✅هفتسین قرآنی
#هفت_سین_قرآنی را با آب و زعفران در یک بشقاب نوشته و سر سفره هفت سین قرار میدهند و بعد از تحویل سال کمی آب روی آن ریخته و مینوشند و سلامتی و حاجات خود را از خدای خوب و مهربان درخواست میکنند.
👈نوشیدن این هفتسین برای شفای بیماران توصیه شده است.
🆔@sardarr_soleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ نقش #عقل در ارزشمند کردن اعمال و عبادات انسان
🎙حجت الاسلام و المسلمین #واعظ_موسوی
🕌حرم مطهر امام رضا علیه السلام
🆔@sardarr_soleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 نماهنگ | قلههای افتخار
🔻 حضرت آیتالله خامنهای در پیامی به کنگره ملی «لشکر فرشتگان تاریخساز» ویژه تجلیل از زنان شهید، جانباز و آزاده، این زنان مجاهد، شجاع و فداکار را از برترین قلههای افتخارات انقلاب اسلامی خواندند.
💻 @Khamenei_ir
🔷باز نشر 👆👆👆
🆔@sardarr_soleimani
🔴پیام رهبر انقلاب به مناسبت روز پاسدار: سلام مرا به همه پاسداران برسانید
حضرت آیتالله خامنهای، فرمانده معظم کل قوا به مناسبت میلاد امام حسین علیهالسلام و روز پاسدار، پیامی خطاب به فرمانده کل سپاه صادر کردند.
متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:
بسمه تعالی
سلام مرا به همه پاسداران برسانید، انشاءالله موفق باشید؛ با قدرت به فعالیتهای شایسته خود ادامه دهید.
روز #پاسدار مبارڪ♥️✨
#سردارجان♥️
#میلاد_امام_حسین
#امام_حسین
#ماه_شعبان
#روز_پاسدار
🌴 رونمایی از نخستین اِلمان تمثال شهید سلیمانی در کرمان
نخستین نماد (المان) تمثال شهید سلیمانی با تکنیک کاشی شکسته در کرمان رونمایی شد.
این اثر هنری نخستین المان تمثال شهید سلیمانی با تکنیک کاشی شکسته در کرمان است و با سه هزار قطعه کوچک کاشی شکسته به تصویر کشیده شده است.
طراح اثر هنری کاشی شکسته تمثال سپهبد شهید قاسم سلیمانی
#نجمه_اسفندیار_پور است که 6 نفر نیرو برای خلق این اثر هنری حدود چهار ماه فعالیت کردند.
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
💧حدیث روز💧
🌈امام رضا ع می فرماید:
✨خداوند حکیم هر چیزی را که برای سلامتی مردم زیان آور باشد و موجب هلاکت و نابودی آنان شود حرام کرده
و آنچه که برای سلامتی آنها مفید است را حلال کرده است✨
ღ••﷽••ღ
و پروردگارٺ هرگـز چیزۍ را فرامـوش نخواهـد کـرد.♥️📿
and your Lord does not forget
❥♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥
اللّٰهُمَّـ أَخْرِجْنِـۍ مِـنْ ظُلُمـاٺِ الـوَهمـ وَ أَكرِمْنِـۍ بِنُـورِ الْفَهْمِـ اللّٰهُمَّـ افْتَـحْ عَلَيْنـا أَبْـوابَ رَحْمَتِـكَ وَانْشُـرْ عَلَيْنـا خَزائِـنَ عُلُومِـكَ بِرَحْمَتِـكَ يَـا أَرْحَمَـ الرَّاحِمِيـنَ.
❀✿❀✿❀✿❀✿❀✿❀✿❀
خدایـا، مـرا بیـرون آور از تاریکـۍهاۍ وهمـ و بـه نـور فهمـ گرامۍامـ بـدار خدایـا درهـاۍ رحمتٺ را بـه روۍ مـا بگشـا و خزانـههاۍ علومٺ را بـر مـا بـاز کـن بـه مهربانۍاٺ اۍ مهربـانتریـن مهربانـان.
💐روز پاسدار مبارک💐
جهت شادی روح سردار دلهـا
شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی
صلوات بر محمد(ص) و آل محمد(ص)
#میلاد_امام_حسین(ع)
#روز_پاسدار
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 استوری | غرور سپاهی💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ ولادت امام حسین (علیه السلام) 🌸🌷🌸
🆔@sardarr_soleimani
هدایت شده از مطالب گوشی
『✊🏾💡』
『☘••|•یـہهمچین کانالۍ،✨
•بࢪاهربچہبسیجـۍانقلابۍ🇮🇷
•تجویـز میـݜـہ . . .
•مخصوصااونایۍڪہ
•میخوانشھیدݜن😎☘️
ʝσiŋ→°•|https://eitaa.com/joinchat/4031578114C035e8543af
هدایت شده از مطالب گوشی
『☘••|تجمعبچہھاۍانقلابۍ↯
https://eitaa.com/joinchat/4031578114C035e8543af
💛•|عضویتمذهبیآواجبہ⇧
هدایت شده از مطالب گوشی
🖇••امآنازپسـتهآیمذهبیِاینکانال؛😎💪اصلاآدمـودیوونہمیکنـہ.↓
🔗•°•🌸•°√°
https://eitaa.com/joinchat/4031578114C035e8543af
↓^→^↑🌿😌'
بھترینکانآلشھدایۍایتآ↯
https://eitaa.com/joinchat/4031578114C035e8543af
🌸😎🌸😎🌸😎🌸😎🌸😎🌸😎
سردار شهید سلیمانی
روزت مبارک حاجی :)💔
#پاسدار
لباس سبز تو شد سند شهادتت..
آخ من به قربان سرخی خونے ڪه از تو بریزد
با همین لباس سبز ...
با همین خون رنگین..
روز محشر سربلند میشوی
به سربلندی سروے و استقامت کوه :))💚
🌼🍂---------------
|
🌱به کدام روشنی جز #لبخند بۍمنتَت گِره بزنم روزم را تا چشم کار می کند جاۍ تو خالی ست...
#حاج_قاسم❤️
#روزت_مبارک🎊
شما که بخاطر شجریان به روحانی رای دادید ، مرغ سحر شجریان را پلی کنید و با برنج بخورید
🍃🌸 @sardarr_soleimani💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️ چرا شهید حججی به #سپاه رفت و پاسدار شد؟
🔰 به مناسبت ولادت امام حسین علیهالسلام و روز پاسدار
🔰 #عبدالملک_الحوثی
حاج قاسم (رض)، شجاعت علی (ع) و فداکاری حسین (ع) و اراده و ایثار عباس (ع) را وام گرفته است. این مجاهد شجاع، دانشآموخته مکتب سید الشهدا (ع) است.
#روز_پاسدار
#حاج_قاسم
🌷@sardarr_soleimani
💦حضرت امام سجاد عليه السلام فرمودند :
🌷أنَّ لِلعَبّاسِ عِندَ اللّهِ مَنزِلَةٌ يَغبِطُهُ بِها جَميعُ الشُّهداءِ يَومَ القيامَةِ
✨همانا برای (عمویم) #عباس نزد پروردگار مقام و منزلتی ست که روز قیامت همه شهدا به آن مقام و منزلت #غبطه_می_خورند.
📗بحار الأنوار: ج ۲۲ ، ص ۲۷۴
#مناجات_شعبانیه
#ولادت_حضرت_اباالفضل_علیه_السلام
🆔@sardarr_soleimani
🌺نــڪـتــه هاے
نــــــاب قــــــــــرآنی🌺
✅#شگفتی_های_قرآن
📌 تلنگر قرآنی
🔷اگر مي خواهيد مانند #عقاب🦅 اوج بگيريد،
👈با آدم های #ناموفق نشست و برخاست نكنيد !!!
🔶می دونی چرا گل آفتابگردان شبیه خورشیده⁉️
چون به خورشیده نگاه می کنه و همیشه اون رو دنبال می کنه.
پس برویم به دنبال کسی که می خواهیم شبیهش بشیم.
♻️ دوست الهی ♻️
آیا ما در زندگی دوستی با این مشخصات داریم ؟
🌷قٰالَ لَهُ مُوسىٰ هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلىٰ أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمّٰا عُلِّمْتَ رُشْداً
✨موسى به او گفت :
آيا تو را پيروى كنم كه به من از آنچه آموخته اى كمالى بياموزى
(سوره کهف آیه66)
#مناجات_شعبانیه
#ولادت_حضرت_اباالفضل_علیه_السلام
🆔@sardarr_soleimani
16.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥تصاویری از حال و هوای امروز حرم مطهر
امام حسین علیه السلام را
مشاهده بفرمایید. 👌👌
#مناجات_شعبانیه
#ولادت_حضرت_اباالفضل_علیه_السلام
🆔@sardarr_soleimani
✠﷽✠
♥️📌
#رمـــــان📖❥
* #ناحلــه🌺
#قسمت_پنجاه_و_شش6⃣5⃣
با تمام وجودم از خدا خواستم بابا رو برامنگه داره
به پشتی تکیه دادم و سرم و به دیوار پشت سرم چسبوندم
انقدر ذکر گفتم و گریه کردم که متوجه گذر زمان نشدم
همش به ساعتمنگاه میکردم و منتظر تماس ریحانه بودم
بهش گفته بودم عمل باباکه تموم شد بهم خبر بده
قرآنی که اون شب که تو پالتوم پیداش کرده بودم همیشه باهام بود. بازش کردم.
خوندن یا حتی نگاه کردن به کلمه های قرآن باعث آرامشم میشد.
یه ساعت بعد چشمام خسته شد .
قرآن و بستم و انگشتام و رو چشمام فشار دادم
وقتی دیدم خبری نشد
از نماز خونه اومدم بیرون و رفتم پیش بچه ها
تو سالن انتظار نشسته بودن
ریحانه سرش و رو شونه ی روح الله گذاشه بود و گریه میکرد
روح الله هم به رو بروش خیره شده بود.
علی با دستاش سرشو میفشرد.
زن داداشم کلافه ومضطرب بچه رو تکون میداد تا شایدآروم بگیره.
قوت قلب گرفته بودم .
سعی کردم روحیه شونو عوض کنم
باید توکل میکردن نه اینکه وا برن و جا بزنن.
اروم زدم رو سر ریحانه و گفتم
چتهه آبغوره گرفتی ؟
خودتو واسه شوهرت لوس میکنی !!فاصله رو حفظ کن خواهر !!!
مکان عمومیه !!!
علی با شنیدن صدام سرش و بالا اورد و یه نیمچه لبخندی تحویل داد.
ریحانه هم گفت :
+ ولم کن محمد .
_چی و ولت کنم پاشو ببینم
بازوشوگرفتم و کشیدمش طرف آب سرد کن
لیوان و پر آب سرد کردم
یخوردشو رو دستم ریختم و پاشیدم روصورت ریحانه که صداش بلند شد :
+ اههههههه محمددد!!!
یه دستمال از جیبم در اوردم و دادم دستش و گفتم :
_خواهرم به جای گریه بشین دعا کن.
گریه میکنی که چی بشه ؟ چیزی نشده که .باباهم چند دیقه دیگه صحیح و سالم میارن بیرون
ناراحت میشه اینجوری ببینتت بعد به شوهر بی عرضت که چیزی نمیگه که.
به من میگه چرا گذاشتی خواهرت گریه کنه .
دستشو گرفتم و با لبخند ادامه دادم :
_بخند عزیزم الان باید با امید به خدا توکل کنی .
بقیه ی آب و هم دادم دستش و گفتم :
_اینو هم بخور
لبخند زد
ازش دور شدم رفتم طرف زن داداش و بهش گفتم :
_ بدین من فرشته رو خسته شدین
زن داداشم از خدا خواسته بچه رو داد به من و یه نفس راحت کشید
راه میرفتم و آروم سوره های کوچیکی که حفظ بودم ، میخوندم
بچه هم دیگه گریه نمیکرد و ساکت شده بود .
انقدر خوندم و راه رفتم که هم
سرگیجه گرفتم و دهنم کف کرد،هم فرشته خوابش برد .
دادمش دست باباش
خواستم بشینم که با باز شدن در صرف نظر کردم و رفتم سمت دکتر سبز پوشی که بیرون اومد.
دکتر به نگاه مضطربم با یه لبخند جواب داد و گفت :
+عمل خوبی بود
خداروشکر.مشکلی نیست تا ۲۴ ساعت آینده بهوش میان ان شا الله .
منتظر جوابی نموند و رفت
خداروشکرر کردم و خبر و به بقیه که جمع شده بودنم رسوندم
همه خوشحال شدن ریحانه پرید بغلممم
در گوشش گفتم :
_ اییش دختره ی لوس!!
انقدر خوشحال بود که بیخیال جواب دادن به من شد
_
فاطمه:
کلافه و داغون رفتم رو ترازوی تو اتاقم
هر هفته یه کیلو کم میکردم
از دیدن قیافه خودم تو آینه میترسیدم
شده بودم چوب خشک
کتابم و که میدیدم کهیر میزدم
واقعا دیگه مرز خر خونی و گذرونده بودم
از خونه بیرون نمیرفتم جز برای دادن آزمونای کانون
رسیده بودیم به خرداد و فردا باید اولین امتحان نهاییم و میدادم.
دیگه جونی برامنمونده بود دراز کشیدمتو اتاقم که مامانم با یه لیوان شیر اومد تو .
گذاشتش رو میز و بدون اینکه چیزی بگه از اتاق رفت بیرون.
یه نفس عمیق کشیدم
خداروشکر چند وقتی بود که بخاطر زنجیرم بهم گیر نمیداد .
مجبور شده بودم بگم دادم به یه نیازمندی...!
بعدِ کلی داد و بیداد و دعوا بالاخره سکوت پیشه کرد و راضی شد.
خداروشکر الان دیگه بیخیالش شده بود.
درِ کشوی دِراور و باز کردم و کلوچه و پسته هامو از توش در اوردم
و مثه قحطی زدها آوار شدم سرش.
ساعت کوک کرده بودم تا فردا صبح زود بیدار شم درس بخونم و یه دور کتابو مرور کنم.
واسه امشب دیگه توانی برامنمونده بود.
تا اراده کردم از خستگی چشام بسته شد و خوابم برد
_
از استرس چندباری از خواب پریدم ولی سعی کردم دوباره بخوابم.
ساعت ۸ صبح امتحان داشتیم.
هر چی سعی کردم واسه نماز بیدار شم و بعدش بشینم درس بخونم نتونستم.
اصلا نمیتونستم چشامو باز نگه دارم.
نزدیکای ساعت هفت و نیم بود که بابا بیدارم کرد.
+پاشو . پاشو امتحانت دیر میشه
پتو رو از روم کنار زدم و نشستم رو تخت.
وقتی چشام به ساعت افتاد داد زدم
_یا خدا چرا بیدارم نکردین؟
+خیلی خسته بودی . بیدارت کردم ولی نشدی.
محکم زدم تو سرم و
_بدبخت شدم بدبخت شدم وایییی...
من دوره نکردم این کتاب کوفتیو .
بابا همونجور که از اتاق خارج میشد گفت :
+بسه دیگه یه ساله داره میخونی هر روز.
چرا انقدر سخت میگیری ...!؟
جوابی ندادم.
فرم مدرسمو تو پنج دیقه پوشیدم.
مشاورم همیشه میگف واسه لباس پوشیدنت مدیونی بیشتر از ۵ دیقه وقت بزاری و تایم درس خوندنتو ه