سلام خدمت همراهان خوب کانال👈🏻❤️
امروز، روز #عرفه و روز #امید و #خوشبختی هست...
میدونم همه شما هرکس به نوعی این مراسمو انجام میده... یکی حضورا میره مسجد محلهاش، یکیم ممکنه از طریق #لایو و #مجازی اعمالو انجام میده...
درخواستم از شما اینه که اولا دعا برای #تعجیل_ظهور فراموشتون نشه... دوم اینکه برای #بیمارانی که الان روی تخت بیمارستانها هستن، دعا یادتون نره... بعد هم #حوائج خودتون و اون آخرا منو هم فراموش نکنید لطفا...
#التماس_دعای ویژه دارم...
منم با زبان قاصرم دعاگوی همه شما عزیزان خواهم بود😊🌹
سلام دوستان همراه ڪانال...
خوبہ حالتون؟!
یکی از فرازهای دعای عرفه که واقعا چسبید به دلم و حساااابی آدم باهاش حال میکنه، این فراز بود...
«اݪهے ڪیف أخیب و أنت أمݪے...»
خدایا! چطور ناامید شم در صورتی که تو آرزوے منے...
دوست من! اگہ یجایی ناامید شدی، بدون آرزوت یچیز دیگہ شد...
√•میدونے کہ چے میگم؟!!
حجـت الاسـلام غُـراباتـی
📚 #رمان « جــــ❤️ــــانـم میـرود »
📚 #رمان « جــــ❤️ــــانـم میـرود »
📝 #پارت_هفدهم
سروان سری تکون داد
ـــ گفتید رفتید تو پایگاه خواهران
مهیا: بله
ـــ آقای مهدوی مگه کسی از خانما اونجا بودن که در پایگاه باز بود ؟
شهاب از نشستن زیاد زخمش خونریزی ڪرده بود از درد ملافه را محڪم در دستانش فشرد
ـــ وسایل زیاد بود نمیشد همه رو تو پایگاه برادران بزاریم برای همین میخواستم یه تعدادیشو بزارم تو پایگاه خواهرا
ـــ خب خانم رضایی شما قیافه های اونا رو یادتونه
ـــ نخیر یادم نیست
ـــ یعنی چی خانم یادتون نیست
مهیا ڪه از دست این سروا ِن خیلی شاڪی بود با عصبانیت روبه سروان گفت
ـــ جناب دیشب تاریک بود و من ترسیده بودم وقت نداشتم که زل بزنم بهشون بعدشم شما چرا اینطوری با من حرف میزنید اون از دیشب که می خواستید منو بازداشت کنید اینم از الان اصلا یه دفعه ای بگید ایشونو من زدم ناکار کردم.
شهاب از عصبانیت و شنیدن قضیه بازداشت خیلی تعجب ڪرد
در باز شد و پرستار وارد شد
ـــ جناب سروان وقتتون تموم شد بیمار باید استراحت ڪنه
سروان سری تڪان داد واخمی به مهیا کرد
ــــ آقای مهدوی فردا یک مامور میفرستم برای چهره نگاری
ـــ بله در خدمتم
ـــ خداحافظ ان شاء الله بهتر بشید
شهاب تشڪری ڪرد
پرستار رو به مهیا گفت
ـــ خانم شما هم بفرمایید بیرون وقت ملاقات تموم شد
مهیا به تڪان دادن سرش اڪتفا کرد
سروان و پرستاراز اتاق خارج شدند. مهیا دو قدم برداشت تا از اتاق خارج شود ولی پشیمون شد با اینڪه از شهاب خوشش نمی آمد اما بی ادب نبود باید یه تشڪری بکنه دو قدم رو برگشت
ـــ شه.. منظورم آقای برادر
ـــ بله
ـــ خیلی ممنون
خیلی به خودش فشار آورده بود تا این دو ڪلمه را بگویید
ـــ خواهش میڪنم اما مهیا وسط صحبتش پرید
ـــ برادر لطفا امر به معروف و نهی نمیدونم چی نکن
شهاب سرش را پایین انداخت
ــ نمی خواستم امر به معروف و نهی از منڪر بڪنم فقط میخواستم بگم ڪاری نڪردم وظیفه بود .
مهیا ڪه احساس می ڪرد بد ضایع شده بود زود خداحافظ کرد و از اتاق خارج شد به در تکیه داد و محکم به پیشانیش زد
ـــ خاڪ تو سرت مهیا
بعد از بیرون آمدن مهیا همه به اصل قضیه پی برده بودند و دلیل ماندن مهیا در اتاق را فهمیدند .
مهیا و خانواده اش بعد از خداحافظی با خانواد مهدوی به خانه برگشتند
مهیا وارد اتاقش شد فردا ڪلاس داشت ولے دقیقا نمیدانست ساعت چند شروع ڪلاس هست
سراغ گوشیش رفت شارژ تمام ڪرده بود به شارژ وصلش ڪرد
ــــ اوه اوه چقدر smsو میس ڪال
ڪلی تماس از نازی و مامانش داشت بقیه هم از یه شماره ناشناس پیام ها رو چڪ کرد که پیام از نازی داشت ڪه ڪلی به او بدو بیراه گفته بود و یڪ پیام از زهرا و بقیه هم از هماڹ شامره ے ناشناس یکی از پیام ها را باز ڪرد
ـــ سلام خانمي جواب بده ڪارت دارم
بقیه پیام ها هم با همین مضمون بودند .
√•ادامہ دارد...
#جانم_میرود
.
.
.↷♡ #ʝσɨŋ
┄•●❥ @sayyedghorabati
#Story | #شایدشرحدلم
.
پرازابهاموتشویشمدلمپروازمیخواهد،
همچونپروازِ شھدا |•🕊.•°
.
.
.↷♡ #ʝσɨŋ
┄•●❥ @sayyedghorabati
4_5843513863332432128.mp3
5.81M
.
یا الهی!
دارهسختمیگذرهخودتبهدادمانبرس،
باظهورحضرتآقا!🤲💚
.
العجلالعجلالعجل!
.
#برایآرامشروحتپیشنهادمیشهرفیق
#درحوالےانتظـار
.
.
.↷♡ #ʝσɨŋ
┄•●❥ @sayyedghorabati
شب عیــد قربان اینجورے بخوایم...
ای جان من قربان تو...
#شب_جمعه
#از_دور_سلام
.
.
.↷♡ #ʝσɨŋ
┄•●❥ @sayyedghorabati
[ #یـــــادخـــــداقراردلمــــــ🌻🕊.•°
.
.
.↷♡ #ʝσɨŋ
┄•●❥ @sayyedghorabati
حجـت الاسـلام غُـراباتـی
[ #یـــــادخـــــداقراردلمــــــ🌻🕊.•° . . .↷♡ #ʝσɨŋ ┄•●❥ @sayyedghorabati
یادمـ باشـد
همیشہ یڪی هسٺ
ڪه بدون چشم داشت
دوستمـ دارد... :)🍃
#ربۍ.. :)
[#یــامهــــدےادرکنــے🌿]
✍🏻 هــر روز #سلامٺ مے ڪنم
و این #قلب💙 پاره پاره و بـے تپش
با شمیم حیاٺ بخش پاسخٺ
#آرام مے شود و جان مے گیرد.
دردهاے بـے شمارمن جز
دم مسیحایے تو درمانے ندارد.
تو باز خواهے #آمـد و از رنج و #بیمارے
افسانہ اے بیش نخواهد ماند...
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
.
.
.↷♡ #ʝσɨŋ
┄•●❥ @sayyedghorabati