eitaa logo
جاماندگان از قافله عشق 🦋
1.5هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
810 ویدیو
1 فایل
#نشر_آثار_شهدا #روایت_دفاع_مقدس و پستها و محتوای ارزشی #جاماندگان_ازقافله_عشق جهاد تبین و بصیرت افزایی
مشاهده در ایتا
دانلود
شرح بیچارگی‌ام تلخی بی‌خویشتن است باز دلتنگی و دلشوره وبال سخن است کاخ غم هستم و مغرور، ولی از ته دل خشت‌خشت تن من منتظر بت‌شکن است باید آماده شوم گردنه‌ها حیرانند نفس اماره همیشه همه‌جا راهزن است باید از قالب غمگین خودم دور شوم بروم سمت جهانی که پر از یاسمن است برسم خانه امنی که طراوت دارد به ضریحی بزنم چنگ که مأوای من است بنویسم دو سه خط عرض ادب : آقا جان گله‌ای نیست دل مرده فقط بی‌کفن است آنچه در سینه من در جریان می‌ماند نبض دلتنگی هرلحظه تو را خواستن است ساعت کوک شده درحرمت با احساس زنگ بیداری هر عاشق دور از وطن است یارضاجان بخدا خسته‌ام از شب‌مرگی "می‌گریزم به هوایت که پر از زیستن است" کاش می‌شد بشوم با تو فقط همسایه ذره‌ای خاک که همراه عقیق یمن است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به روایت : سید شهیدان اهل قلم آسید مرتضی آوینی ما از سوختن نمی ترسیم که پروانه های عاشق نوریم 🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اولین فیلم رنگی از حرم امام رضا(ع) 🔹٢مرداد سال ١٣١٨، یک گردشگر سوئیسی به نام الامایارد از میان آتش جنگ جهانی دوم به همراه دوستش با یک ماشین سواری از راه افغانستان خودش را به ایران رسانده و با دوربینی که زیر لباسش پنهان کرده اولین فیلم رنگی از حرم امام رضا (ع) را ثبت کرده است. الله اعلم اولین فیلم باشد یا نه در هر صورت اینهم زیباست هم ارزشمند
ماه ربیع آمده یاران .چه سود شادی امت ، غم غزه ربود مختصری صبر کن ای مقتدر دهر زصهیون شده منزجر کفر جهانی به ستوه آمده محور شیعه به شکوه آمده دیر نباشد برصد منتظَر آل سعود ودگران دَر بدَر رأیت او دست خراسانی است فتح و ظفر در کف ایرانی است صبر کن اندک، که سحر می رسد صُبح. دل آرام. ظفر می رسد مهدی وعیسی .به اقصی عشق بانگ صلا می زند از جای عشق این قدر،از جای قضا می رسد وعده ی زخدا می رسد بداهه 🖌جانباز دفاع مقدس سردار سید حسین موسوی آل هاشم
یک ایران محافظ سیدعلی خامنه‌ای پیرمرد (پدر شهید) بعد از فتنه ۸۸ نگران جان رهبر بود. شهیدی به خوابش آمد و گفت: نگران نباش، ما محافظ او هستیم. نشانی مزارش را هم گفت. پیرمرد اعتنا نکرد. خواب‌ها تکرار شد. سراغ همان نشانی مزار رفت. تصویر شهید همان بود که در خواب دیده بود. روی مزار نوشته بودند: «محافظ رییس‌جمهور سیدعلی خامنه‌ای.»
در اولین روز ماه ربیع‌الاول «لبخند شهدا، روزیتون» سلام خدا بر شهیدان
شهید عبدالرزاق علی شیری
‍ ‍ مردی که باشمشیر تیربارچی عراقی را قیمه قیمه کرد. صاحب این عکس شهید عبدالرزاق علی شیری است. او در سال 41 در کرج متولد شد و در طفولیت به علت تب شدید از ناحیه پای چپ فلج گرددید. هر چند بهبودی پیدا کرد اما لنگیدن پای چپ همیشه با او بود. عبدالرزاق، معلولیت رو محدودیت نمیدید و با تلاش فراوان قهرمان رشته ورزشی جودوی محل زادگاهش شد.عبدالرزاق سال 60 در حالی که 20 بهار از عمرش گذشته بود پا به جبهه گذاشت. معمولا توی جبهه اونهایی که ناتوان بودند در واحدهای پشتیبانی مثل تدارکات، آشپزخانه، دژبانی و... به کار رفته میشدند. اما او از اول وارد واحدهای رزمی شد و به عنوان یک رزمنده اسلحه به دست میگرفت و به مصاف دشمن می رفت سال 61 و در عملیات مسلم در حالی که رزمنده لشگر27 محمد رسول الله بود در بمباران هوایی مقر گردانها در سومار در اثر اصابت ترکش دست چپش از کتف جدا شد و به پشت جبهه برگشت.همه میگفتند عبدالرزاق حالا حالاها به جبهه برنمیگرده اما 15 روز بعد با آستین خالی توی دوکوهه با یک شمشیر بر کمر روئیت شد!! او ول کن نبود و کسی هم جرات این رو نداشت که توی عملیات از او استفاده نکنه. کسی باورش نمیشد که عبدالرزاق هنوز میتونه سینه به سینه دوشکا بره و با نارنجک خاموشش کنه. او رزمنده گردان حنظله بود. این دلاوری و جیگرداری در عملیات والفجر یک کار دستش داد. در حالی که 3 ماه بیشتر از قطع دست چپش نمیگذشت تیر دشمن به گردنش اصابت کرد و باز مجروح شد.بعضی رزمنده ها یکبار مصرف بودند و با یک اعزام و یا یک مجروحیت به جبهه پشت میکردند اما دوباره عبدالرزاق اومد و این بار توی مقر قلاجه همه رو حیرت زده کرد.در مراسم صبحگاه اردوگاه قلاجه قبل از عملیات والفجر4 عبدالرزاق با آستین خالی و قداره به کمر، در حالی که پرچم سرخی به دست داشت ظاهر میشد و خودش کمپوت روحیه بود.باز این رزمنده شمشیر به کمر در عملیات والفجر4 در اثر اصابت ترکش به شدت مجروح شد. او میگفت اینقدر جبهه میرم تا در راه وطنم شهید بشم. و باز به جبهه بازگشت و تخریب چی لشگر27 حضرت رسول شد و باز عملیات...دیماه 64 ازدواج کرد و بهمن ماه باز به جبهه برگشت. و باز اسلحه به دست و شمشیر به کمر و این بار با گردان علی اصغر به فرماندهی شهید حسین اسکندرلو خط شکن شد. هدف ضربه زدن به دشمن در جزیره ام الرصاص و آن سوی اروندرود بود. کار طاقت فرسایی بود و احتمال درگیری تن به تن با دشمن میرفت. امکان داشت که این بار شمشیر او به کار آید.حمله به جزیره ام الرصاص در روبروی خرمشهر برای فریب دشمن بود تا سایر یگانها بتوانند وارد فاو شوند و حماسه والفجر8 رقم بخورد.جزیره ام الرصاص بعد از سه روز تخلیه شد و ماموریت جدید گردان علی اصغر حمله به دشمن و دفع پاتک در فاو و اطراف کارخانه نمک بود. باز عبدالرزاق "شمشیر بند" میدان دار معرکه شد. تیربار چهارلول دشمن امان همه را بریده بود. وقتی روی خاکریز قفل میشد مثل موریانه خاکریز رو کوتاه میکرد و تلفات میگرفت. عبدالرزاق دست به کار شد. برای رسیدن به تیربار دشمن باید از باتلاقی که بین ما و دشمن بود میگذشت و رد شدن از این همه گل و لای به این راحتی نبود و دشمن کاملا روی مواضع ما دید تیر داشت اما عبدالرزاق ول کن نبود. نارنجک به کمر و شمشیر به دست حرکت کرد و دقایقی بعد تیربار دشمن خاموش شد و عبدالرزاق هم افتاد. کسی نفهمید چه شد اما همه میگفتند این بار شمشیر به کار آمد و بر سر زبانها افتاد که عبدالرزاق علی شیری تیربارچی بعثی را با شمشیر قیمه قیمه کرد. روز اول اسفند 64 روحش پر کشید و پیکرش در فاو ماند و بعد از 13 سال به وطن باز گشت و در گلزارشهدای امامزاده محمد کرج به خاک سپرده شد. 🖌 حجت‌الاسلام رستگار 🌹
جاماندگان از قافله عشق 🦋
شهید عبدالرزاق علی شیری
‍ ‍ مردی که باشمشیر تیربارچی عراقی را قیمه قیمه کرد. صاحب این عکس شهید عبدالرزاق علی شیری است. او در سال 41 در کرج متولد شد و در طفولیت به علت تب شدید از ناحیه پای چپ فلج گرددید. هر چند بهبودی پیدا کرد اما لنگیدن پای چپ همیشه با او بود. عبدالرزاق، معلولیت رو محدودیت نمیدید و با تلاش فراوان قهرمان رشته ورزشی جودوی محل زادگاهش شد.عبدالرزاق سال 60 در حالی که 20 بهار از عمرش گذشته بود پا به جبهه گذاشت. معمولا توی جبهه اونهایی که ناتوان بودند در واحدهای پشتیبانی مثل تدارکات، آشپزخانه، دژبانی و... به کار رفته میشدند. اما او از اول وارد واحدهای رزمی شد و به عنوان یک رزمنده اسلحه به دست میگرفت و به مصاف دشمن می رفت سال 61 و در عملیات مسلم در حالی که رزمنده لشگر27 محمد رسول الله بود در بمباران هوایی مقر گردانها در سومار در اثر اصابت ترکش دست چپش از کتف جدا شد و به پشت جبهه برگشت.همه میگفتند عبدالرزاق حالا حالاها به جبهه برنمیگرده اما 15 روز بعد با آستین خالی توی دوکوهه با یک شمشیر بر کمر روئیت شد!! او ول کن نبود و کسی هم جرات این رو نداشت که توی عملیات از او استفاده نکنه. کسی باورش نمیشد که عبدالرزاق هنوز میتونه سینه به سینه دوشکا بره و با نارنجک خاموشش کنه. او رزمنده گردان حنظله بود. این دلاوری و جیگرداری در عملیات والفجر یک کار دستش داد. در حالی که 3 ماه بیشتر از قطع دست چپش نمیگذشت تیر دشمن به گردنش اصابت کرد و باز مجروح شد.بعضی رزمنده ها یکبار مصرف بودند و با یک اعزام و یا یک مجروحیت به جبهه پشت میکردند اما دوباره عبدالرزاق اومد و این بار توی مقر قلاجه همه رو حیرت زده کرد.در مراسم صبحگاه اردوگاه قلاجه قبل از عملیات والفجر4 عبدالرزاق با آستین خالی و قداره به کمر، در حالی که پرچم سرخی به دست داشت ظاهر میشد و خودش کمپوت روحیه بود.باز این رزمنده شمشیر به کمر در عملیات والفجر4 در اثر اصابت ترکش به شدت مجروح شد. او میگفت اینقدر جبهه میرم تا در راه وطنم شهید بشم. و باز به جبهه بازگشت و تخریب چی لشگر27 حضرت رسول شد و باز عملیات...دیماه 64 ازدواج کرد و بهمن ماه باز به جبهه برگشت. و باز اسلحه به دست و شمشیر به کمر و این بار با گردان علی اصغر به فرماندهی شهید حسین اسکندرلو خط شکن شد. هدف ضربه زدن به دشمن در جزیره ام الرصاص و آن سوی اروندرود بود. کار طاقت فرسایی بود و احتمال درگیری تن به تن با دشمن میرفت. امکان داشت که این بار شمشیر او به کار آید.حمله به جزیره ام الرصاص در روبروی خرمشهر برای فریب دشمن بود تا سایر یگانها بتوانند وارد فاو شوند و حماسه والفجر8 رقم بخورد.جزیره ام الرصاص بعد از سه روز تخلیه شد و ماموریت جدید گردان علی اصغر حمله به دشمن و دفع پاتک در فاو و اطراف کارخانه نمک بود. باز عبدالرزاق "شمشیر بند" میدان دار معرکه شد. تیربار چهارلول دشمن امان همه را بریده بود. وقتی روی خاکریز قفل میشد مثل موریانه خاکریز رو کوتاه میکرد و تلفات میگرفت. عبدالرزاق دست به کار شد. برای رسیدن به تیربار دشمن باید از باتلاقی که بین ما و دشمن بود میگذشت و رد شدن از این همه گل و لای به این راحتی نبود و دشمن کاملا روی مواضع ما دید تیر داشت اما عبدالرزاق ول کن نبود. نارنجک به کمر و شمشیر به دست حرکت کرد و دقایقی بعد تیربار دشمن خاموش شد و عبدالرزاق هم افتاد. کسی نفهمید چه شد اما همه میگفتند این بار شمشیر به کار آمد و بر سر زبانها افتاد که عبدالرزاق علی شیری تیربارچی بعثی را با شمشیر قیمه قیمه کرد. روز اول اسفند 64 روحش پر کشید و پیکرش در فاو ماند و بعد از 13 سال به وطن باز گشت و در گلزارشهدای امامزاده محمد کرج به خاک سپرده شد. 🖌 حجت‌الاسلام رستگار 🌹
جاماندگان از قافله عشق 🦋
‍ ‍ مردی که باشمشیر تیربارچی عراقی را قیمه قیمه کرد. صاحب این عکس شهید عبدالرزاق علی شیری است. او در
🍃سلام و درود خدا بر مجاهدان راستین خدا وشهید عبدالرزاق علی شیر ی ✅الحق چنین مجاهدانی باید گفت در صدر اسلام هم به تعداد انگشت شمار بودند 🔹ولی در دفاع مقدس که دانش آموختگان مکتب عاشورایی امام روح الله بودند چه بسیار شیر مردانی مثل این شهید والا مقام جانشان را ضمن دفاع از حق و کشور ونظام مقدس فدا کردند 🔹اینگونه شد که دفاع مقدس نام گرفت وخاک میهنمان به خون شهیدان مطهر گشت و ! ♦️امروز زوزگار معرفی دلاور مردیهای شهدا و ایضا رزمندگان بسیار ارزشمند برای جوانانی که آن زمان را ندیداند است ! 🔹وعزیزانی که محتوا و مطالبی در مورد شهدا ودفاع مقدس را تولید ونشر می دهند در ثواب شهدا بنوعی شریکند! ان شاءالله و همه ملت ایران مدیون ""سیداخلاص موسوی"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعرخوانی حضرت آقا بسیار زیبا ودلنشین سرخوش ز سبوی غم پنهانی خویشم چون زلف تو سرگرم پریشانی خویشم در بزم وصال تو نگویم ز کم و بیش چون آینه خوکرده به حیرانی خویشم لب باز نکردم به خروشیّ و فغانی من محرم راز دل طوفانی خویشم یک‌چند پشیمان شدم از رندی و مستی عمری‌ست پشیمان ز پشیمانی خویشم از شوق شکرخند لبش جان نسپردم شرمنده‌ی جانان ز گران‌جانی خویشم بشکسته‌تر از خویش ندیدم به همه عمر افسرده‌تر از خویشم و زندانی خویشم هرچند "امین"، بسته‌ی دنیا نی‌ام، امّا دل‌بسته‌ی یاران خراسانی خویشم.
👇 این علی بود در شب خوف خطر 👇 «لیلة المبیت و توطئه سران قریش بر قتل پیامبر( ص) » در آخرین روزهای ماه صفر سال سیزدهم بعثت، چهل نفر از سران قریش در دارالندوه جلسه‌اى تشکیل داده و تصمیم گرفتند که رسول خدا را به طور ناجوانمردانه به قتل رسانند. آنان قرارگذاشتند که از هر طایفه، یک نفر و در مجموع به صورت گروهى در تاریکى شب به خانه رسول خدا هجوم آورده و با شمشیرهای خویش آن حضرت را در رختخوابش به قتل رسانند. جوانان قریش، در آخرین روز صفر و شب اول ربیع الاول خانه رسول خدا را محاصره کردند. از طرفی جبرئیل، این خبر را از قبل به پیامبر داده بود و او را از سوى خداوند، مامور کرد که به سوى مدینه هجرت کند. پیامبراکرم به پسرعمویش على (علیه السلام) پیشنهاد کرد که در جاى او بخوابد و با فریب مشرکان، مسئله سرنوشت ساز هجرت را مهیا سازد. على بن‌ابی‌طالب اعلام آمادگى کرد و در رختخواب پیامبر خوابید و پیامبر از مکه به سمت مدینه خارج شد. مهاجمان در هنگام بامداد، گروهى وارد خانه پیامبر شده و به سوى رختخواب او هجوم آوردند اما ناباورانه، امام على را در رختخواب پیامبر دیدند و از او سراغ پیامبر را گرفتند. علی ع فرمود: او را به من نسپرده بودید تا از من بخواهید. آنها پس از ناکامی با خشم تمام در پى آن حضرت به راه افتادند. علمای شیعه و گروهی از علمای اهل‌سنت معتقدند آیه لیلة المبیت یا آیه شِراء (آیه ۲۰۷ سوره بقره) در شأن علی(ع) در ماجرای لیلة المبیت نازل شده است. و من الناس مَنْ یشرى نفسه ابتغاء مرضاةاللّهِ، وَاللّهُ رَئُوفٌ بِالْعِبادِ.