eitaa logo
خبرگزاری روستای صرم(صرم نیوز)
3.9هزار دنبال‌کننده
13.8هزار عکس
7.4هزار ویدیو
74 فایل
🔆 برای ارسال خبر، عکس، فیلم یا حتی نظر و انتقاد میتونی به اکانت ادمین یعنی آیدی زیر بفرستی. 💬 @sarm_news_admin ❗ کانال ما رو به بقیه هم معرفی کنید😁 ❗ یادتون نره برامون اخبار و عکس و فیلم بفرستید😉 💥تبلیغات شما را پذیراییم🤩
مشاهده در ایتا
دانلود
اختلال در «شاد» / امکان آپدیت نرم افزار از ساعت ۲۰ 🔹تیم فنی و پشتیبانی شبکه شاد با اشاره به بروز اختلال مختصری در زیرساخت‌های فنی مربوط به این شبکه و تاخیر در ارسال و دریافت پیام‌ها، از تلاش برای رفع این اختلال خبر داد. 🔹این تیم اعلام کرد، مدارس نوبت عصر و دوره متوسطه دوم، کلاس‌های خود را منحصرا از ساعت ۱۴ هر روز تشکیل دهند. 🔹کاربرانی که از نسخه‌های قدیمی‌تر استفاده می‌کنند از ساعت ۲۰ امشب نسخه جدید شاد را از آدرس SHAD.IR به‌روزرسانی کنند. 🆔 @sarm_news
🛑 بارش برف در شهر قم از عصر امروز 🔹کارشناس اداره کل هواشناسی استان با بیان اینکه از عصر امروز شاهد بارش برف در شهر قم خواهیم بود افزود: میزان بارش برف چشمگیر نیست و سامانه بارشی از اواخر وقت امروز از استان خارج می شود. 🔹مرتضی صبوری گفت: طی دیروز و امروز شاهد بارش برف در مناطق مرتفع استان، بویژه در غرب استان بودیم. 🆔 @sarm_news
🛑 توصیه پلیس فتا 🔹به فرزنـدان خود آموزش دهید: ارسال تصاویر خصوصی در فضای مجازی به اشخاص غـــریبه ممنوع است. 🆔 @sarm_news
🔴تعطیلی شبستان های مسجد مقدس جمکران با هدف صرفه جویی در مصرف گاز معاون خدمات زائرین مسجد مقدس جمکران: 🔹مسجد امام علی(ع) و شبستان امام حسن عسکری(ع) به صورت موقت بسته شدند و تجمع زائران و نمازگزاران این مکان مقدس در دو مسجد مقام و مرمر برنامه ریزی شده است. 🔹ابراهیم صدوقی افزود: شبستان کربلا که محل برگزاری مراسم است نیز در این ایام فقط برای برنامه های رسمی مسجد بازگشایی می شود و برنامه جانبی دیگری تا بهتر شدن شرایط، در این مکان برگزار نخواهد شد. 🆔 @sarm_news
☑ چگونه یک روزه گواهینامه موتور بگیریم؟ جانشين رئيس پليس راهور فراجا: 🔹براى افرادی که در حال حاضر موتورسیکلت دارند اما گواهینامه ندارند، طرح دریافت گواهینامه آسان در نظر گرفته شده است. 🔹در اين طرح امتحان آیین نامه حذف شده و هزینه ها ۶۰ درصد کاهش داده شده است یعنی فردی که صبح مراجعه می کند، درصورت قبولی، تا غروب گواهینامه اش صادر می شود. 🆔 @sarm_news
💥نظرتون چیه؟حاضرین فیلمتونو پخش کنن؟ --------------------- هروقتی خواستی یکاری کنی ببین حاضری کارتو بقیه بیینن؟! اگه حاضر نیستی پس انجامش نده و نزار امام زمانم ببینه🙂💔 🆔 @sarm_news
آش دربرف زیبا😋😋😋 🆔 @sarm_news
🔻 فوری/ فعالیت حضوری کلیه مدارس و دانشگاه های استان از فردا 🔹بنا بر مصوبه جلسه ستاد پیشگیری، هماهنگی و فرماندهی عملیات پاسخ به بحران استان، فردا دوشنبه 26 دی ماه فعالیت کلیه مدارس در تمامی مقاطع تحصیلی به صورت حضوری خواهد بود. 🔸مراکز آموزش عالی و دانشگاه ها هم فردا به صورت حضوری فعالیت خواهند کرد. 🔹ادارات و دستگاه های اجرایی و بانک ها هم از فردا تا اطلاع ثانوی از ساعت 9 صبح فعالیت خود را آغاز خواهند کرد. 🆔 @sarm_news
🔸رویترز: صادرات نفت ایران بدون برجام به بالاترین حد خود در ۲۰۲۲ رسید/ افزایش ۱۳۰ درصدی صادرات به چین 🔸به گزارش رویترز، صادرات نفت ایران در دو ماه آخر ۲۰۲۲ به بالاترین حد رسید و با وجود تحریم آمریکا، سال ۲۰۲۳ را با ارسال محموله‌های بیشتر به چین و ونزوئلا آغاز می‌کند. این امر با وجود توقف در مذاکرات و رقابت نفت خام روسیه با تخفیف صورت گرفته است. 🔸طبق گزارش ورتکسا، واردات نفت ایران در دسامبر توسط چین به رکورد جدیدی ۱.۲ میلیون بشکه در روز رسید که ۱۳۰ درصد نسبت به سال گذشته افزایش داشت. 🆔 @sarm_news
زمین لرزه ای با قدرت 2.9 ریشتر شهر اراک را لرزاند! 〽مرکز این زمین لرزه در منطقه کرهرود شهر اراک و در عمق ۶ کیلومتری سطح زمین واقع شده بود که برای لحظاتی سبب لرزش زمین در شهر اراک و مناطق اطراف شد! 🆔 @sarm_news
مستند داستانی امنیتی نوشته محمد رضا حداد پورجهرمی ۱۰۱ قسمت 🆔 @sarm_news
خبرگزاری روستای صرم(صرم نیوز)
#کف_خیابون_14 پسر جلال شانس آورد که هر کاری کردم کبریت روشن نمیشد... پسر آشغال جلال که نمیدونست چیک
🔗📎🖇🔗📎🖇🔗📎🖇🔗📎🖇 دو سه روز از اون شب گذشت... نذاشتم اتفاق خاصی بیفته... چیزی را که میخواستم به مامانم بگم نگفتم... تا اینکه یه شب، مامان و افسانه زود برگشتند خونه... خیلی معمولی شام خوردیم... دور هم با هم حرف زدیم... تلوزیون نگاه کردیم. من یادم اومد که الان بهترین وقتشه که مطرح کنم... رو کردم به مامان و گفتم: مامان! یادته چند شب پیش میخواستم باهات حرف بزنم اما خیلی خسته بودی و نشد؟» مامان گفت: «نه! کدوم شب؟!» افسانه فورا پرید وسط حرفمونو رو به مامان گفت: «مامان همون شب که شو داشتیم دیگه! رفتیم باغ ازگل و...» مامان با یه لبخند خاصی گفت: «آهان... یادم اومد... خب؟! جانم؟» ادامه دادم و بعد از کلی حاشیه رفتن گفتم: «میخواستم یه چیزی بهت بگم... میخواستم بگم من از این محله خوشم نمیاد... ینی خوشم میادا اما خسته شدم... از گاراژ هم دوره و فاصله داره... حالا نه خیلی... اما کلا از اینجا خوشم نمیاد...» مامان گفت: «حق داری... من و افسانه هم خیلی از این محله خوشمون نمیاد... جای پیشرفت نداره... اون روز بازم میخواست مهمون بیاد خونمون اما ما خجالت میکشیدیم که آدرس بدیم... حالا این که چیزی نیست... چند روز دیگه که خواست واسه خواهرت خواستگار بیاد، چه خاکی باید سرمون کنیم؟ وقتی زنگ میزنند، تا آدرس میدیم دیگه حتی باهامون خدافظی هم نمیکنن!» من که داشتم شاخ درمیاوردم گفتم: «ای من به قربان دل پر خون مامان جونم برم! نگرانتم مامانی... مامان خوب شد سر حرف برداشتم و گفتما... وگرنه تا صبح خدایی نکرده با این همه غم و غصه، زبونم لال...» پاشدم رفتم پیشش و گرفتمش و یه بوسش کردم... گفتم حالا چیکار کنیم؟ افسانه گفت: «من که خیلی وقته دارم میگم ما باید از این محل بریم... مامان قبول نمیکنه... نه اینکه قبول نمیکنه ها... حرفی نمیزنه... خب مامان دلت خوش کردی به چی؟ به اینکه این خونه فسقلی یادگار بابامونه؟ خب میریم توی خونه یادگاری بابای مردم زندگی میکنیم! اصل، یاد بابامونه که یادش هستیم...» مامان اون شب قبول کرد... قرار شد بگردیم دنبال خونه... اما همه چیز، زود داشت اتفاق میفتاد... دو سه روز گذشت... یه روز مامان زنگ زد و بهم گفت دیگه لازم نیست دنبال خونه باشی... من که خیالم راحت شده بود، چیزی نگفتم و شب که ر فتم خونه، با هم آماده شدیم و رفتیم خونه را هم دیدیم... کمتر از دو ساعت تو راه بودیم تا رسیدیم! خلاصه ما در طول کمتر از چند روز یه خونه آپارتمانی بسیار شیک و رویایی در منطقه چیذر تونستیم کرایه کنیم! خونه ای سه خوابه برای سه نفرمون... فقط یه مشکل وجود داشت... مشکل این بود که کرایه اش ماهی سه ملیون تومن بود! اما اینقدر قشنگ و باکلاس بود که دلمون نمیومد ازش دل بکنیم... حتی دلمون نمیومد بیاییم بیرون... به زور رفتیم بیرون... بالاخره برگشتیم خونه... تو راه همش از خونه چیذر و کلاس محله و کوچه و خیابوناش و اینا حرف میزدیم. مشکلمون ماهی سه ملیون تومن بود... اما اون موقع به ذهنم نمیرسید که بگم خب بریم دو سه تا خیابون بالاتر از خونه قبلیمون و لازم نیست بیفتیم توی اینطور خرج ها و... اما نشد... ینی نتونستم حرفی بزنم... مامانم و افسانه هم جوری حرف میزدن که انگار پشتشون به کوه بود. چون فقط رفتیم خونه را پسندیدیم. الان که داره یادم میاد، یه جای کار لنگ میزد... نمیدونم درست یادمه یا نه... اما فکر کنم مامانم و افسانه کلید داشتند! ینی هیچ خبری از بنگاه و بنگاه دار نبود... کلید دست خودشون بود... پس اگر بخوام دقیق تر بگم این میشه که اونا شاید خونه را قبلا دیده بودن و این من بودم که اونشب خونه را برای اولین بار میدیدم! جا به جا شدیم. رفتیم آپارتمان چیذر... من هر روز صبح، ساعت 6 از خونه میومدم بیرون تا 6 عصر! چون راهم تا گاراژ خیلی دور بود. وقتی هم میومدم، مثل جنازه ها میفتادم. از بس خسته بودم. ادامه دارد... 🆔 @sarm_news