4_5875506181367139501.mp3
12.06M
#بسم_الله_الرحمان_الرحیم
یاعلی ابن موسی الرضا علیه السلام
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَاالْمُرْتَضَى
الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ
وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ
وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ
صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً
زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً
كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ
#ساعت_عاشقی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بنازم این گودرت ساندیسو😎😂💪🏼
#ساندیس_خور😎✌️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سفر به ممنوعه ترین کشور دنیا ⛔️
امام علی (ع) میفرماید:
سخت ترین گناهان...
گناهی است که انجام دهنده ی آن، آن را ناچیز بشمارد💔
#به_خودمون_بیایم...
زندگینامه
محمد ابراهیم همت در ۱۲ فروردین ۱۳۳۴ در شهرضای اصفهان به دنیا آمد. تحصیلات خود را در همان شهر به پایان رساند و در سال ۱۳۵۲ دیپلم گرفت. در همان سال وارد دانشسرای تربیت معلم اصفهان شد و در سال ۱۳۵۴ مدرک فوق دیپلم خود را اخذ کرد. ۲ سال بعد برای گذراندن خدمت سربازی اقدام کرد. وی پس از سربازی به شهر خود بازگشت و مدتی در مدارس راهنمایی شهرضا و روستاهای اطراف به تدریس تاریخ پرداخت. در آن دوران کوشید دانشآموزان را با افکار انقلابی آشنا کند و همین امور سبب شد که چندین نوبت از طرف سازمان امنیت و اطلاعات کشور (ساواک) به او اخطار شود. گوشه و کنار، حرفهای نیشدار او به گوش حکومت رسید و خبر اخطار ساواک در پرونده تازه گشودهاش، ثبت گردید. سخنان و افکار او مأمورین شاه را به تعقیب وی واداشته بود، به گونهای که او شهر به شهر میگشت تا از دستگیری در امان باشد. نخست به شهر فیروز آباد رفت و مدتی در آنجا تبلیغ کرد. پس از چندی به یاسوج رفت. موقعی که در صدد دستگیری وی برآمدند به دوگنبدان عزیمت کرد و سپس به اهواز رفت و در آنجا سکنی گزید. با بالا گرفتن انقلاب ۱۳۵۷، به شهرضا بازگشت و سازماندهی تظاهرات مردمی را بر عهده گرفت. در پایان یکی از راهپیماییها، قطعنامه آن را قرائت کرد و شایع شد که حکم اعدامش را صادر کردهاند و همین مسئله، او را تا روز پیروزی انقلاب، در مخفیگاهها نگه داشت.
روایت محسن رضایی در مورد شهادت شهید همت
محسن رضایی در مورد زمان شهادت شهید همت در کتاب اسوه حسنه گفته است: خبر شهادت او را از بي سيم شنيدم. در حين عمليات، حتي اگر استراحت هم ميکردم معمولاً بي سيم را ميگذاشتم روشن باشد تا بفهمم چه اتفاقي دارد ميافتد. من اصلاً با صداي بچهها ميخوابيدم و بيدار ميشدم. هميشه صداي آنها توي گوشم بود. تا شنيدم حاج همت طوريش شده است. سريع رفتم روي بي سيم و با فرمانده قرارگاه جزيره تماس گرفتم. پرسيدم: حاجي چه طور است؟ وضعش را سريع بگو.
گفت: طوري نشده. فقط زخمي است.
گفتم: اين طوري نميخواهم. سريع ميروي ميبيني، مطمئن ميشوي و ميآيي راستش را به من ميگويي.
رفت و برگشت.
گفت: گفتني نيست.
گفتم: ولي تو، به من ميگويي که چه شده است.
گفت: حاجي شهيد شده.
نتوانستم بايستم. نشستم. نبودن و رفتن حاج همت و خيليهاي ديگر و آن پاتک ها، رمق برايم نگذاشت. وقتي کنار هم بوديم، احساس قدرت ميکرديم، ولي تا يکي ميرفت، احساس نقصان و کمبود ميآمد سراغمان.
عراقيها حتي جشن گرفتند. توي مجلهها و يا راديو و يا تلويزيون هايشان (درست يادم نيست) اعلام کردند که فرمانده يکي از لشکرهاي قوي ايران را کشتهاند.
اولين باري که در جنگ به کسي عنوان « سيد الشهدا» دادند در همين خيبر و براي حاج همت بود. بالاخره هر جنگي ادبيات خاص خودش را دارد.
همت يکي از فرماندهان بزرگ و شجاع و برجسته ايران در دوران جنگ بود.
شهادت
در جریان عملیات خیبر، همچنان که نیروهای ایرانی در برابر ارتش عراق مقاومت میکردند هنگامی که همت برای بررسی وضعیت جبهه جلو رفته بود بر اثر اصابت گلولهٔ توپ در نزدیکیاش همراه با سید حمید میرافضلی، در غروب ۱۷ اسفند ۱۳۶۲ در محل تقاطع جادههای جزایر مجنون شمالی و جنوبی سر از بدنشان جدا شد و به درجه رفیع شهادت نائل شدند.
به گفته شاهدان عینی و رزمندگان در منطقه عملیاتی طلائیه که عملیات خیبر و رمضان در آنجا انجام شد، به محدودهای باریک، یک میلیون و دویست هزار گلوله توپ و خمپاره شلیک شد که تلفات بسیاری را برجا گذاشت.
شهید ابراهیم همت در جریان عملیات خیبر به همرزمانش گفته بود: «باید مقاومت کرده و مانع از بازپسگیری مناطق تصرف شده، توسط دشمن شد. یا همه اینجا شهید میشویم یا جزیره مجنون را نگه میداریم».
محسن رضایی در مصاحبهای گفتهاست: «اولین باری که در جنگ به کسی عنوان «سید الشهدا» دادند، در همین خیبر و برای حاج همت بود.»