eitaa logo
کانال سید مقدام حیدری
263 دنبال‌کننده
682 عکس
82 ویدیو
23 فایل
مدیر و نویسنده‌ی کانال @meqdam
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻به تو از ایران سلام ✍سید مقدام حیدری: این بار دوست دارم به جای امام حسین(ع)، به امام رضا(ع) بگویم: به تو از دور سلام. به نیابت از مردمِ شهرها و آبادی‌های دوردست، و از گوشه گوشه‌ی سرزمین‌مان ایران. می‌خواهم برایش زیارت‌نامه بنویسم. چه این که هر بار، وقتی دعوت‌مان کرده‌ و روبرویش ایستادیم، اول به خوش و بش گذراند آن دقایق اول را؛ انگار خودش هم مشتاق بود حرف دل ما را بشنود؛ این که چطور شد آمدیم و با کی هم‌سفر شدیم و چقدر دل‌تنگش بودیم و این همه وقت، چه شد که نتوانستیم بیاییم و الآن چه حسی داریم و ممنون که باز دعوت‌مان کرد و کلی دردِ دل دیگر. چندان خبری از کلمه و جمله نیست. روبه‌رویش که می‌ایستی کلمات دیگر نه با حرف که با اشک ادا می‌شوند. اخلاقش بعد از این همه وقت، دست‌مان آمده است؛ گاهی یک ساعت تمام، فقط از ما حرف کشید و نگذاشت زیارت‌نامه را شروع کنیم. مذهبی و غیر مذهبی ندارد؛ همه انگار به حرم سلطان طوس اعتیاد دارند. حق هم دارند؛ انگار آجر به آجر، حرم رضا جان‌مان از جنس مهربانی است. گنبدش حس پدر می‌دهد و پنجره‌ی فولادش بوی آغوش مادر. تقصیر ما که نیست؛ خودش فرمود: «امام، مونسی هم‌دم، پدری دل‌سوز، برادری تنی و مادری مهربان است». [کافی/ج1/ص200] بعد از چندین ماه دوری و دل‌تنگی، بار اول که از مسافرخانه راه می‌افتیم به سمت حرم، آخ چه لذتی دارد آن لحظه‌ی اولی که گنبد طلای امام رضا(ع)، رخ نشان می‌دهد! همچین که از بهجت، به شیرازی می‌رسی، یا نزدیکای فلکه‌ی آب، که گنبد را می‌بینی، یک‌دفعه همه چیز عوض می‌شود. انگار، از آن لحظه به بعد، تازه باور می‌کنی که راستی راستی مهمان امام رضا(ع) شده‌ای. چه می‌دانم؛ شاید آن لحظه را خود امام(ع) هم دوست می‌دارد و از همان جا خصوصی‌تر و ویژه‌تر زائرش را تحویل می‌‌گیرد. گنبد را که می‌بینی، دیگر حواست از همه چیز پرت می‌شود؛ حتی چراغ قرمز چهارراه شهدا هم انگار، چشمک سبز به تو می‌زند. در آن حوالی، کاسبان و ره‌گذران همه عادت کرده‌اند و کسی تعجب نمی‌کند؛ می‌توانی از همان جا سر به زیر بیندازی و اشک بریزی و قدم قدم تا حرم، با امام رضا(ع) حرف بزنی. هر جای دیگر اگر بود، چند نفر سراغت می‌آمدند که مشکلی هست؟ کمکی می‌خواهی؟ اما در آن حوالی همه حسابِ کار دست‌شان است. می‌دانند جریان چیست؛ لابد زائری دل‌تنگ و عجول؛ مثل بقیه! بار آخر که آمدم مشهد، دیدم قسمتی از ضریح امام رضا(ع) را اختصاص داده بودند به زیارت صفی؛ زائرها به صف می‌ایستادند و خیلی آرام و سنگین‌رنگین، شیک و مجلسی و بدون فشار، می‌آمدند از نزدیک زیارت می‌کردند و ضریح را می‌بوسیدند و برمی‌گشتند. ولی من به لحاظ روحی دوست داشتم ضریح را از آن‌جایی ببوسم که شلوغ است. قشنگ باید یکی دوتا هُل و فشار بخورم، چندتا موج هم مرا عقب و جلو ببرد، چندتا بچه هم در آن گیر و دار لایی بکشند، چندتا جوان هیکلی هم آن طرف‌تر برای یک پیرمرد مرام بگذارند، یک بچه هم از سر و کول مردم بالا برود، دو نفر مو پریشان و پیراهن‌چروک و احیانا یقه‌بازشده به زور از لای جمعیت خودشان را بیرون بکشند و دوباره مرا به همان نقطه‌ی اول باز گردانند... بعد، یک‌باره مسیر برایم باز شود و بروم ضریح آقا امام رضا(ع) را ببوسم و باز به زور بیایم بیرون. همه‌ی اینها باید با هم باشند، آن وقت در آن شلوغی به امام رضا(ع) بگویم: امام رضا جان! من هم مثل همه‌ی زائرانت دوستت دارم! آخ که چقدر دلم تنگ شد باز! منتشر شده در روزنامه رسالت ۱۴۰۲/۳/۹ https://eitaa.com/sayedmeqdam
8 (4).pdf
388.6K
یادداشت به تو از ایران سلام https://eitaa.com/sayedmeqdam
🔻آن سه نفر ✍️سید مقدام حیدری: در شأن نزول آیه‌ی 117 و 118 سوره‌ی توبه آمده است که در جنگ تبوک، که شرایط بر مسلمانان سخت شد، غیر از منافقینِ نام و نشان‌دار، سه نفر، مؤمنِ بدون سوء سابقه که خط و ربطی با جریان نفاق در مدینه نداشتند هم از حضور در جنگ شانه خالی کردند. رسول خدا(ص) از دست‌شان ناراحت شد و تصمیم گرفت به آن‌ها بی‌محلی کند، بقیه‌ی اصحاب رسول خدا(ص) هم موظف شدند بی‌محلی کنند. رسول خدا(ص) که از جنگ برگشتند، برخی از پیرمردها و زن و بچه‌ها و ناتوان‌ها که معذور بودند، به استقبال رسول خدا آمدند. این سه نفر هم، به نام کعب بن مالک، مرادة بن ربيع و هلال بن أمية به استقبال رسول خدا(ص) آمدند و به او سلام گفتند. اما رسول خدا(ص) قهرش گرفته بود و جواب‌شان را نداد. بناچار و به رسم عادت همیشگی به بقیه‌ی نیروهای مسلمانِ بازگشته از جبهه سلام کردند. ولی با کمال ناباوری هیچ کس پاسخ‌شان را نمی‌داد. چند روزی طبق عادت‌شان، به هنگام نماز به مسجد می‌آمدند، اما برنخوردند با کسی که تحویل‌شان بگیرد؛ نه کسی با آنها هم‌صحبت می‌شد، نه به آن‌ها سلام می‌کرد و نه جواب سلام‌شان را می‌داد. بازار که می‌رفتند هم همین طور؛ کسی به آنها چیزی نمی‌فروخت. هم‌سران‌شان نزد پیام‌بر(ص) آمدند و درخواست طلاق دادند. پیام‌بر(ص) نپذیرفت ولی دستور داد با شوهران‌شان رابطه نداشته باشند. و آن‌ها نیز امتثال کردند. کم‌کم، کوچه‌خیابانِ شهر بر آن‌ها تنگ آمد و دیگر هوایش را هم نمی‌شد نفس کشید. صد البته پشیمان شده بودند، ولی همه‌ی درها به روی‌شان بسته شده بود؛ حتی درِ خانه‌ی پیام‌بر(ص)! گویا این گناه، جنس متفاوتی داشت و توبه از آن، مراحل سخت اداری خودش را می‌طلبید. تصمیم گرفتند به کوه بزنند و همان جا این‌قدر گریه و زاری کنند تا ندایی صدایی وحیی چیزی بیاید و تکلیف‌شان را یک‌سره کند، یا این که همان جا بمیرند. چون این زندگی را هم نمی‌شد ادامه داد. مدت‌ها شب و روزشان را به روزه و عبادت و گریه و زاری گذراندند. اهل و عیال‌شان می‌آمدند و برای‌شان فقط غذا می‌گذاشتند، بدون این که با آنها حرفی بزنند. روزها و شب‌ها می‌گذشت و اتفاقی نمی‌افتاد. آخر یک شب به هم گفتند: خدا و رسولش از دست ما ناراحتند، رفقا و اهل و عیال‌مان هم همین طور. خب پس ما چرا هم‌دیگر را تحویل بگیریم و با هم حرف بزنیم؟! این حرف‌ها را شب‌هنگام داشتند می‌زدند و همان شب هم از هم‌دیگر جدا شدند و قسم خوردند که دیگر هیچ کسی با آن یکی حرف نزند تا وقتی که خدا توبه‌شان را بپذیرد، یا مرگ به سراغشان آید. کل این پروسه بیش از چهل شب طول کشید. شاید خود پیام‌بر(ص) هم بیش از این سه نفر، چشم انتظار وحی خدا بود. و بالأخره وحی خدا سررسید و توبه‌ی آنها قبول شد. حالا خودمانیم؛ خدایی اگر بعضی از مسئولین و شخصیت‌های نظام، آن روز بودند، آن قدر به بهانه‌ی فوت مادر و فوت خواهر و سال‌گرد فلان و یادبود بهمان، با پیامِ تسلیت و دست دادن و روبوسی و لب‌خند زدن و احوال‌پرسی و انواع تحویل‌گرفتن‌ها، قهرِ پیام‌بر(ص) را ضایع می‌کردند که آن سه نفر، هیچ وقت توفیق توبه پیدا نکنند. اساسا ولیّ جامعه اگر با کسی قهر کند لابد راهی برای مهربانی با او نیست. معنی ندارد او کسی را طرد کند و دیگران تحویلش بگیرند. باز هر جور صلاح است. https://eitaa.com/sayedmeqdam
🔻راه‌کاری برای زیاد شدن روزی و کلی اتفاق خوب دیگه! 👈امام صادق(ع) فرمودند: کسی که سوره‌ی صافات رو هر جمعه بخونه، از همه‌ی آفت‌ها حفظ می‌شه، همه‌ی بلاهای دنیا ازش دور می‌شه، و بیشترین حد ممکن از روزی در دنیا نصیبش می‌شه، و خدا مال و فرزندان و بدنش رو گرفتار شر شیطان و ستمگران نمی‌کنه. و اگر اون روز یا شب بمیره، خدا شهید محشورش می‌کنه و شهید از دنیا می‌بردش و تو بهشت با شهدا و هم‌درجه‌ی اونها قرارش می‌ده. 👌 عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ قَالَ: مَنْ قَرَأَ سُورَةَ اَلصَّافَّاتِ فِي كُلِّ يَوْمِ جُمُعَةٍ ، لَمْ يَزَلْ مَحْفُوظاً مِنْ كُلِّ آفَةٍ مَدْفُوعاً عَنْهُ كُلُّ بَلِيَّةٍ فِي اَلْحَيَاةِ اَلدُّنْيَا مَرْزُوقاً فِي اَلدُّنْيَا بِأَوْسَعِ مَا يَكُونُ مِنَ اَلرِّزْقِ وَ لَمْ يُصِبْهُ اَللَّهُ فِي مَالِهِ وَ لاَ وَلَدِهِ وَ لاَ بَدَنِهِ بِسُوءٍ مِنْ شَيْطَانٍ رَجِيمٍ وَ لاَ مِنْ جَبَّارٍ عَنِيدٍ وَ إِنْ مَاتَ فِي يَوْمِهِ أَوْ لَيْلَتِهِ بَعَثَهُ اَللَّهُ شَهِيداً وَ أَمَاتَهُ شَهِيداً وَ أَدْخَلَهُ اَلْجَنَّةَ مَعَ اَلشُّهَدَاءِ فِي دَرَجَةٍ مِنَ اَلْجَنَّةِ. ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ج۱، ص۱۱۲ https://eitaa.com/sayedmeqdam
🛎یه کار نیم ساعته با سود زیاد👇 1️⃣ توبه حساب می‌شود. 2️⃣ آن که انجام دهد از آسمان صدایش می‌زنند که از نو کار و عمل انجام بده که توبه‌ات قبول شد و گناهانت بخشیده شد. 3️⃣ فرشته‌ای از زیر عرش صدایش می‌زند که به تو و خانواده و نسلت برکت دادیم. 4️⃣ دشمنانِ شخصی و طلب‌کارهایش روز قیامت از او راضی می‌شوند. 5️⃣ با ایمان می‌میرد و هیچ وقت بی‌دین نمی‌شود. 6️⃣ قبرش فراخ و نورانی می‌شود. 7️⃣ پدر و مادرش از او راضی می‌شوند، حتی اگر ناراضی بوده باشند. 8️⃣ پدر و مادر و نسل و دودمانش آمرزیده می‌شوند. 9️⃣ در دنیا و آخرت روزی‌اش زیاد می‌شود. 0️⃣1️⃣ جبرئیل به او می‌گوید خودم با ملک الموت می‌آیم و مواظبم که هوایت را داشته باشد و مرگ اذیتت نکند و راحت روحت از جسمت خارج شود. ✅ این همان نمازی است که به نماز یک‌شنبه‌ی ماه ذی‌القعده معروف است، که رسول خدا(ص) به اصحابشان یاد داد. اگر این پیام در ماه ذی‌القعده به دستت نرسیده، باز تا آخرش بخوان؛ می‌فهمی چرا☺️👇 🕌 دستور عمل این نماز👇 1️⃣ غسل 2️⃣ وضو 3️⃣ خواندن ۴ رکعت نماز (دوتا دو رکعتی) به این صورت: حمد + ۳ بار سوره قل هو الله + یک بار سوره فلق + یک بار سوره ناس 4️⃣ بعد از تمام شدن نماز ۷۰ بار «استغفر الله» یا «استغفر الله ربي وأتوب إليه» 5️⃣ یک بار «لا حول ولا قوة إلا بالله العلي العظيم» 6️⃣ خواندن این دعا: «يَا عَزِيزُ يَا غَفَّارُ اِغْفِرْ لِي ذُنُوبِي وَ ذُنُوبَ جَمِيعِ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ اَلْمُؤْمِنَاتِ فَإِنَّهُ لاَ يَغْفِرُ اَلذُّنُوبَ إِلاَّ أَنْتَ» و تمام😊 ☝️راستی شاید این پیام، در ماه ذی‌القعده به دستت نرسیده باشد. هیچ عیبی ندارد😊 چون از پیامبر(ص) پرسیدند، اگر کسی وقت دیگری بخواند چی؟ فرمود: همان می‌شود که گفتم. 📚إقبال الأعمال، ج١، ص٣٠٨ ✅ پس نوش جان کسی که در طول سال هر بار که حمام رفت، به نیت این نماز، غسل کرد و سپس در ده دقیقه این نماز را خواند.☺️ https://eitaa.com/sayedmeqdam
امروز ما از اسلام، فقط نسخه‌ی اسلام آمریکایی را می‌دانستیم نه اسلام ناب محمدی را.
راست می‌گه😉 @sayedmeqdam
عرب‌ها به فلفل تند می‌گن فلفل گرم، و به فلفل شیرین می‌گن فلفل سرد. خب این منطقیه. ولی به فارسی وقتی به فلفل تند می‌گن تند، قاعدتا به فلفل شیرین باس بگن: فلفل یواش!😄 ✍️سید مقدام @sayedmeqdam
زندگی رؤیا نیست ✍سید مقدام حیدری: اگر جوانی به دانش‌گاه، نگاه رؤیایی داشت، مثلا اگر فضای دانش‌گاه را رؤیایی فرض کرد یا رابطه‌ی استاد و دانش‌جو و رابطه‌ی دانش‌جوها با هم را رؤیایی فرض کرد یا فضای کلاس و درس و پژوهش و درس‌خواندن را رؤیایی فرض کرد یا فضای خواب‌گاه را رؤیایی فرض کرد، کلا اگر زندگی دانش‌جویی را رؤیایی فرض کرد، هم‌چین آدمی شاید همان ترم اول انصراف دهد. حالا اگر انصراف هم ندهد، چندان با شور و نشاطی که باید و شاید، ادامه نخواهد داد. یا مثلا اگر جوانی زندگی کارمندی در یک اداره را رؤیایی فرض کند باز همین می‌شود. مثلا بنشیند در عالم خیالاتش اتاق‌ها را، میز و صندلی‌ها را، روابط بین کارمندها را، پز و کلاس یک کارمند و همه چیز شغل کارمندی را رؤیایی فرض کند. این یکی هم لابد همان ماه اول، انصراف دهد. حداقلش این است که دیگر آن کارمند سرحال و قبراق سابق نخواهد بود. آن چه ازدواج را سخت و ناپایدار کرده، همین تصویر رؤیایی از ازدواج است که بمباران رسانه‌‌ای آن را در ذهن جوانان القا کرده است. ازدواج خوب، از نگاه ذهن جوانِ زخمی به دست این رسانه‌ها، همه چیزش رؤیایی است. اخلاق همسر، شکل و قیاقه و تیپش، فضای خانه، رابطه‌ها، اتاق خواب و هر آن چه فکرش را بکنی رؤیایی است. رسانه با هزار جور ترفند و نور و صدا و تصویر و گرافیک، تصویر رؤیایی از ازدواج ساخته است. تصویری که ظاهر و نمایش را هم اگر زوجی در خانه‌ی خود اجرا کنند، آن حس رؤیایی‌اش را هیچ وقت نمی‌توانند بچشند. چون عالم واقع پیرایه‌های زمختی دارد که نمی‌گذارد آن حس خالص چشیده شود. جدای این که اساسا، زندگی در عالم واقع، این‌قدر شیک و پیک نیست، این‌قدر همه چیز مرتب نیست، همه آدم‌ها این‌قدر خوش‌تیپ نیستند، نورپردازی در زندگی معمولی این‌قدر حرفه‌ای نیست، اساسا زندگی دکور نیست و آدم‌ها در واقع، گریم‌شده نیستند. زندگی که فیلم نیست؛ داستان و رمان هم نیست! زندگی یک واقعیت است که همه‌ی ویژگی‌های واقعیت را دارد؛ رنج‌هایش، مشکلاتش، تضادهایش، سوء تفاهم‌هایش، دل‌زدگی‌هایش، خستگی‌هایش، بی‌حوصلگی‌هایش و همه‌ی سختی‌ها و تلخی‌هایش را با هم دارد. فقیر و غنی هم ندارد. زندگی هیچ کسی رؤیایی نیست. حتی اگر بشود یک عکس رؤیایی از زندگی و خانه و ماشین بعضی‌ها گرفت، زندگی‌شان حتی در آن خانه هم رؤیایی نیست. وقتی دختر و پسر با هم‌چین نگاه کج و معوج رؤیایی وارد زندگی مشترک می‌شوند، هی حس می‌کنند زندگی‌شان اینی نیست که باید باشد. هی فکر می‌کنند زندگی‌شان یک چیزی کم دارد. تند و تند انرژی و شور و نشاط‌شان را از دست می‌دهند و توی ذوق‌شان می‌خورد. هی فکر می‌کنند نکند اشتباهی‌اند و انتخاب درستی نکرده‌اند. و رفته رفته دعواهای ناتمام سر می‌گیرد و آخرش طلاق! اگر این‌قدر روایت رؤیایی از زندگی زناشویی به خوردمان نداده بودند، وضع زندگی مشترک جوان‌ها این نبود و آمار طلاق سر به فلک نمی‌کشید. قدیم که این‌قدر توقع رؤیایی از زندگی زناشویی نداشتند، زندگی‌ها مثل حالا در معرض خطر نبود. کاش جریانی راه بیفتد و جمع کند این بساط رؤیاهای خانمان‌برانداز را! منتشر شده در روزنامه‌ی رسالت ۱۴۰۲/۳/۳۱ https://eitaa.com/sayedmeqdam
12 (1).pdf
385.2K
یادداشت خطر خانمان‌سوز نگاه رؤیازده به ازدواج https://eitaa.com/sayedmeqdam
🔻راه‌کاری برای زیاد شدن روزی و کلی اتفاق خوب دیگه! 👈امام صادق(ع) فرمودند: کسی که سوره‌ی صافات رو هر جمعه بخونه، از همه‌ی آفت‌ها حفظ می‌شه، همه‌ی بلاهای دنیا ازش دور می‌شه، و بیشترین حد ممکن از روزی در دنیا نصیبش می‌شه، و خدا مال و فرزندان و بدنش رو گرفتار شر شیطان و ستمگران نمی‌کنه. و اگر اون روز یا شب بمیره، خدا شهید محشورش می‌کنه و شهید از دنیا می‌بردش و تو بهشت با شهدا و هم‌درجه‌ی اونها قرارش می‌ده. 👌 عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ قَالَ: مَنْ قَرَأَ سُورَةَ اَلصَّافَّاتِ فِي كُلِّ يَوْمِ جُمُعَةٍ ، لَمْ يَزَلْ مَحْفُوظاً مِنْ كُلِّ آفَةٍ مَدْفُوعاً عَنْهُ كُلُّ بَلِيَّةٍ فِي اَلْحَيَاةِ اَلدُّنْيَا مَرْزُوقاً فِي اَلدُّنْيَا بِأَوْسَعِ مَا يَكُونُ مِنَ اَلرِّزْقِ وَ لَمْ يُصِبْهُ اَللَّهُ فِي مَالِهِ وَ لاَ وَلَدِهِ وَ لاَ بَدَنِهِ بِسُوءٍ مِنْ شَيْطَانٍ رَجِيمٍ وَ لاَ مِنْ جَبَّارٍ عَنِيدٍ وَ إِنْ مَاتَ فِي يَوْمِهِ أَوْ لَيْلَتِهِ بَعَثَهُ اَللَّهُ شَهِيداً وَ أَمَاتَهُ شَهِيداً وَ أَدْخَلَهُ اَلْجَنَّةَ مَعَ اَلشُّهَدَاءِ فِي دَرَجَةٍ مِنَ اَلْجَنَّةِ. ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ج۱، ص۱۱۲ https://eitaa.com/sayedmeqdam
🔻کاش هم‌چنان در محاصره بودیم ✍️سید مقدام حیدری 18 بهمن ۱۳۹۷ دیشب با سه جوان سوری دورهمیِ شبانه‌ای داشتم. از همه چیز هم گفتیم و حرف زدیم و تعریف کردیم. از انـقلاب و امام و آقا و دولت روحانی گرفته تا اصطلاح دیـوث سیاسی که آیـت الله جوادی آملی وارد ادبیات کرد، تا قضیه محاکمه کرباسچی و ماجرای عبدالملک ریگی و سرنوشت رؤسای جمهور ایران و خیلی صحبت‌های دیگر. در میان صحبت از خاطرات محاصره‌ی نبّل گفتند که چه کشیدیم و چه جور در نبود نان و غذا خودمان را سیر نگه می‌داشتیم. و این که یک هفته فقط بادام زمینی خوردیم تا زنده بمانیم... ولی خیلی برایم جالب بود که با حسرت حرف می‌زدند و این خاطرات را به عنوان یکی از شیرین‌ترین روزهای عمرشان که از دست رفت تعریف می‌کردند! پرسیدم: چرا این‌قدر آن روزها را دوست دارید و یادش بخیر می‌گویید؟ گفتند: چون خیلی به خدا نزدیک بودیم. پرسیدم: یعنی چون مرگ را نزدیک خودتان می‌دیدید؟ گفتند: نخیر! حس خوب دیگری بود. گفتند: اصلا اگر می‌خواهی گروهی را متحول کنی، باید محاصره‌شان کنی. آن وقت خود به خود آدم می‌شوند! دوست داشتم بیشتر توضیح دهند آثار روحی محاصره را، ولی نمی‌توانستند. فقط کمی از آثار حالات‌شان گفتند. مثلا نماز اول وقت و نماز شب خیلی راحت شده بود. هیچ یک از ظواهر دنیا دیگر چشم‌مان را نمی‌گرفت. هیچ اختلاف و دعوایی دیگر بین ما نبود. این‌قدر برای‌شان شیرین بود که گفتند: بعضی‌ها واقعا آرزو می‌کنند کاش محاصره نمی‌شکست و ما هم‌چنان در محاصره بودیم! این‌ها را که می‌گفتند برایم سؤال شد که واقعا این انسان چه موجودی است و او چگونه لذت می برد؟! آیا واقعیت دارد که انسان فقط با نزدیک شدن به خدا احساس خوش‌بختی می کند؟! آیا این درست است که اگر کسی خود را نزدیک به خدا دید، دیگر هیچ یک از لذت‌های دنیا برایش مهم نیست؟! https://eitaa.com/sayedmeqdam