بلند شو علمدار ..

بهش فکر نکرده بودم که یروز وقتی خواستم خونه رو بچینم عکست رو به عنوان یه شهید تو خونه‌مون قاب می‌کنم ، حاجی ..

و این یعنی شروعِ تو .. شروعِ راهت ، یادت ، محبتت ، رسم و مرامت ، مکتبت ، در تمام خانه‌ها ..

ای مرواریدِ غلتانِ چشم‌هایِ من ؛ حسین(ع)

وقتی دلت گرفت از رنجِ عالمین ..

و پنآه می‌برم به خدا از شرّ آدم‌هایی که بیماریِ دیده شدن دارند . و فی قلوبِهِم مَرَض !

اما بدها ..

آدمِ خوب از دیدنِ بدی‌ها رنج می‌کشد .. از دیدنِ تباه شدنِ عمرِ دیگران رنج می‌کشد .. از دیدنِ به اوج آرامش نرسیدنِ روح دیگران رنج می‌کشد .. از در تلاطم بودنِ دیگران ، برای خودنمایی رنج می‌کشد .. از در سختی بودنِ دیگران از به خدا نرسیدنِ دیگران از آوارگیِ دیگران [ از کربلا نرفتن و شش گوشه ندیدنِ دیگران ] رنج می‌کشد .. رنج می‌کشد ..

می‌گفت که : اگه سه‌مرتبه اسم اباعبدالله الحسین(ع) رو به زبون آوردی یا شنیدی و قلبت محزون نشد ، اونقدری استغفار کن که اشکت سرازیر شه .. به قلبت شک کن ..

که اگر دیگر دوستم نداشته باشی سینه ی من از غم تکه تکه خواهد شد

جمعیتِ نمازگزارِ جوان توی مسجد نگران کننده اس ..

مولایِ ما نمونه‌ی دیگر نداشته‌ست .. اعجازِ خلقت است و برابر نداشته‌ست .. وقت طواف دور حرم فکر می‌کنم این خانه بی دلیل ترک برنداشته‌ست ..

آه، ای شهر دوست داشتنی کوچه پس کوچه های عطرآگین ای مرور تمام خاطره هات  چون دهینِ ابوعلی شیرین . شهر آغشته با حرارت باد فصل خرماپزان پیوسته کوشش پنکه های بی تاثیر فُندُقِ سالخورده‌ی خسته . سرخوشی های بی حدم می زد پرسه در کوچه های بی هدفی دعوتم کرد سمت طعم بهشت ناگهان عطر قیمه‌ی نجفی... . _سیدی! گم شدم... حرم... مولا... از کجا می شود به او برگشت؟ عربی گفت و من نفهمیدم باید از شارع الرسول گذشت . سنگ ، دُر می شود در این وادی صاحبان جواهرند همه واژه در واژه با امین الله زائران تو شاعرند همه . بین این چارپاره خوابم برد رفتم از خویش و دفترم جا ماند یک نفر مثل من درون حرم داشت شعری برایتان می خواند : . زخمی ام التیام می خواهم التیام از امام می خواهم السلامُ علیک یا ساقی من علیک السلام می خواهم ..

برایت از پدر گفتم .. برایم یک نجف بنویس ..

نوشته‌اند اگر هجرت پیش نمی‌آمد ؛ اسلام در مکه خفه می‌شد .. و حالا اگر هجرت پیش نیاید مسلمان در نفس خودش خفه خواهد شد :)

و شهید هجرت کرد از خودش به سوی معبود ..

استاد فرمود : که پزشک متخصص چشم به من گفت : خدا وقتی می‌خواهد کسی را پیر کند اول چشم او را ضعیف می‌کند [ یعنی به چشم او می‌آورد که دارد پیر می‌شود ..]

گل نرگس دو روزه که مهمونِ خونه‌ی ماست وقتی اومد خیلی ذوق کردم .. اونم توی اوج سرمای زمستون‌مون .. ظهور شماهم همینطوری قشنگه .. و هزاران مرتبه قشنگ‌تر .. درست وسطِ سرمایِ زمستونِ دل‌هامون عطرتون بیاد و از خواب بیدارمون کنه ..:)) [ گل نرگسِ زندگی‌مون(عج) ]

[ در این شهر ؛ هوا ، هوایِ نفس است ]

دل‌خوشی‌ها کم نیست ، دیده‌ها نابیناست :)

هزار عاشقِ دیوانه در من است که هرگز به هیچ بند و فسونی نمی‌کند رهات .. 🌿

تلاش تو برای مراقبت معنوی و مادی از خودت نشون دهنده‌ی دوست داشتن خودته :)

آقای من مولای من پدرِ عزیزتر از جان من [ روزتون مبارک امام زمانِ من ]