eitaa logo
سرزمین شعرها 🍎
1هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
645 ویدیو
86 فایل
«مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ.» هرکس به خدا توکّل کند، خدا برایش کافی خواهد بود. (سورهٔ طلاق، آیهٔ ۳)
مشاهده در ایتا
دانلود
شب سیاه مرا جلوه‌ای مُرصّع بخش دمی به خلوت خاصِ خُلوص راهم ده به خود پناهم ده! که در پناه تو آواز رازها جاری است و در کنار تو بوی بهار می‌آید سحر دمید، دورن سینه دلِ من به شور و شوق تپید چه خوش دمی است زمانی که یار می‌آید...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
غزل شهید وا کرده‌ام آغوش قُل اللهُ شهیدا نزدیک بیا اقربُ من حبلِ وریدا از کوچه گذشتی و نگاهم به تو افتاد لرزید دلم زُلزلَ زلزالَ شدیدا عشاق رهیدند و اسیران، عقلایند مردم دو گروه‌اند، شقیّاً و سعیدا از کعبه و بتخانه قیاماً و قعودا رفتم به در میکده عبداً و عبیدا با جوهر خاکستر پروانه نوشتم مَن ماتَ من العشق فقد ماتَ شهیدا
غزل الله عشق گناهی است فی سبیلِ الی الله هرکه گنهکار و عاشق است علَی الله قحط زلیخاست ای جمال‌پرستان یوسف ما را نمی‌خرند به والله قول و قراری که با تو بست دل من کرد فراموش کالذینَ نسُو الله این دل اگر عاشق تو شد چه شکایت انَّ مِن اهل الکتابِ یؤمنُ بالله نام تو را پیش هر کسی نتوان برد می‌رود از خویشتن اذا ذکِر الله اینکه گدایی کنار شاه نشیند فتح غریبانه‌ای است نصرُ من الله یا مَن یَحولُ بین المرء وَ قلبِه! قدر ندانستمت وَ ما قدَرو الله کاشکی از کشتگان کوی تو باشم کار کمی نیست مَن یُجاهدُ فی الله مسجد و میخانه در ولایت عشق است عشق تویی انّما ولیّکم الله ما همه هیچیم مخلصینَ له الدین جز تو کسی نیست لا الهَ مع الله اول و آخر، مُهیمن و متکبّر مونس و محبوب و الرفیق هو الله یا رب یا ربّنا تقبّل منّا انّکَ انت الحبیب؛ الله الله برای اثبات قافیۀ این شعر شاید این توضیحات هم کافی نباشد: ۱- الله جامع همۀ اسم‌های اوست ۲- هر لحظه به رنگی بت عیار برآمد ۳- لا تکرارَ فی التجلّی ۴- کلّ یوم هو فی شأن
عید آمده و دل نگران است هنوز در چهرهٔ من غصه عیان است هنوز گفتند: برو پسته بخور، غصه نخور رفتیم ولی پسته گران است هنوز
پسته و بادام، نُقلِ روزِ نوروز است و من با لب و چشمت نخواهم پسته و بادام را
ابیات کامل این قصیده رو 👆👆👆 👈 اینجا بخونید
🍁🍃 باید که دوباره بی‌خبر سبز شوم این‌بار ولی جور دگر سبز شوم عشق است و نترسیدن و بی‌پروایی باید که در آغوش تبر سبز شوم... @avayesokut
. گفتند که بی‌چون‌وچرا سبز شوم در فصل بهار با صفا سبز شوم حالا که تبرها همگی بیدارند باید که دوباره بی‌صدا سبز شوم
باید که در آغوش خدا سبز شوم با عطر نماز و ربّنا سبز شوم ای‌کاش در آغوش خوش مرگی سرخ یک روز شبیه شهدا سبز شوم
هدایت شده از آرایه های ادبی
است: در تلفظ، همزه آغازیِ است [ast'] می‌افتد و است به کلمۀ پیش از خود می‌چسبد. مثلاً گفته می‌شود: «صبحست» [sobhast] و نه «صبحْ اَست» [sobh 'ast]. حتی مصوت a آغازی آن نیز پس از کلمه های مختوم به مصوت می‌افتد. مثلاً گفته می‌شود: «نورانیست» [nurânist] و نه «نورانی اَست» [nurâni 'ast]. با این‌همه، در کتابت همیشه «الف» است نوشته می‌شود: «صبح است»، «نورانی است»، مگر هنگامی که کلمۀ پیش از آن مختوم به «ا» [â] یا به «و» [u] باشد: «داناست» (و نه «دانا است»)، «نیکوست» (و نه «نیکو است»). 📖کتاب: غلط ننویسیم، صفحه ۲۲ 🖊نگارنده: ابوالحسن نجفی *بسیاری از شاعران و نویسندگان حتی مطرح امروز، متاسفانه توجهی به اصول درست‌نویسی ندارند. این اشتباه بزرگ به قدری شایع است که در کتاب‌های چاپ شده ناشران شناخته شده نیز جای گرفته و معلوم نیست بنا به کدام منبع و معیار مشخص ترویج پیدا کرده‌است. چند نمونه از این اشتباهات عبارتند از: - حذف کسره انتهایی در افعال: شدست یا بودست به جای شده‌است یا بوده‌است. - حذف همزه آغازین فعل است و چسباندن به واژه قبلی: تاریکیست به جای تاریکی‌است. - حذف همزه آغازین فعل است و نچسباندن به‌ واژه قبل: تاریکی‌ست به جای تاریکی‌است. @arayehha
خلاصه این که الف فقط در دو جا حذف می‌شه: بعد از مصوت بلند آ و او مانند: زیباست، نیکوست که بیش از ۹۹ درصد شاعران و نویسندگان این نکته رو بلد نیستند و رعایت نمی‌کنند و اونایی هم که بلدند یا بهشون تذکر می‌دی دوباره معمولا رعایت نمی‌کنند 😅 الف خط قرمز ماست 😐 بی‌جهت حذفش نکنید 😡😂
زورتون فقط به الف است می‌رسه که حذفش می‌کنید؟! 😢😭😔 اگه راست می‌گید اسرائیل جنایتکار رو از صفحهٔ روزگار حذف کنید 😊
البته رعایت‌نکردن بعضی از نکات مربوط به دستور خط، غلط املایی محسوب نمی‌شه ولی خب یادگرفتن و رعایت‌کردنش باعث زیبایی بیشتر شعر و نثر می‌شه به‌هر روی توی خونهء با دیوارهای گچ و خاک هم می‌شه زندگی کرد ولی خب اگه دیوارها رنگ بشه یا کاغذ دیواری بشه که خیلی دلنوازتره! 😊👌
چه روزهایی خوب که در من و تو گُلِ آفتاب می‌رویید به شهرِ شُهرهٔ شعر و شراب می‌رفتیم به کهکشان پُر از آفتاب می‌رفتیم قلندرانه _ گریبان دریده تا دامن به آستانهٔ «حافظ» _ خراب می‌رفتیم و چشم‌های تو با من همیشه می‌گفتند: «رها شو از تن خاکی از این خیال که در خیل خواب‌ها داری مرا به خواب مبین بیا به خانهٔ من، _ خوب من _ به بیداری!» به این فسانهٔ شیرین به خواب می‌رفتیم و چشم‌های سیاهت سکوت می‌آموخت ز چشم‌های سیاهت همیشه می‌خواندم تو مثل ریگِ بیابان دروغ می‌گویی درونِ آن برهوت این من و تو «ما» مبهوت فریب‌خورده به‌سوی سراب می‌رفتیم
هدایت شده از پروانگی 🇵🇸
🍀 ای غم! برای کشتن من دست‌وپا نزن از هر طرف تبر بزنی سبز می‌شوم @eitaaparvanegi
اگر تو باز نگردی نهال‌های جوان اسیر گلدان را کدام دست نوازشگر آب خواهد داد چه کس به‌جای تو آن پرده‌های توری را به پشت پنجره‌ها پیچ و تاب خواهد داد اگر تو باز نگردی امید آمدنت را به گور خواهم بُرد و کس نمی‌داند که در فراق تو دیگر چگونه خواهم زیست چگونه خواهم مُرد
هدایت شده از کتاب باز
هرگز همراهی ندیدم که به اندازه تنهایی بتواند با انسان همراه شود. 📕 @ketabbuz
هدایت شده از کتاب باز
هر کسی در عمق وجود خود قبرستان کوچکی دارد که محل آرمیدن تمام کسانی است که او یک روز آن‌ها را دوست داشته است. 📕 ✍🏻 @ketabbuz
بهانه‌های نبودن همیشه بسیار است کجاست آن‌که تــــو را بی‌بهانه دریابد؟
هر لحظه دَم از نفاق با هم بزنند یا حرفی از این سیاق با هم بزنند یک‌ بار نشد عقربه‌های ساعت یک دور به اتّفاق با هم بزنند!
دنیا در دست خواب‌گردان‌ها بود صحرا مسخ سراب‌گردان‌ها بود مشتی تخمه دهانِ‌شان را بسته است این قصّهٔ آفتاب‌گردان‌ها بود
عطر گل چای، ریخته بر تن تو سرشار از گل، بهشت پیراهن تو با این شکر سرخ که بر لب داری چه قهوهٔ تلخی است ننوشیدن تو!
آن‌روز، نگاه ما گره خورد به‌هم یا بال پرنده‌ها گره خورد به‌هم باران پرنده بود و باران نگاه دستان من و تو تا گره خورد به‌هم
کتاب "جسمم غزل است اما؛ روحم همه نیمایی است" گزیدهٔ اشعار استاد محمدعلی بهمنی ۱۲۵ غزل و ۷ مثنوی در ۲۳۰ صفحه