21.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
در داشتن یا نداشتن نعمتهای مختلف
هیچکس را مقصر یا موثر در نظر نگیرید⛔️
از به دست آوردن پول و خانه و ماشین
و شوهر و همسر و غیره بگیرید تا بیماری
و سلامتی و....
همه آنها در گرو ظرفهایی است که آماده
برای دریافت آن هستیم 🌷
┄┅┄┅┄❥•.❀.•❥┄┅┄┅┄
کانال𑁍 سِدرَةُ المُنتَهیٰ𑁍 👇🏻
@sedratolmontaha313
.
کنفرانس بصیرتی ۱۴۰۳/۰۷/۲۷
موضوع :
سناریوی پاسخ ایران در تقابل به حمله احتمالی اسرائیل
بسم الله الرحمن الرحیم
و افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد
سلام علیکم جمیعا
عرض ادب و احترام فراوان خدمت شما عزیزان
میخواهیم این موضوع رو بررسی کنیم که در صورت حمله اسرائیل به ایران چه بلایی سرش میاد
و یا اینکه آیا اسرائیل توان جنگ پینگ پنگی با ایران رو داره یا خیر؟
ایران یک منطقه پرواز ممنوع از مرز ترکیه تا انتهای بوشهر ایجاد کرده که تا عمق ۸۰ کیلومتری رو هم پوشش میده
در پس این منطقه بغیر از کشورهای دیگه مثل عراق و سوریه و مرزهای غربی و شمال غربی ، در داخل هم به سامانه های پدافندی بسیار مجهزی مثل آرمان و سوم خرداد و باور ۳۷۳ پوشش داده شده
در قدرت سامانه های ایرانی همین بس که سامانه سوم خرداد تونست با یک شلیک خودش پهپاد گلوبال هاوک آمریکایی رو بر فراز خلیج فارس مورد هدف قرار بده
گلوبال هاوک پنج برابر بیشتر از هواپیماهای اف ۳۵ اسرائیل توانایی مخفی شدن داشت که سامانه سوم خرداد تونست اونو ساقط کنه
ما یک سامانه دیگه داریم به نام باور ۳۷۳ که این سامانه به قاتل پهپادها و جنگنده های پیشرفته معروفه
جدیدا هم ارتقا داده شده و قابلیتهای زیادی بهش اضافه شده که به عنوان سورپرایزمون برای اسرائیلی ها استفاده خواهیم کرد
ایران در این مدتی که بعد از ترور شهید هنیه سکوت کرده بود در حال استقرار این سامانه ها در منطقه بود که الحمدلله این اتفاق افتاد
و ما الان از لحاظ پدافندی وضعیت مناسبی داریم
این از موضوع پدافندی
و اما اینکه اسرائیل اعلام کرده که میخواد تاسیسات نفتی و پالایشگاهها و زیرساخت های ما روبزنه ، که نمیدونه چه بلایی قراره سرش بیاد
ما ۴۰۰ منطقه موشکی داریم که پهنه کشور گسترده شدن
از تبریز گرفته تا مشهد از مشهد تا سیستان و از سیستان تا خوزستان و همچنین استانهای میانی کشور دارای پایگاههای موشکی وحشتانکی هستند که هر کدام حداقل توانایی پرتاب ۱۰۰ موشک به صورت همزمان و به سمت یک هدف مشخص را دارند
در بین این پایگاه های موشکی ، ۵۰ پایگاه تخصصی وجود داره که در اون انواع کلاس هایپرسونیک وجود داره که تمام اینها بر روی چند نقطه از اسرائیل متمرکز هستند
از پایگاه های امنیتی نظامی اسرائیل گرفته تا نیروگاههای دیمونا و زلیخا و انواع آب شیرین کن های اسرائیلی گرا گیری شده اند
ما وقتی نواتیم رو زدیم ، موشکهای ما از بالای دیمونا گذشت ، وقتی ما بتونیم نواتیم رو بزنیم یعنی زدن دیمونا برای ما عین آب خوردنه
اسرائیل اگر بخواد بما حمله کنه ، توانایی انهدام کل پایگاه های موشکی و تأسیسات نفتی و... ما رو نداره و شاید بتونه یکی دو نقطه رومورد هدف قرار بده ولی بعد از اون این ایرانه که بلافاصله از تمام پایگاههای موشکیش به سمت اسرائیل حمله خواهد کرد
مردم بدونند ما توانایی انجام ۲۵۰۰ عملیات عین وعده صادق ۲ رو داریم و براش موشک کنار گذاشته شده
این عددی که گفتم عدد واقعی است نه یک بلوف سیاسی
اینبار به جای بیست تا هایپرسونیک بالای ۴۰۰ هایپرسونیک اول اسرائیل و سامانه هاش رو شخم میزنن و بعد این ایرانه که با انواع کلاس موشکها و پهپادهاش میتونه اسرائیل رو زیر و رو کنه
دقت کنید این حمله به منطقه وسیعی نیستا
اسرائیل کلا اندازه بوشهر ماست که اگر ۴۰۰ هایپرسونیک داخلش بخوره و بعد با نقطه زن هامون بلایی سر اسرائیل میاریم که به عصر حجر برگرده
جالبه بدونید از اون ۵۰ پایگاه تخصصی ، از هر پایگاه ۵۰ موشک هایپرسونیک برای ۴ هدف در اسرائیل آماده شدن
ما وقتی رادار ایکس باند ۵۰۰ میلیون دلاری اسرائیل رو با نهایت دقت مورد اصابت قرار دادیم ، به اونها فهموندیم که گرای ما از اهداف و پنهان اسرائیل بسیار دقیقه
اسرائیلی ها فکر میکردن که میتونن این رادار رو مخفی کنند ، ولی ما درست وسط اونو با هایپرسونیک زدیم و پودرش کردیم
سامانه ای که تا ۵ هزار کیلومتر میتونست رصد کنه و هر موشکی که به سمت اسرائیل بلند میشه رو نشون بده ولی اصلا نفهمید چطور با فتاح ما ترکونده شد
این ۴۰۰ پایگاه موشکی که عرض کردم بغیر از اون تعداد لانچرهای سیاری است که در کل کشور پخش شده اند
در جریان باشید بیشتر پرتاب موشکهای ما در وعده صادق ۲ از لانچرهای سیار بود 😁
یعنی حتی لازم نشد ما از پایگاههای موشکی مون استفاده کنیم
در بین این اهدافی که عرض کردم
پایگاههایی هم مجهز به انواع کلاس موشکها هستند که روی پایگاههای اسرائیل و آمریکا در منطقه قفلند
این اهداف از قبیل ناوهای نظامی ، کشتی های تجاری و پایگاه های اونها در کشورهای همسایه هم هست
البته بگم که قراره برای کشور آذربایجان یه طرح زیبا و اختصاصی سرو بشه
آذربایجان میدونه که اسفند پارسال چه سامانه ای در بیخ گوشش کار گذاشته شده که اگر غلطی ازش سر بزنه ، بدون اعلام قبلی مورد هدف قرار میگیره
ادامه دارد👇
حالا همه اینها به کنار
من اصلا از پایگاههای پهپادی مون با انواع و اقسام و تنوع اون صحبتی نکردم 😁
هیچکس ندونه ، اسرائیلی ها و آمریکایی ها خوب میدونن که پهپادهای ما چه قدرتی دارند
یه خبر بد به دشمنامون بدم که چند پهپاد رادارگریز و بلندپرواز ما مجهز به موشکهای هایپرسونیک شدن
یعنی ما میتونیم تا بیخ گوششون موشک رو بیاریم و از اونجا شلیک کنیم
اینبار دیگه ۶ دقیقه طول نمیکشه , کمتر از ۳۰ ثانیه هدف مورد اصابت قرار خواهد گرفت
اینکه میبینید اسرائیل داره التماس میکنه که آمریکا بهش سامانه تاد بیشتری بده ، خبر نداره که ما خیلی وقته از سامانه تاد هم عبور کردیم اون زمانی که پنج کشتیشون رو در بندر فجیره مورد اصابت قرار دادیم
قطعا هنر جنگ ایرانی ها میتونه این سامانه پفکی رو هم نابود کنه
به قول حاج امیرعلی حاجیزاده ، موشک فتاح ما ضد موشک نداره
اصلا امکان رهگیری نداره و راحت میتونه در مرحله اول این سامانه رو از رده خارج کنه
بذارید رک بگم ، ما آبروی سامانه های پدافندی اینها رو در دنیا بردیم و خودشون هم میدونند که ایرانی ها حداقل ۳روش از کار انداختن این سامانه ها رو بلدن و هر بار هم تا الان با یک روش جدید ازش عبور کردن
از همه اینها بگذریم ، قدرت ما در جنگ الکترونیک در طراز سطح اول دنیاست و در بیشتر عملیاتها ما تونستیم تکام رادارها و سامانه هاشون رو از کار بندازیم
راستی تا یادم نرفته
ایران به زودی از یک ضربه امنیتی بزرگ رونمایی خواهد کرد
در مورد یحیی سنوار هم یه نکته بگم
رفقا مزد مجاهدت شهادته که این عزیزان به اوج آرزوشون رسیدن
اولا جایگزین یحیی سنوار یک جوان خوش فکره که قطعا جاش رو پر میکنه و بیشتر عملیاتها هم زیر نظر او انجام میشده
دوما اسرائیل داره حماقت میکنه ، خیال میکنه با حذف آدمها میتونه مسیر آرمان نابودی اسرائیل رو منحرف کنه
این یحیی سنوارها نیستن که کار رو جلو میبرند ، این خداست که میخواد اسرائیل نابود بشه ، قطعا خدایی که نمرود رو با پشه از بین برد ، بلده اسرائیل رو چطور نابود کنه
حتی یک صدم درصد هم نگرانی به خودتون راه ندید
اونها به آرزشون رسیدن
هدف هم تحقق آرمان نابودی اسرائیله که داره به بهترین شکل جلو میره
پس به جای ناراحتی ، خوشحال باشید که درسته ستاره ها دم صبح دونه دونه دارن خاموش میشن ، ولی اینها نشانه اینه که داره خورشید طلوع میکنه
به امید روزی که خورشید ولایت از مکه طلوع کنه ان شاءالله
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
✍️ مهدی اسلامی
#کنفرانس_بصیرتی
┄┅┄┅┄❥•.❀.•❥┄┅┄┅┄
کانال𑁍 سِدرَةُ المُنتَهیٰ𑁍 👇🏻
@sedratolmontaha313
5.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥میگن فلسطینی ها عاشق صدامی هستند که ۸ سال با ایران جنگ کرد
┄┅┄┅┄❥•.❀.•❥┄┅┄┅┄
کانال𑁍 سِدرَةُ المُنتَهیٰ𑁍 👇🏻
@sedratolmontaha313
𑁍 سِدرَةُ المُنتَهیٰ 𑁍
#رمان #ناحله #قسمت_پنجاه از ماشین پیاده شدیم و رفتیم تو مطب یه راست رفتیم تو اتاق دکتر . چون واق
#رمان
#ناحله
#قسمت_پنجاه_ویک
صدای ریحانه منو ار فکر به موهای لخت و محاسن مشکی محمد بیرون کشید
گیج گفتم
_چی؟؟؟
+اه فاطمهههههه دوساعت دارم برات فک میزنم تازه میگی چیی؟
حواست کجاست خواهر؟ مجنونیاا!!
دیگه زیادی سوتی داده بودم خندیدم و گفتم
_غرررر نزنننن چطورییی تو دلم تنگ شد واست بابا
+اره اصن معلومه چقدرم شدت دلتنگیت زیاده .
تمام تلاشمو میکردم تا زمان حرف زدن صدام تو بهترین حالت باشه .
_چع خبرااا خوبیییی وایییی نی نی تون خوبه؟
+خوبم.نی نی مونم خوبه بیاا داخل دیگههه! دوساعته اینجا نگهت داشتم.
_نه نه همینجا راحتم مامانم بیرون منتظره باید برمممم .
+عه اینطوری که نمیشه. یخورده بمون حداقل !
_نمیشه عزیزم باید برم .
+خبب پس صبر کن نی نی و بیارم ببینی .حداقل رو ایوون بشین خسته میشیی اینجوری
_اشکالیی نداره بدووو بیاررشش
ریحانه رفت منم جوری نشستم که بتونم یواشکی به محمد نگاه کنم
داشت کف ماشین و جارو برقی میکشید
نوشته پشت شیشه ماشین توجه امو جلب کرد
با خط خیلی قشنگی نوشته بود "اللهم عجل لولیک الفرج"
یه لبخند قشنگ رو لبم نشست
صدای ریحانه و شنیدم که با صدای بچگونه گفت :
+خاله فاطمه من اومدم!
با ذوق از جام بلند شدم وبی اراده گفتم
_ واییی خدااا چههه نازه این بَشر!
+بله دیگهه فرشته خانوممون به عمش رفته .
_اسمش فرشته است ؟
+ارهه دخترمون خودشم فرشته اس.
_ای جونم قربونش برم الهیی
بچه رو گرفت سمتم و گفت : +بیا انقدر نی نی دوست داری بغلش کن
_دوست دارم بغلش کنما...
ولی میترسم!
ما اطرافمون بچه نداریم !
+عه ترس واسه چی .بشین بدم بغلت
نشستیم باهم
بچه رو آروم گذاش تو بغلم
انقدر تنها بودم و نوزاد اطرافم کم دیده بودم احساس عقده ای شدن میکردم .
دست کوچولوش و آروم بوسیدم که بوش دیوونه ام کرد.
یهو با ذوق گفتم :
_وایی بوی نی نی میده!
ریحانه زد زیر خنده و
+نی نیه ها دلت میخواد بوی چی بده ؟؟
با تمام وجود بوشو به ریه هام کشیدم و شروع کردم قربون صدقه رفتنش.
دیگه حواسم از محمد پرت شده بود
براش روسری کوچولوی صورتی بسته بودن.
خواب بود .مژه های بلندش باعث میشد هی دلم واسش ضعف برهه
ریحانه بلند گفت :
+بسهه محمد به خداا تمیز شد چی از جون اون بدبخت میخوای ؟
دنباله نگاهش و گرفتم ک رسیدم به محمد که از ماشین بیرون اومده بود و و با پارچه شیشه هاشو تمیز میکرد .
در جواب حرف ریحانه چیزی نگفت که فکر کنم بخاطر حضور من بود
یهو ریحانه داد کشید وگفت : عه جزوتو نیاوردمم .یادت میره ببریش برم بیارم
رفت داخل.تا رفت داخل لب و لوچه فرشته کج شد و صورتش قرمز. یهو استرس گرفتم و با خودم گفتم وای خدا گریه اش نگیرهه ریحانه کوفت بگیری که بچه رو بیدار کردی .
سریع با دست آزادم جعبه ی زنجیرمو از کیفم در اوردم و گذاشتم تو پتوش .
صدای سوئیج ماشین محمد اومد فک کنم قفلش کرده بود
انقدر حواسم به بچه بود که نمیتونستم با دقت نگاه کنم
هر چی میگذشت اخمای بچه بیشتر توهم میرفت .
اومد سمتم داشت از پله ها بالا میومد که صدای گریه بچه بلند شد .
خیلی ترسیدم
تجربه ی نگه داری بچه رو نداشتم .نمیدونستم وقتی گریه میکنه باید چیکار کنم .همشم ترس اینو داشتم که نکنه چون من بغلش کردم داره گریه میکنه پاک خل شده بودم محمد از کنارم رد شد که صدای گریه ی بچه شدت گرفت چاره ای برام نمونده بود یهوبا یه لحن ترسیده ، جوری که انگار یه صحنه ترسناک و دیده باشم بلند گفتم :
+وایییییی بچه گریه میکنه
برگشتم پشت سرم و نگاه کردم.
مردد و با تعجب ایستاده بود.نمیدونست باید چیکار کنه
چون رو پله بودم با استرس زیادی از جام بلند شدم که همزمان اونم اومد سمتم.
یخورده به دستم نگاه کرد و بعد جوری دستش و گذاشت زیر پتوی بچه که با دستم تماسی نداشته باشه.
چون من یه پله پایین تر بودم فاصلمون کم نشده بود ولی
تونستم بوی عطرش و حس کنم
امروز چه اتفاقای عجیبی افتاد
خیلی خوشحال شدم از اینکه بچه گریه اش گرفت.
فرشته رو گرفت و رفت داخل .
دوباره تپش قلب گرفته بودم
زیپ کیفم و بستم و بندش و گذاشتم رو دوشم و ایستاده منتظر موندم
چند لحظه بعد ریحانه جزوه به دست برگشت و گفت : +ببخش که دیر شد
جزوه و ازش گرفتم و گفتم : _نه بابا این چ حرفیه
بعدم بغلش کردم و گفتم :
_خب من دیگه برم تا مامانم نکشتتم.
+عهه حیف شد که زود داری میری .خوشحال شدم دیدمت گلم.
خداحافظ .
جوابش و دادم و ازش دور شدم .
در خونشون و بستم و نشستمتو ماشین
قبل از اینکه مامان حرفی بزنه گفتم :
_غلط کردم
تقصیره توعه دیگه انقدر بچه اطرافمون نبود بچشونو دیدم سرگرمش شدم .
یه چشم غره داد و پاشو گذاشت رو گاز
┄┅┄┅┄❥•.❀.•❥┄┅┄┅┄
کانال𑁍 سِدرَةُ المُنتَهیٰ𑁍 👇🏻
@sedratolmontaha313
#رمان
#ناحله
#قسمت_پنجاه_و_دو
محمد :
بچه رو بردم داخل.
از پتو درش اوردم و دادم دست مامانش .
یهو یه چیزی از پتوش افتاد پایین .
رو فرش و نگاه کردم که چشمم به یه جعبه کوچیک افتاد .
برش داشتم و بازش کردم و روبه زنداداش گفتم
_ این واسه فرشته است ؟
+کو؟ ببینم ؟
جعبه رو دادم بهش یه زنجیر طلایی خوشگل از توش بیرون آورد و گفت
+نه! کجاا بود؟
_تو پتوی فرشته
ریحانه اومد و گفت
+عه کی گذاشت ؟ امروز که کسی نیومده بود خونمون...
جزفاطمه!
_ خو لابد اون گذاشته دیگه
زن داداش با اخم گفت
+دوست ریحانه چرا باید برای بچه ی من زنجیر بگیره ؟ وا نه بابا فکر نکنم !
_خو پ کی گذاشت ؟
کسی جوابی نداشت
ریحانه گوشیشو گرفت و گفت
+خب میپرسم ازش
زن داداشم با بچه رفت تو اتاق .
یه سیب از رو میز ورداشتم و دراز کشیدم رو مبل
ریحانه با گوشیش ور میرفت ک گفتم
_ریحانه ؟
+هوم؟
_میگما این دوستت چرا این مدلیه ؟
+وا چه مدلیه ؟
_اصن یه چیز عجیبیه.خیلی زشته اینجوری میگم میدونم خودم . ولی احساس میکنم خُله یه خورده .
+عه محمد خجالت بکش دوستای خودت خُلَن .
_ریحانه دارم جدی میگم تو انتخاب رفقات دقت کن . یه ادم با ۲۶ سال تجربه داره اینو بهت میگه.
+برو بابااا .
سیب و پرت کردم براش ک جا خالی داد
_تو از وقتی با این روح الله ازدواج کردی انقدر بی ادب شدیا. خب داشتم میگفتم. باور کن خودت دقت کنی به رفتارش، به حرفم پی میبری
اصن عجیبه انگار چند دقیقه زمان میبره تا چیزی و متوجه شه بهش سلام میکنی ۱۰ دیقه بعد جواب میده.
یا اصن آخه این چ رفتاری بووود؟؟؟ چند سال بود بچههه ندیددد؟
عه عه عه بچه گریه کرد نزدیک بود سکته کنه.
واییی مگه داریم ؟
نکنه اینکاراشو از قصد میکنه واسه جلب توجه ؟
+محمد واقعا توچته برادر من ؟چرا حرفای الکی میزنی ؟
تک فرزنده!!!
خانوادشونم شلوغ نیست شاید.حالا بچه گریه کرد ترسید بیچاره! تو باید سوژش کنی؟ یادت رفته به آقا محسن چی گفتی؟
_حالا من نمیدونم.از ما گفتن بود.تو میخوای دفاع کن ولی اینم بگم
قرار بود به احترام من وقتی اینجام هیچ وقت دوستاتو نیاری خونه.امیدوارم اینو یادت مونده باشه!
+ توکه اصلا نیستی همش تهرانی . تا کی ن من جایی برم نه بزارم کسی بیاد ؟
دوستای من چیکار به تودارن؟ نمیخورنت که !
_باااباا از وقتی سر و کله این دختره تو زندگی ما پیدا شد کلی مشکل پیش اومد.
چندین بار نزدیک بود....
استغفرالله هاااا!!!
+ برادر من الانم کلی گناه کردی پشت مردم حرف زدی.
این بیچاره چیکار کرد باعث گناهت شه ؟
یه بار خودت پریدی تو اتاق دیگه که ندیدیش حالا چرا گردن اون میندازی ؟
_تو که همچی و نمیدونی .همین امروز نزدیک بود دستم بخوره به دستش. حداقل با یکی هم شکل خودمون رفیق شو.ارزشای ما واسش ارزش باشه.
+بیخیال محمد.
من دیگه خسته شدممم .
سیبم وپرت کرد برام
یه گاز بهش زدم
ریحانه درست میگفت کلی غیبت کردم
خدا ببخشه منو
زن داداش از اتاق بیرون اومدو گفت
+شما دوباره به جون هم افتادین ؟
ریحانه گفت
+زنداداش زنجیر وفاطمه واسه فرشته گرفته
زن داداش با تعجب گفت
+عهه چرا یعنی چی؟ این بچه کل هم اجمعین ما رو یه بار بیشتر ندید بعد واس بچه ی من زنجیر کادو اورده؟ چه چیزایی میشنوه ادم باور نمیکنه !!
پولدارن؟
+اره خیلی.
میخواستم بگم بفرما نگفتم عجیبه که ترجیح دادم بیشتر از این غیبت نکنمو کلا از فکرش بیرون بیام .
چیه هر دفعه یا غیبت میکنم
یا بدگویی آقا یعنی چی؟؟؟
اصلا همش تقصیره این دخترس.
از وقتی ک پاش باز شد ب زندگیمون اینجوری هی راه به راه گناه میکنیم از چاله در میایم میافتیم تو چاه .
نمیدونم درسته نسبت دادن اینا بهش یا ن ...
ولی دلم نمیخواست هیچ وقت ببینمش.
ساعدم و گذاشتم رو چشمام تا یکم بخوابم که سرو صدای بچه نزاشت.
رفتم بغلش کردم و سعی کردم ارومش کنم تا مامانش یکم استراحت کنه.
چند بار فاصله ی بین اتاق ریحانه تا هال و اروم قدم زدم تا بچه خوابش برد.
سعی کردم خیلی اروم بشینم تا بیدار نشه. ریحانه تو اتاقش مشغول درساش بود برا همین صداش نکردم.
به صورت معصومِ فرشته نگاه کردم .
مگه میشه آخه بچه انقدر خوشگل باشه!؟
مژه های بلندش به من رفته بود!
البته شنیده بودم که بچه وقتی بزرگمیشه موهاش ومژه و ایناش عوض میشه.
یه چند دقیقه بود که تو بغلم آروم گرفته بود.
دستای کوچولوشو اروم بوسیدم و گذاشتمش کنار خودم.
چقدر دوسش داشتم.
ینی اونم دوستم داره؟
بچس خب! حس داره!
بیخیالِ افکار بچه گونم شدم و مشغول گوشیم ...
دم دمای غروب بود که علی اومد دنبال زنداداش و رفتن خونشون.
اذان مغرب و که دادن رفتم تو اتاقم و بابا رو بیدار کردم که وضو بگیره.
خودمم وضومو گرفتمو نمازمو خوندم.
به ساعت نگاه کردم
رفتم سمت قرصای بابا .
دونه دونه با یه لیوان آب بهش دادم تا بخوره.
┄┅┄┅┄❥•.❀.•❥┄┅┄┅┄
کانال𑁍 سِدرَةُ المُنتَهیٰ𑁍 👇🏻
@sedratolmontaha313
#رمان
#ناحله
#قسمت_پنجاه_و_سه
بهش نگاه کردم و گفتم
_حاج اقا؟
+جانم پسرم
_خوب هستین شما؟
+اره . خوبم
_ان شالله این هفته باید بریم تهران
+چه خبره ان شالله؟
_واسه عملتون دیگه.
این هفته نوبت داریم.
+عمل چیه اخه!!
بزارین خودمون به مرگِ خدایی بمیریم.
_عههه حاجی این چه حرفیههه ...
خدانکنه. الهی هزار سال زنده بمونین برامون پدری کنین.
شما تنها امیدِ ما هستین.
ما جز شما کی وداریم ؟
+امیدتون به خدا باشه ...
سرشو بوسیدم و از جام پاشدم که دیدم ریحانه لباس پوشیده داره میره بیرون.
ابروهام جمع شد وگفتم
_کجا به سلامتی حاج خانم؟
+روحی اومده دنبالم میخوایم بریم خونه مامانش.
_روحی چیه بچهههه. اسمشو درست تلفظ کن. بیچاره روح الله
تو آخر این و دق میدی.
بابا که از خطابِ ریحانه خندش گرفته بود گفت
+اذیت نکن این بچه رو گناه داره.
ریحانه نگام کرد و شکلک درآورد که گفتم
_میگم بی ادب شدی میگی ن !
الان فکر میکنی دیگه کارت پیش ما گیر نیست نه؟ !
باشه خواهرم باشه هر جور میخوای رفتار کن.
بعد که انتقامش و ازت گرفتم ناراحت نشو!
+تا انتقامت چی باشه
حالا میزاری برم؟
_چرا روح الله نمیاد بالا؟
+عجله داریم
_باشه برو ب سلامت.سلام برسون
ریحانه دست تکون داد:
+خدافظ بابا
خدافظ داداش
_خدافظ
باباهم ازش خدافظی کرد که رفت.
رو کردم به بابا و:
_هعی پدرِ من
دیدی همه مارو گذاشتن رفتن!!!!
آخرشم منم که برات موندمممم!!
یعنی به پسرت افتخار نمیکنی؟
+نه چرا باید به تو افتخار کنم؟
زن و بچه که نداری!
تو هم از رویِ بی خانوادگی این جا نشستی.
اگه زن داشتی خودتم میرفتی!
_بابااااا؟؟؟؟نوچ نوچ نوچ نوچ .
من ازدواج کنم هم پیشتون میمونم.
در ضمن زن کجا بود حالا!
+همینه دیگه.همیشه اخرش به اینجا میرسیم که زن کجا بود!؟
واقعا متوجه نیستی داری پیر میشی؟
۳۰ سالت شده!
دوستای همسن و سال تو الان در شرف ازدواج بچه هاشونن.
تو کی میخای دست بجنبونی پسر؟؟
_بابا جان نیست به خدا دخترِ خوب نیست.
یعنی نه که نباشه من نمیبینم .
+خدا چشاتو کور کرده .
_اصن هر چی شما بگین.
هر چی که بگین من میگم چشم!
+چرا نمیری با این سلمای بیچاره ازدواج کنی؟
مگه چشه؟ هم دلش با توعه،هم دختر خوبیه.
چشام از حدقه زد بیرون
_کیییییی؟؟؟؟سلماااااا؟؟؟
بابا ینی من قدِ ارزنم ارزش ندارم که میگین سلما؟؟؟
آخه سلما چیش ب من میخوره ؟اصلا یکی از دلایل ازدواج نکردن من همین سلماست.
یه همه بدبینم کرده.
ادمی نیست که....
لا اله الا الله
من نمیدونم شما واسه همه خوب میخواین به من که میرسه باید ...
از جام پاشدم برم تو اتاق که یه وقت از روی عصبانیت چیزی نگم دل بابا بشکنه.
همین که پاشدم صدام زد
+همیشه از مشکلاتت فرار میکنی محمد!!!
هیچ وقت سعی نکردی بشینی و حلشون کنی.
تا کی میخوای مجرد بمونی؟
خب سلما نه!
یکی دیگه!!
یعنی تو شهرِ به این بزرگی یه دختر وجود نداره که به دلت بشینه؟
اصن این جا نه
تو تهران چی !!!
من نمیدونم آخه تو چرا انقد دست و پا چلفتی ای پسرررر.
تو هیئتتون این همه پسر یه خاهرِ خوب ندارن؟
بابا نمیشه که!
پس فردا من بیافتم سینه قبرستون تو میخوای چیکار کنی؟
مردم حرف در نمیارن بگن پسر اینا دیوونه است کسی بهش زن نمیده؟
اصلا مردم هیچی تو نباید دینتو کامل کنی؟
دو رکعت نمازی که یه آدم متاهل میخونه از هفتاد رکعت نمازی که تو میخونی بهتره !
اینارو که خودت بهتر از من میدونی!
باید ازدواج کنی امسال محمد.
_چشم بابا . چشم. ولی صبر کنید یه دختر خوب پیدا شه ...
+بازم داری طفره میری. دخترِ خوب پیدا نمیشه. خودت باید پیدا کنی
از جام پاشدم و کلافه رفتم تو آشپزخونه.
سه بار صورتمو شستم.
دیگه حالم بد شده بود
پوفی کشیدم و ماهیی که ریحانه واس بابا پخته بود واز تو یخچال در اوردم و گذاشتم رو گاز که گرم شه.
سفره پهن کردم و نشستم پیش بابا برنجِ نهارم اوردم و مشغول گرفتن تیغ ماهی براش شدم.
دلم نمیخواست دوباره همون بحث وادامه بده.
برا همین گفتم:
_بابا جهیزیه ریحانه رو چ کنیم
+نمیدونم پسر.
یه مقداری پس انداز از قبل داشتم .الانم میخام یه مقدار وام بگیرم.
تیکه تیکه بدم خودشون بخرن والا دیگه نمیدونم باید چیکار کرد. من که دیگه توان کار کردن و ندارم .
_خب منم هستم میتونین رو منم حساب کنین.
+نمیخواد. تو باید پولاتو برا عروسی خودت جمع کنی.
_ولی به ریحانه قول دادم چهارتا از لوازمش و من بخرم.
با خنده گفتم:
خب روح الله هم چهارتا چیز میخره
شما هم چهارتا چیز علی هم چهارتا چیز خب تموم شد دیگه به سلامتی
باباهم خندش گرفته بود.
وسط خنده نمیدونم چیشد که صورتش جمع شد و گفت
+خدا بیامرزه پدر و مادرشو. نیستن عروسیِ دخترشونو ببینن!
بیچاره ها چه آرزوها داشتن برا این بچه.
یکم مکث کرد و ادامه داد:
+محمد اگه من مردم حواست به ریحانه باشه.
باشه پسرم؟اون هیچکی و جز ما نداره!
┄┅┄┅┄❥•.❀.•❥┄┅┄┅┄
کانال𑁍 سِدرَةُ المُنتَهیٰ𑁍 👇🏻
@sedratolmontaha313
#نماز_شب
♨️نمازشب در سیره شهدا
💠شهید رامین عبقبری؛
🔸يكي از همرزمان پسرم "رامين عبقبري" تعريف ميكرد كه رامين شبهايي را كه پست نگهباني نداشت، به كسي كه نوبتش بود ميگفت: مرا براي رزم شبانه (نماز شب) بيدار كن!
🔸چون در سنگر جا براي ايستادن نبود، "شهيد رامين عبقري" نماز شب را به طور نشسته ميخواند. در آن سوز سرما جاي گرم را رها ميكرد و با آب منبع وضو ميساخت و نماز را با حضور قلب و خلوص نيت به جا ميآورد.
#نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانیم
┈┈••••✾•🍃🌺🍃•✾•••┈┈
💠#اعمال_قبل_از_خواب رو که یادتون نرفته؟؟🤔
به نظرتون حیف نیست که ما هرشب خیلی ساده از کنار همچین فضلیت هایی رد بشیم و ازچنین خیر و برکتی محروم بمونیم ؟؟
خوابی که اون دنیا به عنوان یه کار مباح برای ما ثبت شده با چند دقیقه وقت گذاشتنحج میتونیم تبدیل به عبادت کنیم😍
✅ برای دیدن اعمال قبل از خواب
وانجام آن بر روی متن کلیک کنید✅
شبتون مهدوی
التماس دعای فرج💚🤲
┈┈••••✾•🍃🌺🍃•✾•••🍃🌺🍃•✾•••┈┈
کانال𑁍 سِدرَةُ المُنتَهیٰ𑁍 👇🏻
@sedratolmontaha313
10.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سلام_آقا
سلام برتو ای پیشوای امین...
✨✨✨
#بسوی_ظهور313
#کانال_امام_زمانی_ها
┄┅┄┅┄❥•.❀.•❥┄┅┄┅┄
کانال𑁍 سِدرَةُ المُنتَهیٰ𑁍 👇🏻
@sedratolmontaha313