eitaa logo
سرو سهی
1.4هزار دنبال‌کننده
18 عکس
56 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﯾﻮﺳﻒ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻨﺪ ﯾﻮﺳﻒ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﺎﻩ ﺑﯿﻔﮕﻨﻨﺪ، ﯾﻮﺳﻒ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺯﺩ! ﯾﻬﻮﺩﺍ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: ﭼﺮﺍ ﻣﯿﺨﻨﺪﯼ؟! ﺍﯾﻨﺠﺎ ﮐﻪ ﺟﺎﯼ ﺧﻨﺪﻩ ﻧﯿﺴﺖ...! ﯾﻮﺳﻒ ﮔﻔﺖ: ﺭﻭﺯﯼ ﺩﺭ ﻓﮑﺮ ﺑﻮﺩﻡ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﮐﺴﯽ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ با ﻣﻦ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﺩﺷﻤﻨﯽ ﮐﻨﺪ، ﺑﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﻧﯿﺮﻭﻣﻨﺪﯼ ﺩﺍﺭﻡ...! ﺍﯾﻨﮏ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻣﻦ ﻣﺴﻠﻂ ﮐﺮﺩ، ﺗﺎ ﺑﺪﺍﻧﻢ ﮐﻪ "ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﺑﻨﺪﻩﺍﯼ ﺗﮑﯿﻪ ﮐﺮﺩ..." ﺁﯾﺎ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺶ ﮐﺎﻓﯽ ﻧﯿﺴﺖ؟ ﺳﻮﺭﻩ ﺯﻣﺮ، ﺁﯾﻪ36 ✅ سرو سهی @sarvecahi @sarvecahi
📜حکایت فردی مقیم لندن، تعریف می‌کرد روزی سوار تاکسی شدم. با سلام و احوالپرسی من، راننده متوجه شد مسلمانم. در بین راه کرایه را پرداختم، راننده بقیه پولم را برگرداند ولی ۲۰پنس اضافه‌تر بود! لحظاتی با خودم کلنجار رفتم که پول اضافه را برگردانم یا نه؟ خیلی سریع بر خودم پیروز شدم و مابقی پول را پس دادم و گفتم: آقا این را زیادی دادی. گذشت و به مقصد رسیدیم. موقع پیاده‌شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت: آقا از شما ممنونم. پرسیدم: بابت چی؟ گفت: می‌خواستم فردا بیایم مرکز مسلمانان و مسلمان شوم، اما هنوز کمی مردد بودم. وقتی فهمیدم مسلمانی خواستم امتحانت کنم. با خودم شرط کردم اگر ۲٠پنس را پس دادی، بیایم... ان‌شاءالله فردا خدمت می‌رسم! تمام وجودم دگرگون شد، حالی شبیه غش داشتم. مشغول خودم بودم در حالی که اگر اندکی غفلت کرده بودم تمام اسلام را به ۲۰پنس می‌فروختم! ✅ سرو سهی @sarvecahi @sarvecahi
12.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. شرح عشق بسیار زیباست عشق الهی به بنده را بنگرید فرصت عاشقی را دریابیم ✅ سرو سهی @sarvecahi @sarvecahi
توصیه تأمل‌برانگیز به برادرزاده‌اش حاج قاسم سلیمانی: مهدی جان! ۱- تمام کسانی‌که به کمالی رسیدند، خصوصاً کمالات معنوی که خود منشأ و پایه دنیوی هم می‌تواند باشد، منشأ همه آنها سحر است. سحر را دریاب. نماز شب در سن شما تأثیری شگرف دارد اگر چندبار آن را با رغبت تجربه کردی، لذت آن موجب می‌شود به آن تمسک یابی. ۲- زیربنای تمام بدی‌ها و زشتی‌ها دروغ است. ۳- احترام و خضوع در مقابل بزرگترها خصوصاً پدر و مادر؛ به خودت عادت بده بدون شرم دست پدر و مادرت را ببوسی، هم آنها را شاد می‌کنی و هم اثر وضعی بر خودت دارد. عمویت ۹۱/۸/۱۷ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌ ✅ سرو سهی @sarvecahi @sarvecahi
پيامبر صلى الله عليه و آله: من براى كسى كه بگومگو را رها كند، هر چند حق با او باشد، و براى كسى كه دروغ گفتن را اگر چه به شوخى باشد، ترك گويد، و براى كسى كه اخلاقش را نيكو گرداند، خانه اى در حومه بهشت و خانه اى در مركز بهشت و خانه اى در بالاى بهشت ضمانت مى كنم. خصال ص 144، ح 170 ✅ سرو سهی @sarvecahi @sarvecahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دکتر جلال خالقی که ۵۰ سال بر روی شاهنامه تحقیق کرده جواب این سوال را داده و توضیح میده که فردوسی شیعه دوازده امامی است( نه زیدی و نه اسماعیلی) ✅ سرو سهی @sarvecahi @sarvecahi
🔹️ﺍﺯ فردی ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ : ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ دعا ﺑﻪ درگاه ﺧﺪﺍوند ، ﭼﻪ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﯼ ؟ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﻫﻴﭻ . ﺍﻣﺎ ، ﺑﻌﻀﯽ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻡ .. ﺧﺸﻢ ، ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ، ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ، ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﯽ ، ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻋﺪﻡ ﺍﻣﻨﯿﺖ ، ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﭘﯿﺮﯼ ﻭ ﻣﺮﮒ . 🔹️ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺣﺎلمان ﺧﻮﺏ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﮔﺎﻫﯽ با ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻧﻬﺎ ، خیال ﺁﺳﻮﺩﻩ تری داریم.. 🔸️گرچه در روایات داریم برای همه دعاها در آخرت پاداش می دهند . ✅ سرو سهی @sarvecahi @sarvecahi
*شبی در بیشه‌ای بنشسته بودم* *تفنگی را به دستم بسته بودم* *به دنبال شکاری بهرِ شامم* *که شاید مرغکی افتد به دامم* *تفنگِ آهنینم یارِ من بود* *شکار مرغکان هم، کارِ من بود* *به ناگه خواب، بر چشمم روان شد* *دو دست پرگناهم نا توان شد..!!* *به روی صخرهء صافی پریدم* *به آرامی به رویش آرمیدم* *به فکر دیدنِ مهتاب رفتم* *و بعد از لحظه ای در خواب رفتم* *در آن شب، خوابِ کبکی را بدیدم* *از او این گفته ها را من شنیدم:* *سلام ای مردِ قاتل،مردِ سنگی* *تو ای مردی که همکار تفنگی..!!* *منم آن کبک زیبای خرامان* *که می گردی پِیَم در باغ وبستان* *سخنها دارم اکنون با تو نامرد..!!* *که کردی روح و جسمم را پر از درد* *مرا همچون تو روزی خانه ای بود* *مرا چون تو دلِ دیوانه‌ای بود* *به هنگامی که غم هم پای من بود* *به زیرِ بالِ مادر جای من بود* *به هنگامِ نداری و فقیری* *پدر میکرد، از من دستگیری* *درونِ لانه، همسر یارِ من بود* *شفیقِ لحظه های تارِ من بود* *تو کشتی مادرم را در شبی تار* *الهی بینمت بر چوبهء دار..!!* *پدر را غرقِ در خونش نمودی* *به فکر بچه هایش هم نبودی* *برادر را زدی با تیرِ خشمت* *الهی کور گردد هر دو چشمت..!!* *تمام بچه هایم را ربودی* *الهی بچه ات میرد به زودی...!!* *مرا بی همسر وبی لانه کردی* *تو صدها خانه را ویرانه کردی* *ولی این را بدان،ای مردِ بدخو* *که این دوران نمی گردد به یک سو* *تو هم روزی چو من آواره گردی* *درون گورِ خود،صد پاره گردی..!!* *رسد روزی که با حسرت گزینی* *تو مرگِ بستگانت را ببینی..!!* *اگر از تیرِ تو،تازی بمیرد...!!* *فلک هم عاقبت جانِ تو گیرد...!!* *اگر باشی تو عرفان هم در این دیر* *اجل،عرفان دگر نشناسد از غیر...!!* *کنون خوش باش وبا خونم صفا کن..!!* *قیامت را برای خود فنا کن...!!* *چو از خوابِ بَدم ،بیدار گشتم* *به خود گفتم ،چه کَج باشد سرشتم..!!* *به ناگه، دیدگانم را گشودم* *دگر آن قاتل قبلی نبودم...!!* *همان دَم با خودم عهدی ببستم* *همانجا هم تفنگم را شکستم...!!!!!!* _ این روزها فصل تخم‌گذاری پرندگانِ زیبا در طبیعت است. لطفاً از شکار کردن حیوانات‌ وحشی‌ و پرندگان خودداری فرمایید، چون بخشی از چرخه طبیعت دست همین پرندگان زیباست. از انتشار این متن در فضای مجازی خودداری نکنید، شاید‌ موثر‌ واقع‌ شد‌‌. 🦅🦩🦢🦜🦚🦃🕊️🐏 ✅ سرو سهی @sarvecahi @sarvecahi
16.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹برف روبی روی پشت بام حرم‌ امام رضا علیه السلام ✅ سرو سهی @sarvecahi @sarvecahi
پیام زیبای یکی از مخاطبین درباره تعطیلی بی دلیل این روزها! سلام وقت شما بخیر اندر حکایت تعطیلی های این روزها خاطره‌ای به یادم آمد سال 61بود دی ماه زمستان سرد و پربرف ما در روستا زندگی میکردیم از توابع کرمانشاه آن روزها جنگ بود اقوام ما از شهر آمده بودند روستا و آنجا زندگی میکردند یعنی تمام روستا اینجوری بود یادمه کلاس سوم ابتدایی بودم با پسر عمه و دختر عمه ها چهار نفر کلاس سه بودیم می رفتیم مدرسه مدرسه را دو شیفت کرده بودند هر کلاس حدود چهل نفر پر اکثرا شهری بودند به خاطر بمب باران آمده بودند روستا یادم هست یک روز مدیر مدرسه آمده بود پیش بزرگ روستا کسی که همه کارها با تدبیر او حل و فصل میشد حرفش سند بود مدیر گفت دیگر نفتی نداریم تا بخاری مدرسه روشن شود راهها هم بسته است سهمیه هم نداریم مجبوریم مدارس را تعطیل کنیم بزرگ روستا گفت همه جمع شوند آن شب خانه ما جای سوزن انداختن نبود همه آمده بودند تعطیلی مدارس خط قرمزشان بود هر کسی چیزی گفت یادمه پیرمردی که بچه مدرسه‌ای هم نداشت گفت چرا از بخاری هیزمهای استفاده نکنیم مدیر گفت نداریم تو روستا هم نبود ناگهان یک استاد فرخی بود آهنگر بود گفت می تواند بخاری نفتی را به هیزمه ای تبدیل کند بعد یکی گفت هیزم تو این اوضاع کجا بود هرکسی چیزی گفت یکی بریم از باغات بیاریم گفتند برف زیاده حیوانات اسب قاطر نمی توانند بار بیاورند اما یکی گفت تو خانه ها مردم برا خودشان هیزم انبار کردند هرکس بچه مدرسه دارد هر روز یک شاخه با خود بیاورد پیشنهاد عالی بود همه پذیرفتند از روز بعد هروقت مدرسه می‌رفتیم یک قطعه یا دو قطعه وب با خودمان می بردیم بدین ترتیب باب علم دانش و آینده برا بچه ها باز ماند و تعطیل نشد یادم هست یه راننده ماشین سنگینی بود از اون داش مشتی های قدیم چند تا جوان جمع کرد رفت پر ماشینش هیزم آورد برا مدرسه تازه این جلسه مصوبه‌ای دیگری هم داشت از آن شب قرار بر این شد معلم ها که از خانواده‌ خود دور بودند هر شبی دعوت یکی از اهالی بودند آری کار نه علم می خواهد نه دوره مدیریت بلکه یک جو همت و غیرت و آینده نگری می خواهد نه اینکه تا کوچک تمرین مسأله ای بوجود آمد راحت تمرین کار را انجام دهیم (صورت مسأله)پاک نکنیم میشود دکتر مهندس هم نبود اما کار بزرگ کرد. ✅ سرو سهی @sarvecahi @sarvecahi
8.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صحبتهای فوق العاده زیبا و شنیدنی استاد انوشه درباره توکل و اعتماد انسان به خدا در شرایط بحرانی زندگی که اندازه یک ترم رشته ادبیات و معارف حرف برای گفتن داشت! ✅ سرو سهی @sarvecahi @sarvecahi