گاهی وقتا خدا از طریق آدمایی که کنارت قرار میده
ثابت میکنه که کنارته...
نقش نامت کرده دل محراب تسبیح وجود تا سحر تسبیح گویان روی در محراب داشت... -سعدی-
این روزها که میگذرد شادم زیرا یک سطر در میان آزادم و میتوانم هر طور و هر کجا که دلم خواست جولان دهم -در بین این دو خط-
گله ای نیست من و فاصله ها همزادیم
گاهی از دور تو را از دور ببینم کافیست.
شهریار یه جوری درموندگی و دلتنگی رو به قشنگی معنا کرد که بعد از اون هیچکس هیچوقت نمیتونه:
بی تو با قافله غصه و غمها چه کنم؟
تار و پودم،تو بگو با دل تنها چه کنم؟
به قولِ شاملو:
هرچه بیشتر کنارم هستی
احتیاجم به بودنَت بیشتر میشود...
بیاید یه چند تا چیز یاد بگیریم:
بزرگ شدن به معنای بالا رفتن سن نیست!
درک و فهم میتونه تو هر آدمی باشه!
با بد بودن یه نفر ، همه رو بد تصور نکنیم!
تا میتونیم سرمونو از زندگی مردم بیرون نگه داریم!
از زندگی لذت ببریم و کارای ریسکی انجام بدیم!
به آدمش اعتماد کنیم تا ضربه نخوریم!
احساسات رو به بازی نگیریم!
خودمونو تو اولویت بزاریم!
مهربون باشیم و سعی کنیم کمک کنیم!
....
عشق صیدیست
که تیرت به خطا هم برود
لذتش کنج دلت
تا به ابد خواهد ماند .
خدا هست اما
دپ بودن اصلا به بود و نبود خدا ربطی نداره
بعضی وقتها آدما یه کارای اشتباهی رو انجام میدن که نباید حتی بهش فکر کنن چه برسه به عملش
و تمامی اینها تقصیر خودِ طرفه
اون اشتباهات آدما رو بزرگ میکنه تا در تصمیماتی که بعداً میگیرن باز اشتباهشون رو تکرار نکنن
اما اشتباهی که شده بوده تمامی عقل و منطق و عشق و توکلش رو ضعیف و فرسوده میکنه.
جوری که یه پسر بیست ساله شکستگی و نداشتن اعتماد و امیدی که داشته به زیر خط صفر میرسه و شاید به سمت خلف و در آخر مرگ بد پیش بره
یا یه دختر 15ساله با سن کمی که داره افسرده بشه و خودزنی کنه و به حدی برسه که روزی هزاران بار تا لب مرگ بره و به بدترین شیوه خودشو نابود کنه
همه اینا بخاطر امیدیه که از زندگی میره و به قول بالتازگراسیان آنگاه که امید میمیرد ترس زاده میشود
ترس از زنده ماندن:)
ترس از دیدنش
ترس از نبودش
و ترس از کنار دیگری شاد بودنش
و ندا آمد: لب بسته بپو.
مرغی رفت، تنها بود، پر شد جامِ شگفت.
و ندا آمد: بر تو گوارا باد، تنهایی تنها باد!
دستم در کوه سحر '"او'" میچید، "'او"' میچید.
و ندا آمد: و هجومی از خورشید.
از صخره شدم بالا. در هر گام ، دنیایی تنهاتر ، زیباتر.
و ندا آمد: بالاتر، بالاتر!
آوازی از رَهِ دور: جنگلها میخوانند؟
و ندا آمد: خلوتها میآیند.
و شیاری ز هراس.
و ندا آمد:یادی بود، پیدا شد، پهنه چه زیبا شد!
"'او'" آمد، پرده ز هم وا باید، در ها هم.
و ندا آمد: پر ها هم.
" شاید آن روز که سهراب نوشت
تا شقایق هست، زندگی باید کرد
خبر از دل پر درد گل یاس نداشت
باید این گونه نوشت:
هر گلی هم باشد
چه شقایق، چه گل پیچک و یاس
تا نیاید مهدی، زندگی دشوار است."
اللهم عجل لولیک الفرج.
_فاضل نظری_
درختان را هنوز ای برف! شوق برگ و باری هست
زمستان گرچه طولانیست، آخر نوبهاری هست
مرا در قلبِ خود کُشتی و از دنیای خود راندی
گمان میکردم ای بیرحم بین ما قراری هست
تمنای وفاداری مرا هرگز نبود از تو
ولی ای باوفا از بیوفا هم انتظاری هست
چو در قلبِ تو میتازد بعد از من رقیبانم
به یاد آور که در صحرای آغوشت مزاری هست
اگر یک عمر هم در بستر آرامشت باشی
بدان ای رود! در پایان راهت آبشاری هست...
Ali Akbar Ghelich - Entekhab [SevilMusic] [128].mp3
8.41M
میرسد منتقم خون خدا بسم الله🎈
انشاءالله لحظه ظهورت رو خیلی زود ببینیم آقاجان:)))
عیدتون مبارک🖐🏾
کاش امام بود و این روز رو در کنار او جشن میگرفتیم
کاش بود و در جمکرانش برایمان منبری میرفت
آقاجان روحی الفدا عجل الا ظهورک به حق مادرت نرجس خاتون
|•سطلِزباله
به دریا میزنم شاید به سوی ساحلی دیگر
مگر آسان نماید مشکلم را مشکلی دیگر