می‌شود بیرحم شد، احساس را دور ریخت و مثل قصاب و جراح و یک نظامی به دیدن اشک و خون و رنج عادت کنی، ولی چه‌طور ممکنه حقیقت را بشناسی و آگاهانه نادیده‌اش بگیری؟! – خنده سرخ ؛ لیانید آندری‌یِف

– ساندویچ ژامبون ؛ چارلز بوکوفسکی

گفت: خیلی می ترسم و من گفتم: چرا؟ او گفت: چون از ته دل خوشحالم دکتر رسول. خوشحالی این شکلی وحشتناک است. وقتی دست سرنوشت بخواهد چیزی را ازت بگیرد، می گذارد این طور خوشحال باشی. – بادبادک باز ؛ خالد حسینی

– ناتوان ؛ لورن رابرتس

سلاممم

– چهار قطره خون ؛ علیرضا آذر

– چهار قطره خون ؛ علیرضا آذر

بهتری کتاب وجود ندا--

– عشق پیچیده ؛ آنا هوانگ

– عشق پیچیده ؛ آنا هوانگ

طوری که عشق پیچیده خوبه🛐

– عشق پیچیده ؛ آنا هوانگ