✅سوالاتی برای فرهنگ ما
📝حسین مهدیزاده
1⃣گاهی که نه، اکثرا!
فکر می کنم که اگر پارچه نویسی ها و بنرها را از معاونتهای فرهنگی بگیرند
بوجه های فرهنگی بی دلیل خواهند شد.
2⃣ما ایرانی های شیعه در اوج خفقان ها، حرف حسابمان را حتی در دل سنگ و گوش کر مغولها هم فرو کردیم، بدون اینکه بنر و پارچه نویسی اختراع شده باشد.
پس چرا حرفهای روان انقلاب راهی هموارتر از پارچه نوشتها و بنرها پیدا نمی کنند.
3⃣مگر چند سال است که عکس وارد فرهنگ ما شده است که محبت نسبت به امام و مقتدا را فقط در عکس او دنبال می کنیم؟
4⃣پیشنهاد می کنم، به مدت یک سال، معاونتهای فرهنگی و روابط عمومی سازمانها و نهادها و ارگان ها را از چاپ بنر جدیدترین سخنرانی های مسئولین نظام و نصب پوستر امام و آقا بر حذر داریم. شاید دلیلی شود برای اینکه راه های دیگر انتقال فرهنگی را دوباره پیدا کنیم و این بن بست تفاهم فرهنگی مفری برای خود پیدا کند!
5⃣به این امید که با حذف بنرها و پوسترهای عکس، همایشها و کنگره ها، طنازی و جلوه گری نکنند.
عملیات «شامات»
حسین مهدیزاده
اگر بخواهیم واقع بین باشیم، کمک کردن به سوریه برای همه جریانهای داخلی ایران، یک بازی لازم و قابل قبولی است. تنها بی ریشه ترین و غیر معقول ترین آدمها هستند که ایران را از کمک کردن به سوریه در شرایط امروز بر حذر می دارند.
در این یادداشت، کمک به سوریه -حتی در صورت رخ دادن یک جنگ تمام عیار- از نظر منافع دو دیدگاه کاملا متفاوت و متضاد ایرانی های امروز مورد دقت قرار گرفته است. ایرانی هایی که غرب را هدف خود قرار داده اند و می خواهند ایرانی سر تا پا مدرن و غربی بسازند. و ایرانی هایی که کاملا ایدئولوژیک زندگی می کنند و از مسیر انقلاب اسلامی به دنبال رسیدن به شرایط آخر الزمانی هستند و تحمل سختی های امروز را برای رسیدن به فردایی زیبا، به راحتی تحمل می کنند و ندید می گیرند. برای هر دو این گروه ها، کمک به سوریه، با توجه به «آرمان ها» و «واقعیت ها» یک گزینه قابل قبول، بلکه ضروری است.
1
برای کسانی که در صده های اخیر، در ایران سرمایه گذاری های مهمی کرده اند تا به کاروان پیشرفت و توسعه مادیِ غرب ملحق شود، ایستادن رو در روی کشورهایی که باید به خاطر دوستی و کمک به آنها افتخار کرد، انتخابی بسیار سخت و مصیبت بار است.
اما واقعیت این است که کشورهای غربی در عین داشتن دنیایی جذاب و مسحور کننده و اخلاقی به ظاهر دوست داشتنی، در مقابل کسانی که با آنها سر سازگاری نداشته باشند، بسیار خشن و بی رحم هستند. و ایران ساکنینی دارد که از نظر طیف قدرتمندی از دولت مردان غربی، به هیچ وجه قابل تحمل نیستند و باید هر چه زودتر از دست آنها خلاص شد. اما این دشمنان غرب، سرمایه های بزرگی در ایران دارند و قدرت اجتماعی و نظامی مفصلی را در سی سال اخیر در ایران بوجود آورده اند و هر جایی که کسی در مقابل غرب در حال مقاومت است، پای ژنرالهای ایرانی در میان است.
برای غربی ها جنگیدن با این گروه ایرانی همچون ماموریت سیم بانان در کتاب فارسی دوران ابتدایی است که:
سیم بانان پس از مرمت سیم راه تکرار خطر بستند
یعنی آن کاج سنگدل را نیز با تبر تکه تکه بشکستند
غرب اگر از مرمت سوریه برگردد، باید راه تکرار خطر را ببندد. کسانی که به نظر میرسد مغز متفکری هستند که می توانند برای غرب بازهم خطراتی را در گوشه و کنار دنیا ایجاد کنند و گروه های مقاومت را انرژی و امید دهند، در ایران زندگی می کنند. تعداد زیادی از هموطنان ما مستعد شرکت در راهپیمایی روز قدس و مراسم 14 خرداد و 9 دی و تبعیت از امام خمینی و آقای خامنه ای و... هستند که دو راه برای از میان برداشتن آنها وجود دارد، یا اینکه با استحاله درون فرهنگی، دست از دشمنی با غرب بردارند –که راه مورد علاقه ایران دوستانِ غربگراست- یا اینکه باید با تکه تکه شکسته شوند –که راه حل جدی خیلی از قدرتمندان امروز غرب است-! آمریکا از داشتن دشمنی مثل آیت الله خامنه ای بیشتر از این حرفها نگران است که خون دوستانش را در این مبارزه نثار نکند. آمریکا برای این جنگ جیمز باند نخواهد فرستاد که دقیقا شخص شخیص آقای دشمن را بکشد، آمریکا با کروز حمله خواهد کرد. بعدی از این حمله، و آن روز که شاید دیگر من و شما زنده نباشیم، با ادای احترام بر سر مزار دوستان زیادی که در این جنگ از دست داده است، پیروزمندانه به ایران خواهد آمد و دوستان جدیدی غیر از من و شما را در خرابه های ایران کوچک و ضعیف شده برای خود پیدا خواهد کرد.
به نظر من تنها گزینه پیش رو برای دنیا دوستان هم این است که به بچه های مبارز ایرانی اجازه دهند که این خطر را 10 سالی به تاخیر بیاندازند تا شاید در این مدت بشود ایران را مادی تر و سازگار تر از قبل با تمدن مادی نمود. ژنرالهای ایرانی در عراق و افغانستان کاری کردند که آمریکا 11 سال از جنگیدن مجدد شانه خالی کرد و حتی رئیس جمهور فعلی آمریکا که می خواست به سوریه حمله کند، با شعار ضد جنگ رای بیاورد.
دنیا دوستان باید به اندازه فرصتی که برای تحول ایران به سوی دنیاپرستی نیازدارند روی دست آمریکا در سوریه هزینه و مصیبت بگذارید تا نوبت ایران به همان اندازه به تعویق بیافتد.
2
برای رسیدن به شرایط آخرالزمانی، بهترین کار سرمایه گذاری روی سوریه است. سوریه یا همان «شامات»، یکی از محورهای مهم تحولات آخرالزمانی است. محور یکی از علائم بسیار مهم و حتمی آخرالزمان، اما هر چیزی مقدماتی لازم دارد.
البته تنها موحدین واقعی هستند که دوست دارند که آخرالزمان واقعا فرا برسد. برای موحدین، آخرالزمان، زجر و درد روزهایی است که آبستن روزهای خوش و زیبای آینده است. اما برای رقیب ایشان و دستگاه جناب ابلیسِ رجیم، رسیدن به آخر خط است. آخرالزمان برای ایشان، پایان داستان است. در سناریو هستی دیگر برای آنها نقشی در نظر گرفته نشده است!
برای ابلیس رجیم، ضروری است که هم سوریه را بگیرد تا جریان اسلام خمینی را محدود کند، اما این کار بزرگ نباید آنقدر سنگین و دردآور باشد که شرایط دنیا به وضعیت آخرالزمانی تبدیل شود. درست است که کسانی مثل سفیانی سرداران فاتحی در ابتدای آخرالزمان هستند، اما حرکت آنها تاریخ مصرف خواهد داشت و با پایان آن، دنیای شیطینت به پایان داستان پردازی های بزرگ خود خواهد رسید. بخاطر همین استراتژیست های ابلیس رجیم، دائما در حال مطالعه و رصد شرایط هستند که اگر می شود پرچم را به دست سفیانی ندهند و جنگ را در شرایطی کوچکتر و با حساسیت کمتر و ساده تر به پایان برسانند.
لذا برای ما شامات خط قرمز است. ما شام را نمی دهیم. شام را نمی دهیم الا به شخص سفیانی! یا سفیانی بیاید که در کمتر از 2 سال بازی به پایان برسد! یا اینکه فکر شام را از سرشان بیرون کنند و وجود اسلام خمینی را مثل خاری در چشم تحمل کنند!!
سطلیات
✅سوالاتی برای فرهنگ ما 📝حسین مهدیزاده 1⃣گاهی که نه، اکثرا! فکر می کنم که اگر پارچه نویسی ها و بنرها
ما در اوج خفقان ها، حرف حسابمان را حتی در دل سنگ و گوش کر مغولها هم فرو کردیم، پس چرا حرفهای روان انقلاب راهی هموارتر از پارچه نوشتها و بنرها پیدا نمی کنند؟
@satliyat
وقتی همه برندها تنها متعلق به 10 شرکت هستند! اما با انواع و اقسام نشان های تجاری محصولات خود را عرضه می کنند.
https://eitaa.com/satliyat
مصاحبه با مرحوم آیت الله سید عزالدین حسینی زنجانی
روزنامه جوانء تاریخ ۱۰/۵/۹۵
مرحوم آخوندملا قربانعلي زنجاني(اعلي الله مقامه) فرياد ميزد: وعدههايي كه ميدهند دروغ محض است! مكرر از بسيار كسان شنيدهام كه ميگفتند ايشان همواره ميگفت:«اين وعدهها كيد استعمار است. روس و انگليس ميخواهند سرتان شابقا (شاپو) بگذارند و مايتشخانه (فاحشهخانه) باز كنند. آنها ميخواهند انگشتشان را به ماست ما بزنند!»
بديهي است اين بحث ابداً در بين نبوده كه مشروطه نباشد و استبداد باشد، منتها گرفتاري در اين بود كه اتفاقاً استبداد رضاخاني، صد مرتبه بدتر از استبداد احمدشاهي از كار در آمد. اوضاع به شكلي در آمد كه يپرمخان ارمني ميخواست همين آخوند ملا قربانعلي زنجاني را كه دهها هزار نفر در قفقاز و ساير بلاد مقلد او بودند، به تهران ببرد و محاكمه كند. نزديكيهاي تهران مردم اين خبر را ميشنوند و متوجه ميشوند كه دارند ملا قربانعلي را ميآورند كه محاكمه كنند و شلوغ ميكنند. هيئت دولت از مرحوم آخوند كسب تكليف ميكند. مرحوم آخوند همه شاگردان نزديك خود را به منزلش دعوت و با آنها مشورت ميكند: چنين تلگراف مهمي آمده است، چه جوابي بايد داد؟ يكي ميگويد: ملا قربانعلي مفسد في الارض است و بايد او را كشت! اوايل انقلاب اسلامي خودمان هم، بعضيها همين طوري حرف ميزدند كه همه مفسد في الارض هستند! مرحوم آخوند به ميرزا يوسف اردبيلي مقرِر درسهايش ميگويد: استخاره كند. ايشان استخاره كرد و آيه 64 سوره هود آمد: «وَ يَا قَوْمِ هَذِهِ نَاقَه اللَّهِ لَكُمْ آيَه فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَ لَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ قَرِيبٌ: و اى قوم من اين ماده شتر خداست كه براى شما پديدهاى شگرف است، پس بگذاريد او در زمين خدا بخورد و آسيبش مرسانيد كه شما را عذابى زودرس فرو مى گيرد» اين آيه كه تلاوت ميشود رنگ از رخ مرحوم آخوند ميپرد و بلافاصله تلگراف ميزند كه: جناب ملا قربانعلي زنجاني را با نهايت احترام روانه عراق كنيد! آنها هم بلافاصله به طرف كاظمين برميگردند و مرحوم قربانعلي را به عتبات ميفرستند.
javanonline.ir/fa/news/800756/اختلاف-بر-سر-انحراف-بود-نه-استبداد
سوال: بعضيها اختلافات مرحوم آخوند و شيخ شهيد و مرحوم قربانعلي را ريشهاي و مبنايي دانستهاند. ديدگاه شما در اينباره چيست؟
جواب: اينطور نيست. همه اينها اعتلاي اسلام وكشور را ميخواستند، منتها براي برخي فضا را مشوب ميكردند. شايد هم نظر مرحوم آخوند را نسبت به اين دو مرد بزرگ تغيير داده بودند. هيچ بعيد نيست. بعدها مرحوم آيتالله بروجردي را هم ديدم كه گرفتار يكي از همين اطرافيان شد. رفيقي داشتم كه نابغه بود، اما بالاخره از اسلام تضييع و طرد شد!
سوا: مرحوم دکتر عبدالحسين حائري، هممباحثهاي معروفتان را ميفرماييد؟
بله، يكي ديگر هم مرحوم سيدجلال آشتياني بود كه همسر اختيار نكرد و عمرش را يكسره وقف علم و فلسفه كرد. ايشان ميگفت كه خدمت آيتالله بروجردي ميرفتم و بسيار هم به ايشان ارادت داشتم، اما نميدانم يكمرتبه چه شد كه نظر ايشان به من برگشت، با من سرسنگين شد و ديگر لطف و محبت گذشته را به من نداشت! يك بار به خودم جرئت دادم و پرسيدم:«علت اين تغيير رفتار حضرتعالي چيست؟» ايشان فرمودند: «جالب است. طلبكار هم هستيد؟» گفتم:«علت چيست؟» فرمودند:«علت همان نامههايي است كه برايم نوشتهايد!» با حيرت پرسيدم:«كدام نامهها؟» ايشان دستور دادند نامهها را آوردند. در آنها از قول من مطالبي نوشته و به ايشان جسارت شده بود. بنده چند سطري نوشتم و عرض كردم:«ملاحظه بفرماييد! اين خط من است كه با خط اين نامهها فرق دارد!»واقعيت اين است كه سيدجلال اساساً اهل اينگونه كارها نبود و تنها دغدغهاش درس و علم بود. غرض اينكه اطرافيان گاهي تا اين حد ميتوانند حقايق را وارونه جلوه دهند و از كاه كوه بسازند.
خاطرم است بنده تازه به مشهد تبعيد شده بودم كه روزي آقاي مطهري و آقاي محمدتقي شريعتي به ديدنم آمدند. آقاي مطهري با بغض گفتند: «هر وقت نزد آقاي ميلاني ميرفتم، ايشان ميفرمودند: اگر خدمات تو به اسلام از همنامت شيخ مرتضي انصاري بيشتر نباشد، كمتر نيست، اما حالا هر چه تلاش ميكنم با ايشان ملاقات كنم، نميگذارند.» آن روزها آقاي روزبه به رحمت خدا رفته بودند و من از آقاي عابدي، شوهر خواهر ايشان خواستم منبر برود. ناگهان يكي از اطرافيان آقاي ميلاني آمد و به او گفت:«تو كه ميخواهي در اين مجلس منبر بروي، مطهري را بالاي منبر بكوب!» آقاي عابدي پرسيد:«چرا؟» گفت:«چون عُمَري است!» سنّي هم نه، عمري! من گفتم: «ابداً اينطور نيست.» گفت:«چطور؟» گفتم:«ايشان در شماره جديد مجله مكتب اسلام مقاله نوشته است و وحدت حقه حقيقه خداوند را ابتكار مولاي متقيان ميداندو قائل به اين است كه چنين چيزي حتي به ذهن ارسطو هم نميرسيد، چه رسد به ذهن آن دو اعرابي! چنين فردي چطور سني است؟» آن فرد وقتي عرصه را تنگ ديد، گفت:«شما خيلي سادهايد. او انگليسي است!» و يك مشت رطب و يابس را به هم بافت.
http://javanonline.ir/fa/news/800756/%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D9%84%D8%A7%D9%81-%D8%A8%D8%B1-%D8%B3%D8%B1-%D8%A7%D9%86%D8%AD%D8%B1%D8%A7%D9%81-%D8%A8%D9%88%D8%AF-%D9%86%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D8%AF
سوال: به نظر ميرسد رويكردهاي مرحوم آخوند دردوران مشروطيت، چندگانه است. ريشه اين موضوع چيست؟
جواب: حضرت امام خوب تشخيص دادند كه انزوا از جامعه و عدم ارتباط نزديك با مردم، حتي يك فقيه نابغه را هم به اشتباه مياندازد! علما در آن زمان از انزوا و صوفيگري انتقاد ميكردند، اما خودشان در عمل منزوي بودند! مرحوم آخوند هم با كسي كاري نداشت و خود را كنار كشيده بود، در نتيجه از اوضاع و احوال جامعه درست خبر نداشت. الان هم ما گرفتار علمايي هستيم كه از اوضاع سياسي و اجتماعي غافل هستند. سياست شاخههاي بسيار دارد، اما ما به يك شاخه اكتفا كردهايم. فقه ما بسيار خوب است، اما كافي نيست. فردي كه از اوضاع جامعه خود غافل باشد، هر قدر هم نبوغ داشته باشد عقب ميماند. بيخبري براي انسان تذبذب به وجود ميآورد كه نتيجهاش گوشهگيري و انزواست. اگر انسان از جنبههاي مختلف مسائل آگاه باشد، افرادي كه تفكر محدود دارند نميتوانند او را به اشتباه بيندازند.
javanonline.ir/fa/news/800756/اختلاف-بر-سر-انحراف-بود-نه-استبداد
http://eco-literacy.net/climate-holism-vs-climate-reductionism/
متنی بسیار خوب که در میانه آن درک روشنی از کل گرایی و تقلیل گرایی با زبان تحلیلی-فلسفی بدست می دهد
[Forwarded from اقتصاد به زبان ساده]
◀️بانک های اطلاعاتی مهم جهان
@eghtesaderooz
امروزه عمده اطلاعات جهان بصورت طبقه بندی شده در بانکهای اطلاعاتی تجمیع و نگهداری می شوند. ذیلا تعدادی از این بانکهای اطلاعاتی را معرفی می کنیم:
www.umi.com/pqdauto
www.search.ebscohost.com
www.sciencedirect.com
www.emeraldinsight.com
www.online.sagepub.com
www.springerlink.com
www.scopus.com
http://apps.isiknowledge.com
www.anjoman.urbanity.ir