#سلام_امام_زمانم 😍✋
#یابنالحســـــن❤️
چشــــم هامان
سبد نور خدا میخواهنــد
بهر دیدار خـــدا
مهر و صفا میخواهنــد
یڪ ڪلام یابنالحســـن
در دو جهـــان..
دیدن روی تــو را
#رویتــورامیخواهنـــد
#العجلمولایغریبم
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج #صلوات
💚اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج💚
"بحق فاطمه(س) "
🆔 @sarm_news
چگونه به نامحرم نگاه نکنیم..؟
جوانی ازعالمی پرسید:
من جوان هستم ونمی توانم نگاهم را از نامحرم منع کنم...چاره ام چیست ؟
عالم کوزه ای پر از شیر به اوداد و به اوتوصیه کردکه کوزه راسالم به جایی ببرد و هیچ چیز از کوزه بیرون نریزد و از شخصی هم درخواست کرد او را همراهی کند و اگر شیر را ریخت؛ جلوی همه مردم او را کتک بزند!⁉️
جوان کوزه راسالم به مقصد رساند و چیزی بیرون نریخت...
عالم ازاوپرسید : چند دختر سر راه خود دیدی؟؟
جوان جواب داد: هیچ! فقط به فکرآن بودم که شیر را نریزم که مبادا جلوی مردم کتک بخورم وخوار و خفیف بشوم...
عالم گفت این حکایت مومنی است که همیشه خدا را ناظر
بر کارهایش می بیند...
و از روز قیامت و حساب و کتابش که مبادا در نظر مردم خوار وخفیف شود بیم دارد.
#پندانه
#امام_زمان
🆔 @sarm_news
بیمه
متولدین ۱۳۵۱ در صورتی که یک روز از تاریخ تولدشان گذشته باشد دیگر امکان ثبت نام وجود ندارد.
اگر قصد بیمه شدن دارید عجله کنید...
🆔 @sarm_news
🛑 فعالسازی اینترنت و مکالمه #رایگان همراه اول
🔹همراه اولیها میتوانند جهت شرکت در طرح فراگیر و استفاده از بسته های اینترنت رایگان یک روزه، امروز دوشنبه با شماره گیری کد «ستاره ١٠٠ ستاره ۶۴ مربع» از ۵۰۰ مگابایت تا ۱۰۰ گیگابایت اینترنت (رایگان) «دوشنبه سوری» بهرهمند شوند.
🔹زمان استفاده از بسته اینترنت هدیه، از ساعت ۵ صبح تا ۵ عصر میباشد.
🛑 هشدار پلیس فتا در خصوص استفاده از اپلیکیشن شاد
🔹برنامههایی که از منابع ناشناس در گوشی نصب شده اند حذف گردند چرا که در صورت نصب برنامه شاد امکان آلودگی به بدافراز در برنامههای قبلا نصب شده متصور میباشد.
🔹والدین از نصب پروکسی، فیلترشکن از سوی دانشآموزان جلوگیری کنند چراکه نصب و اجرای این نرمافزارها سطح دسترسی کودکان و نوجوانان را به محتواهای نامناسب بازکرده و باعث آسیبهای روحی و روانی دانشآموزان میشود.
🔹جهت نصب و به روزرسانی اپلیکیشن شاد توصیه میشود حتماً به سایت وزارت آموزش و پرورش مراجعه کنید.
#پلیس_فتا
#کلیک_امن
#کودکان_سایبری
🆔 @sarm_news
🔶ثبت نام مسکن دولتی در شهرستان های قم
👈🏻قنوات
👈🏻 جعفریه
👈🏻کهک
با مراجعه به سایت saman.mrud.ir
🆔 @sarm_news
مساجد برگزاری آیین اعتکاف در قم ۴۵ درصد افزایش یافت
مسئول ستاد مرکزی اعتکاف:
🔹۱۵ مسجد ویژه بانوان، ۱۱ مسجد برای مردان، ۲ مسجد برای دانشجویان و پنج مسجد نیز به دهه هشتادیها اختصاص یافته است.
🔹عموم علاقهمندان میتوانند با مراجعه به نشانی اینترنتی www.itikaf.ir جهت شرکت در این آیین معنوی ثبتنام کنند، پس از قرعهکشی، نتایج در سایت بارگذاری میشود، و برگزیدگان میتوانند طی روزهای دهم و یازدهم بهمن از ساعت ۱۴ تا ۱۷ کارت اعتکاف خود را با حضور در مصلای قدس شهر قم دریافت کنند.
🆔 @sarm_news
مستند داستانی امنیتی #کف_خیابون
نوشته محمد رضا حداد پورجهرمی
۱۰۱ قسمت
🆔 @sarm_news
خبرگزاری روستای صرم(صرم نیوز)
#کف_خیابون_18 خیلی از این رفتارشون تعجب کردم! پرسیدم چرا خونه موندین؟ این حرفا چیه که میزنین؟ چی شد
🔗📎🖇🔗📎🖇🔗📎🖇🔗📎🖇
#کف_خیابون 19
اونا تصمیمشون جدی بود و من هم کاری نمیتونستم بکنم. حتی اگه پنج شنبه و جمعه هم بود بازم نمیتونستم باهاشون برم چون قرار بود کسی جز خودشون باهاشون نباشه!
سه چهار روز طول کشید...
باهاشون در تماس بودم ... چیزی از نشونه های غم و ناراحتی در حرفاشون نمیدیدم... همین خیال منو راحت میکرد... مخصوصا اینکه مامانم هم با افسانه بود و بالاخره میدونستم که حواسش به همه چیز هست.
بعد از سه چهار روز برگشتن... با دست پر هم برگشتن... با دو سه ملیون تومن پول... با دو سه دست لباس شیک و جذاب... از همه مهم تر... روحیه و حال هر دوشون خوب بود... این سفر شمال، بعد از دو سه هفته تب و تاب بی کاری و مشکلات مالی، براشون هم فال بود و هم تماشا... هم پول درآوردن و هم یه دل سیر تفریح کرده بودن...
از مامانم پرسیدم: «از شمال چه خبر؟ چیکارا میکردین؟ دیگه حالا بدون من میرین حال و صفا؟»
مامان گفت: «قربون شکلت برم... ببخشید تنهات گذاشتیم... تو که میبینی وضعمون چطوریه؟ ... باید بتونیم از پس این زندگی بر بیاییم... همین که تو این مملکت هنوز زنده هستیم و نفس میکشیم خودش خیلیه...»
گفتم: «نگفتی حالا... چه خبر؟»
گفت: «خبر اینکه همش کار و شو و مدلای مختلف... فکر کن افشین اگه بتونیم ماهی دو بار... فقط دو بار در منطقه آزاد و کنار دریا شو داشته باشیم، به راحتی خرج یه ماهمون در میاریم... از بس آدمای پولدار و خر پول که گردنشون را تبر نمیزنه، جمع میشن و لباس ها را میبینن و شو میگیرن...»
گفتم: «شو میگیرن؟ ینی چی؟»
افسانه پرید وسط حرفمون و گفت: «آره... ینی مثلا تقاضا میدن که ما بریم جایی که میخوان و واسشون شو داشته باشیم... مثلا این هفته یه شو دبل داریم که احتمالا باید بترکونیم... شمال هم هست... آمل... البته محمود آباد هم یکی دعوتمون کرده اما میگن شو آمل خیلی کلاسش بالاتره و حتی آدم گنده ها هم هستند!»
با دهان باز گفتم: «آدم گنده ها؟! ینی کیا؟ خودشون میان یا زن و دختراشون؟»
تا اینو گفتم، دوتاشون زدند زیر خنده... افسانه گفت: «چه فرقی میکنه؟ هر کی میخواد بیاد... فقط پول داشته باشه و خوش سلیقه باشه... اصلا اگه از من میپرسی، میگم ننه و جد آبادش هم بیاد!»
همین طور که داشتیم حرف میزدیم... حساب کتاب هم میکردیم... مثلا فلان مبلغ بدیم واسه قرض... فلان مبلغ واسه دانشگاه آزاد افسانه... حتی اون شب فهمیدم که فلان کارمند دانشگاه آزاد افسانه که بهش پیشنهاد کار مزون و شو لباس و تیم کوروش داده بود، هر از گاهی با یه کادو یا یکی دو ملیون تومن پول، افسانه از شرمندگیش در میومد!!
خلاصه همینطور که داشتیم حرف میزدیم و واسه پولایی که روبرومون پول نقشه میکشیدیم، سر افسانه گیج رفت... دستشو گذاشت روی شقیقش... پاشد رفت به طرف آشپزخونه تا یه لیوان آب قند بخوره... من و مامان درگیر شمردن پول ها و مرتب کردن کیف مامان بودیم... حواسمون به افسانه نبود...
تا اینکه یهو صدای شکسته شدن لیوان و بشقاب شنیدیم... وحشت کردیم... دویدیم به طرف آشپزخونه... دیدیم افسانه وسط آشپزخونه ولو شده و غش کرده... مامانم بیشتر از من ترسیده بود... رفتیم بالای سرش... یه کم با آب پاشیدیم روی صورتش... مامان با وحشت و داد گفت: «پاشو برو زود زنگ بزن آمبولانس... افسانه چشمات باز کن... افسانه...»
من تا برگشتم که برم به طرف تلفن، چشمام داشت از ترس و تعجب از حلقه درمیومد... چیزی دیدم که یهو دلم ریخت پایین... مامانمو با لکنت و وحشت صدا کردم... مامامامامان... مامانم دید که من سر جام خشکم زده و به رد خونی که قطره قطره قطره روی زمین ریخته بود زل زدم و دارم ردش را دنبال میکنم... چشمای گرد من و مامانم دنبال رد خون رفت و رفت و رفت تا اینکه رسیدیم به پای افسانه... افسانه همین جوری که به طرف آشپرخونه راه میرفته، از پاش خون اومده بود و ردش را گذاشته بود...
ادامه دارد...
🆔 @sarm_news