eitaa logo
دو بیتی ناب ۳۱۵
156 دنبال‌کننده
107 عکس
87 ویدیو
1 فایل
حسینم در اوج بی سوادی ام استاد می شوم وقتی که می شود همه ی دانشم حسین
مشاهده در ایتا
دانلود
از غم و غصه ی دوری تو بنوشت گدا حرمت تمام رویای منست...
مانده بودم که مرا عشق کجا خواهد برد عشق اما همه را کرب و بلا خواهد برد کشتی نوح نشد منتظر هیچ کسی این حسین است که با خود همه را خواهد برد
فقیرم نوشتید، من راضیم به این شب به شب در زدن راضیم   دل من شکسته ست چیزى بگو بوالله حتى به " لن" راضیم #١٢٨ـ
مرا هم معطل کنى، اولا : تو رب منى ، ثانیا: راضیم   به این پنج نوبت نمازم قسم خدایا ازین پنج تن راضیم #١٢٨ـ
کلاف مرا برنگردان، ولو ببافى از آن پیرهن راضیم   فقیر حرم را سلیمان نکن ازین منصب خویشتن راضیم #١٢٨ـ
به پروانه هاى سحر گفته ام که من هم به این سوختن راضیم   مرا آخر عمرى آواره کن به شبهاى دور از وطن راضیم #١٢٨ـ
اگر تن نباشد، به سر راضیم اگر سر نباشد، به تن راضیم   فداى حسینم ، ولیکن مرا بخوانى شهید " حسن" راضیم #١٢٨ـ
حرم میروم باز در میزنم اگر هم ندادند، من راضیم   مرا آخرش هم کفن میکنند ولیکن بدون کفن راضیم   #١٢٨ـ
عشق یک زینب و هفتاد و دو سر می خواهد بچه بازی است مگر ، عشق جگر می خواهد
عده ای را طلبیدی به زیارت اما نشده قسمتشان بیشتر نوکرها کشته ی اشک چه داریم برایت بدهیم ای به قربان تنت چشم تر نوکرها #١٢٨ـ
اگر از حال دل نـوکر خود جویـایی به خدا هیچ ملالی نَبُوَد ، غیر حرم‌...
خوشا بر آنکه به تمرین از صراط گذشتن مقابل حرمت می‌زند قدم شب جمعه...
عالمی باز پریشان زدهٔ حالِ تو شد نمک نوکری ام گریه براحوالِ تو شد ا‌ست ودلم زائرِ در کرب وبلاست معتکف گوشه ی گودال تو شد...
امشب خدا بر بندگان دارد عنایت بنده نموده ، خواهد اجابت  امشب شب طاعات باشد مانند قدر است و شب حاجات باشد
دويده ام ز حرم تا که زنده ات نگرم مبند ديده کمي دست و پا بزن پسرم ز مصحف تنت اين آيه هاي ريخته را چگونه جمع کنم سوي خيمه ها ببرم...
ز دستم‌ مي‌ روي‌ اما صدايم‌ در نمي‌آيد دلم‌ ميسوزد و كاري‌ ز دستم‌ بر نمي‌آيد سرم‌ را مي‌گذارم‌ رويِ‌ كِتف‌ِ خواهرم‌ زينب‌ الا اي‌ محرم‌ دردم‌ چرا اكبر نمي‌آيد...
گر چه خاصیت یک نخل ثمر داشتن است نیمی از درد سرم چند پسر داشتن است به تو و قد رشیدِ تو حسودی کردند کار ِاین خیره‌ سران چشم نظر داشتن است...
حرمت بوی محرم دارد بانویی کنج حرم مجلس ماتم دارد شب جمعه شده و باز دلم رفت حرم دل آشفته ی من، صحن تو را کم دارد...
هرگز ندیده ایم حصیری شود کفن این شاه بی کفن کفنش فرق می کند شب های جمعه فاطمه فریاد می زند زخمی که خورد بر بدنش فرق می کند...