ایتا - ‹ فَریادِ سكوت ›

بغل کن مرا، چنان تنگ که هیچکس 
نفهمد زخم روی تن من بود یا تو..
حسن آذری

1 مشاهده19:16

من خیلی چیزارو یادم نمیره فقط دیگه راجبش صحبت نمی کنم.

1 مشاهده19:16

:)

157 مشاهده19:16

مرا آتش زد
و از من دوری کرد تا نسوزد …

147 مشاهده07:40

ینی اوضاع این شکلیه که تا خرخره پر از کارم و همچنان بیکاری رو ترجیح میدم به اون کارا👩🏻‍🦯

150 مشاهده07:51

صاحبِ آوازه در اِقلیمِ گمنامی منم؛

152 مشاهده07:54

152 مشاهده08:03

دختری که با پادکست پرونده جنایی غذا میخوره رو، که نباید ناراحت کنی پسرخوب برو بشین ps5 و بازی کن...

147 مشاهده09:17

«گفتم قوی‌ام و نمی‌شکنم 
دروغ گفته بودم، قوی نبودم و شکستم، بسیار هم شکستم.»

151 مشاهده09:27

"نه‌خوابِ‌راحتی‌دارم‌؛نه‌مایلم‌به‌بیداری.."
+منم‌همینطور‌چاووشیِ‌عزیزم،منم‌همینطور؛

155 مشاهده09:29

شخصیت‌هایی در من وجود دارند‌ که همدیگر را زخمی می‌کنند ، همدیگر را می‌کُشند ، همدیگر را در خرابه‌های روحم خاک می‌کنند!

151 مشاهده09:32

جمله‌ی " بریم باهم بیرون" میتونه روحمو ببوسه.

151 مشاهده10:05