🗓 تقویم| یکشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
https://eitaa.com/sazman_farhangi5
1087_1017.mp3
618.2K
دعای روز یکشنبه با صدای استاد فرهمند آزاد https://eitaa.com/sazman_farhangi5
دعای روز یکشنبه
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، بِسْمِ اللّٰهِ الَّذِى لَاأَرْجُو إِلّا فَضْلَهُ، وَلَا أَخْشىٰ إِلّا عَدْلَهُ، وَلَا أَعْتَمِدُ إِلّا قَوْلَهُ، وَلَا أُمْسِكُ إِلّا بِحَبْلِهِ، بِكَ أَسْتَجِيرُ يَا ذَا الْعَفْوِ وَالرِّضْوانِ مِنَ الظُّلْمِ وَالْعُدْوانِ، وَمِنْ غِيَرِ الزَّمانِ، وَتَواتُرِ الْأَحْزانِ، وَطَوارِقِ الْحَدَثانِ، وَمِنِ انْقِضَاءِ الْمُدَّةِ قَبْلَ التَّأَهُّبِ وَالْعُدَّةِ، وَ إِيَّاكَ أَسْتَرْشِدُ لِمَا فِيهِ الصَّلَاحُ وَالْإِصْلاحُ، وَبِكَ أَسْتَعِينُ فِيَما يَقْتَرِنُ بِهِ النَّجَاحُ وَ الإِنْجَاحُ، وَ إِيَّاكَ أَرْغَبُ فِى لِبَاسِ الْعافِيَةِ وَتَمامِها وَ شُمُولِ السَّلَامَةِ وَدَوامِهَا، وَأَعُوذُ بِكَ يَا رَبِّ مِنْ هَمَزاتِ الشَّيَاطِينِ، وَ أَحْتَرِزُ بِسُلْطانِكَ مِنْ جَوْرِ السَّلَاطِينِ؛ فَتَقَبَّلْ مَا كَانَ مِنْ صَلَاتِى وَصَوْمِى، وَاجْعَلْ غَدِى وَمَا بَعْدَهُ أَفْضَلَ مِنْ سَاعَتِى وَيَوْمِى، وَأَعِزَّنِى فِى عَشِيرَتِى وَقَوْمِى، وَاحْفَظْنِى فِى يَقْظَتِى وَنَوْمِى، فَأَنْتَ اللّٰهُ خَيْرٌ حَافِظاً، وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَبْرَأُ إِلَيْكَ فِى يَوْمِى هٰذَا وَمَا بَعْدَهُ مِنَ الْآحادِ، مِنَ الشِّرْكِ وَالْإِلْحَادِ، وَأُخْلِصُ لَكَ دُعَائِى تَعَرُّضاً لِلْإِجَابَةِ، وَأُقِيمُ عَلَىٰ طَاعَتِكَ رَجَاءً لِلْإِثَابَةِ، فَصَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ خَيْرِ خَلْقِكَ، الدَّاعِى إِلَىٰ حَقِّكَ، وَأَعِزَّنِى بِعِزِّكَ الَّذِى لَايُضَامُ، وَاحْفَظْنِى بِعَيْنِكَ الَّتِى لَاتَنَامُ، وَاخْتِمْ بِالانْقِطَاعِ إِلَيْكَ أَمْرِى، وَبِالْمَغْفِرَةِ عُمْرِى، إِنَّكَ أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ.
https://eitaa.com/sazman_farhangi5
معرفی کتاب روزهای آخر
کتاب روزهای آخر، نوشتهی داستاننویس سرشناس معاصر، احمد دهقان با شرح سرگذشت و بیان خاطرات رزمندگان دوران جنگ ایران و عراق در روزهای پایانی جنگ، ما را با دنیای افکار و احساسات رزمندگان و تأثیر وقایع آن روزها بر ایشان و زندگیشان هرچه بیشتر آشنا میکند.
دربارهی کتاب روزهای آخر
مطالعهی کتابهای خاطرات جنگ بهویژه مهمترین جنگ تاریخی معاصر سرزمینمان یعنی جنگ ایران و عراق؛ دریچهای به دنیای افکار، احساسات و باورهای رزمندگان بازمانده از آن دوران به رویمان میگشاید، و با وجوه انسانشناسانه و زیباشناسانهی پنهان در پسِ تیرگیها و تلخیهای دوران جنگ، ما را آشناتر میسازد.
در بخشی از کتاب روزهای آخر میخوانیم
از مرخصی برمیگردیم به اردوگاه شهید باهنر؛ شهرکی در نزدیکی کرمانشاه که بچهها با همان نام سابقش میخوانند؛ آناهیتا. و بعضی هم به شوخی، شهید آناهیتا. اردوگاهی با ساختمانهای نیمهکاره. برای جنگزدگان میساختندش که لشکر آن را گرفته و ساختمانها همانطور بیدروپیکر ماندهاند. و در نزدیکیاش، آشغالستان شهر کرمانشاه؛ زبالهدانی شهر. کامیونها میآیند و زبالهها را روی هم میریزند. در میان زبالهها هم راهی است برای راهپیمایی و دسترسی به کوههای اطراف. آه که چه بوی گندی میدهند!
بچههای خردسالی که آشغالها را میکاوند، دلم را ریشریش میکنند. با لباسهای پاره و کثیف، به دنبال پلاستیک و آهن قراضه و کاغذ هستند. دختربچههایی با موهای درهم ریخته و پارچهای بر سر. صورتهایی کثیف و پیراهنهای سرخ گلدار بر تن. و پسربچههایی با همان سن، در میان کوه زبالهها، بر سینهام چنگ میکشند. و سلامهای با لهجه کرمانشاهیشان:
سلام برار!
نفسشان بوی عشق میدهد، بوی دوستی، بوی همدلی و همرنگی.
روضههایی هستند ناگفته برای دلها. خدایا، این چه جامعهای است؟ بعضی از سیری میخواهند بترکند و بعضی هم این چنین. و همه سنگ اینان را به سینه میزنند و کلمه «مستضعف» را از مخرج ادا میکنند.
https://eitaa.com/sazman_farhangi5