@Maddahionlin4_5983059137485866634.mp3
زمان:
حجم:
3.13M
🌺 #میلاد_امام_جواد(ع)
♨️اگر مشکل دارید به امام جواد(ع) توسل کنید
👌 سخنرانی بسیار شنیدنی
🎙حجت الاسلام عالی
https://eitaa.com/sarzendehbash
🍃
🍃
یه خدا قوت طلبکارم 😁
تازه کار سبزی به اتمام رسید و
باید بره تو فریزر🤨👻
🍃
26.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃
هـوایِ دلتـو داری بانـوجــاااان؟؟ 😉😍
یواش صحبت میکنم برای اینکه امروز
همسرم حسابی خسته شد😔
الان خوابیده خدا حفظش کنه ☺️🤲
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
از صبح من مشغول پاک کردن و شستن و خرد کردن و جابجا کردن سبزی بودم ☺️
همسرم مشغول پوست گرفتن نارنج و آب
گرفتن و صاف کردن و ریختن تو شیشه و
جابجا کردنش بودن😳 😁
خدا قوت نداریم عایا!!!!😂
https://eitaa.com/sarzendehbash
🍃
#بسم_رب_الشهدا
#قسمت_پنجاه_هفتم
#بنده_نفس_تا_بنده_شهدا
باورم نمیشد رضا رفت و من تنها شدم😔😔😔
پیکر پاکش را با آمبولانس انتقال دادیم تهران
از روزی تلخ و سخت فقط یه فیلم تار یادمه
ضجه ها و جیغ های من
تشیع رضا رو دوش مردم درحالی که من تو بیمارستان بودم😔
تا هفتم بیمارستان بستری بودم
بعدش اومدم خونه در اتاق بستم تا چهلم همین بود کارم
باهاش لج کرده بودم سر خاکش نمیرفتم
دوروز بعداز چهلم رفتم مزارش
با گریه شروع کردم به حرف زدن
تو که میدونستی من دیگه هیچکسی رو نداشتم
پدرم مادرم همه کسم تو بودی 😭😭😭
چراااا رفتی
چراااا
چرا تنها گذاشتی 😭😭
#ادامه_دارد
https://eitaa.com/sarzendehbash
🍃
#بسم_رب_الشهدا
#قسمت_پنجاه_هشتم
#بنده_نفس_تا_بنده_شهدا
دلم سوخته بود الان که فکر میکنم میبینم رفتارام اصلا خوب نبود
عکسامونو پاک کردم
اصلا مزار شهدا نمیرفتم
همه درای دنیا به روم بسته بود
طول زندگی من ۳۰روز بود
و حالا تنهای تنها بودم
بابام که از خونش بیرونم کرده بود
رضا هم که تنهام گذاشته بود
دلم میخاست بمیرم
اشکام میومد
خدایا همش ۳۰روز 😭😭
یهو یکی صدام کرد
انگار صدای رضا بود
حنانه بیا پیشم
با سرعت برق لباس پوشیدم رفتم مزارشهدا
فقط فقط گریه کردم
هفت هشت ساعت گریه مداوم
از جا پاشدم
گوشیم زنگ خورد
الو
#ادامه_دارد
https://eitaa.com/sarzendehbash
🍃
#بسم_رب_الشهدا
#قسمت_پنجاه_نهم
#بنده_نفس_تا_بنده_شهدا
بابا:پاشو بیا خونه
همین سه کلمه رو پدرم بهم گفت اما این که گفت برگرد خونه داشتم بال درمیاوردم
وسایلم جمع کردم برگشتم خونه بابام
پدرم درحال انجام یه معامله گنده فرش با یه تاجر آمریکایی بود
اما واسطه یکی از دوستاش بود که تو ترکیه تجارت میکرد
جریان چند صد میلیون پول بود
پدرم خیلی خوشحال بود
قرار بود ۱۵ تیرماه معامله انجام بشه
و تاجر ترکی کانترهای فرش را بفرسته آمریکا پول دریافت کنه
پول اصلی که مال بابا بود
بفرسته به حساب بابا
فرش ها ارسال شد ترکیه
#ادامه_دارد
https://eitaa.com/sarzendehbash
🍃
#بسم_رب_الشهدا
#قسمت_شصتم
#بنده_نفس_تا_بنده_شهدا
دوهفته از ارسال فرشها گذشت
اما هنوز پول ب حساب بابا ریخته نشده بود
هرچقدر هم به گوشی تاجر ترکی زنگ میزدیم فقط یه جمله مشترک مورد نظر خاموش می باشد نصیبمون میشد
سه هفته گذشته بود که یه ایمیل ناشناس برای بابا اومد
محتواش این بود که دنبال پولت نباش رفیق
شکایت کردیم به پلیس بین الملل
تاجر آمریکایی پول واریز کرده بود ب حساب تاجر ترکی
اون پول را بالا کشیده بود
و شده یه قطر آب
وقتی از دفتر پلیس بیرون اومدیم بابا تا خونه ی کلمه هم حرف نزد
-بابا یه لیوان آب برات بیارم
یهو غش کرد افتاد زمین
باباااااا
باباااااا
بچه ها زنگ بزنید آمبولانس
بابا را انتقال دادن بیمارستان میلاد
دکتر گفت باید سریع انتقال داده بشه اتاق عمل
ساعتها به کندی میگذشت تا دکتر از اتاق عمل خارج شد
#ادامه_دارد
https://eitaa.com/sarzendehbash
🍃
🍃
حالا ازم راضی شدین ؟؟😁
دیروز بعضی دوستان پیام دادن که چرا داستانو نمیذارم 🤔
خُب منم طبق روال کانال، جمعه ها پُستی نمیذارم که هممون در خدمت خانواده باشیم و یه کمی از گوشی دورشیم👌
بجاش الان چهارتا پارت یه جا گذاشتم
که دلجویی کرده باشم😁
🍃