هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🍃🌹پسرک فلافل فروش🌹🍃 🔻قسمت شصت و هفت 🔆اين خانه ها آب لوله كشي نداشت. با اينكه آب لوله كشي تا مقابل
🍃🌹پسرک فلافل فروش🌹🍃
🔻قسمت شصت و هشت
❇با اينكه فقط دو سال از حضور هادي در نجف مي گذشت اما دوستان
زيادي پيدا كرده بود.
🔆برخي جوانان طلبه، كه كاري جزمطالعه و درس و بحث نداشتند
📌 با تعجب به كارهاي هادي نگاه مي كردند. او در هر كاري كه وارد مي شد به بهترين نحو عمل مي كرد.
💟كم كم خيلي ها فهميدند كه هادي در كنار درس مشغول لوله كشي آب
براي خانه هاي مردم محروم شده.
🌟هادي با اين كار كه بيشتر مخفيانه انجام مي شد خدمت بزرگي باخانواده هاي طلاب مي كرد.
🔗اخلاص و تقوا و ايمان هادي اثرخود را گذاشته بود. او هر جا مي رفت مي خواست گمنام باشد.
📌هيچ گاه از خودش حرفي نمي زد. هرگز نديديم كه به خاطر پول كاري را انجام دهد.
🔘 اما خدا محبت او را به دل همه انداخته بود. بعد از شهادت همه از اخلاص او مي گفتند.
🌟چندين نفر را مي شناختم که در تشييع هادي شرکت کردند و مي گفتند: ما مديون اين جوان هستيم و بعد به لوله کشي آب منزلشان اشاره مي کردند.
✳هادي غير از حوزه هر جاي ديگر هم كه وارد مي شد بهترين نظرات را ارائه مي كرد.
💟در مسائل امنيتي به خاطر تجربه ي بسيج و فتنه ي 1388 بسيار مسلط بود.
🔘از طرفي ديدگاه هاي فرهنگي او به جهت تجربه ي فعاليت درمسجدبسيار مؤثر بود.
🔶شايد به همين خاطر بود كه مسئولان حشدالشعبي به اين طلبه ي ايراني بسيار علاقه پيدا كردند.
❇رفت و آمد هادي با نيروهاي مردمي زياد شده بود. او به كار هنري و ساخت فيلم علاقه داشت
🌀 اين روند را بين نيروهاي حشدالشعبي گسترش داد.
📚برگرفته از کتاب شهید هادی ذوالفقاری
╔═ ೋღ @seedammar
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
حدودده روزی قبل ازشهادت#سید_جواد_اسدی درمقرتاکتیکی یگان درخان طومان بودیم.
برادرسیدجواداسدی واردشدوسلام ومصافحه انجام شد.
دلِ تنگِ سیدجواداسدی سخن هاداشت. درکنارمانشست پس از احوالپرسی گفت.
حاج آقا موضوعی رامیخواهم باشما درمیان بگذارم.
ابورضا:
آقاسیدبفرمایید. درخدمتیم.
سیدجواد :
ازاوضاع برادران فاطمیون ،جیش و...گفت و...
ابورضا:
چند نکته رابه ایشون یادآور شدم که رعایت بشه.
سیدجواد:
حاج آقا من پروازی هستم.
ابورضا:
چطوری به این موضوع رسیدی که شهید میشی؟
سید جواد :
علاوه بر #خواب_مادرم که یقین دارم درست هست ؛ خودم خواب دیدم.
ابورضا :
چه خوابی؟ وچطور بود؟
سید جواد:
خواب دیدم براثر اصابت ترکش ها شهید شدم واز بالای آسمون جنازه خودم را می بینم واز خوشحالی قهقهه مستانه سرمیدهم. ( این حرف ها رامی زد اشک از چشمانش جاری میشد)
ابورضا:
خیلی مواظب خودت باش. هرچی خدابخواهد عملی خواهد شد. ما،مامور به انجام وظیفه اعتقادی خودمون هستیم.
به سید جواد اسدی گفتم که ماها را در دعاها واگر فیض #شهادتنصیبتان شد فراموش نکنید.
سید جواد :
لبخند زیبایی زد وازهم خداحافظی کردیم.
راوی:سردار رستمیان
هدایت شده از همسفر شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰👆فیلم کوتاهی که #شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری از محل کارش در #بازار_آهن گرفته است.
🔴👈یکی از زیباترین #خنده های هادی را در این کلیپ ببینید.
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🕊🍂
🌿🍂
🌸
وصیت نامه📝
شهید مدافع حرم حمید رضا اسداللهی🌹
در ابتدا صحبتی با سید و مولایم امام زمان (ع) دارم، ای سید و مولایم! آقاجان! از تو ممنوم به خاطر تمام محبتهایی که در دوران دنیا به من ارزانی داشتی و شرمنده ام که شاکر این همه نعمت نبودم، اما امید به رحمت و کرم این خانواده دارم و با این امید زنده ام.
گرچه برای تربیت شدن و سرباز تو شدن تلاشی نکرده ام، اما به آن امید جان میدهم که در آن روز موعود که ندا میدهند از قبرهایتان بیرون آیید و به یاری مولایتان بشتابید، من هم به اذن مولایم در حالی که شمشیر به کمر بسته ام، از قبر بیرون آمده و پای رکاب شما سربازی کنم، آرزوی بزرگی است، اما آرزو بر جوانان عیب نیست.
در دوران زندگی ام سعی کردم هیچ موضوع شخصی و دنیایی را از شما نخواهم و شما را قسم ندهم، اما الان در حرم جدتان امام رضا (ع) شما را به مادرتان قسم میدهم که همۀ جوانان این انقلاب اسلامی و در آخر این حقیر عاصی را برای نصرت خودتان تربیت کنید و برای سربازی خودتان به کار گیرید.
آقاجان! به من میگویند تو زن و بچه داری، چرا به جهاد میروی؟ آقاجان! مگر من برای همسر و فرزندانم چه کرده ام؟ هرچه بوده از لطف و عنایت شما بوده است. آقاجان! برخی نمیدانند وقتی من از تو جدا شدم، آن روز باید نگران من شوند و انشاءالله که آن روز را نبینند.
من، همسر و دو فرزندم خودمان را سربازانی در پادگان تو میدانیم، حال یکی از این سربازان عزم مأموریت دارد و مشکلی پیش نمیآید؛ چون فرمانده بالای سر خانواده هست و فقط باید مواظب باشیم تا از این پادگان اخراج نشویم، آقاجان! تو کمک مان کن، زندگی چقدر شیرین میشود وقتی که پادگان تو شود و این زندگی همان بهشت است.
⚡قسمت اول
🌹شهید🌹حمید رضا🌹 اسداللهی🌹
🌷تاریخ ولادت: ۱۳۶۳
🌷تاریخ شهادت: ۱۳۹۴
🌹محل شهادت: حلب سوریه
🌺شادی روح شهید صلوات
🌸
🌸
🌾🍂
#هرروز_یک_آیه_از_نور
📖 قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ ۖ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَىٰ وَفُرَادَىٰ ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا ۚ مَا بِصَاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ ۚ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذَابٍ شَدِيدٍ
💠بگو: من شما را فقط به یک حقیقت اندرز می دهم [و آن] اینکه دو دو و یک یک برای خدا قیام کنید، سپس درباره رفیقتان [محمّد که عمری با پاکی، امانت، صدق و درستی در میان شما زندگی کرده است] بیندیشید که هیچ گونه جنونی ندارد، او برای شما از عذاب سختی که پیش روست، جز بیم دهنده ای نیست.
#سوره_سبا_آیه_۴۶
#تفسیر_صفحه_۴۳۳
🔑 آن چه مهم است قيام خالصانه براى خداست، تعداد و نفرات نقش اصلى را ندارد.
هدایت شده از هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
Ahd.mp3
2.07M
دعای عهد
@seedammar
#کانال_ابراهیم_هادی_هادی_دلها
هدایت شده از هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
Ziyarat-Ashura-Halawaji.mp3
15.21M
زیارت عاشورا
با صدای دلنشین اباذر حوائجی
قرار هروز صبح😊🌹
@seedammar
#کانال_ابراهیم_هادی_هادی_دلها
• روضه روزانه
قبل مقتل رفتنت ، انگشترت را در بیار
صحبت انگشت و انگشتر به گوشم میرسد
😭😭
سلام ارباب بی نظیرم
.
شما در معرض #بزرگترین_نعمت هستید؛
« #نعمت اباعبدالله الحسین(ع)»،
این نعمت را از دست ندهید!
.
در این #محرم، مدام دورِ خیمۀ اباعبدالله الحسین(ع) بگرد،
به خودت بپیچ و بگو: «خدایا! آخر من چطور باید از تو تشکر کنم؟!
من مثل #مادر_بچه_مرده برای #حسین_فاطمه گریه میکنم! میسوزم! دوستش دارم! من چطور تشکر کنم؟!»
.
یک محرم، ده روز از خدا تشکر کن!
یکبار #سجده_شکر بهجا بیاور! یکبار!
بگو: «خدایا ممنونت هستم که به من حسین(ع) دادهای»
.
شما در عمر خودت-تابهحال- لیترها #گریه کردهای. میفرماید: «قیمت این گریۀ تو اینطور است
که #یک_قطره اش! #بهشت بر انسان واجب میشود؛ یک قطرهاش!»
.
نسبت به نعمت اباعبدالله الحسین(ع) سراسر شکر باش،
این نعمت نعمتِ کمی نیست!
این #نعمت_محبت اباعبدالله الحسین(ع) را ساده نگیر...
.
#استاد_پناهیان
1_21224035.mp3
1.69M
🎵فایــل صـــوتۍ
✅ #آبروریزۍسهدستهدردنیا
🎤حجت الاســلام محــرابیان
💯حتـــما گــوش ڪنید جالبه!
#دلنوشته
محرم امسال حس حال غریبی داره برام همش یاد رقیه جانم !!!
میدونی چرا؟؟؟
محرم امسال دختر م سه ساله هست.هر بار نگاهش میکنم یاد رقیه جان می افتم.
تاب گریه کردنش ندارم....
تاب موهای اشفته اش ندارم....
تاب درد یا اذیتش ندارم.....
دختر پدری ....
تاب ندیدن پابرهنه بر زمین گرم باشه....
چه برسه خارمیغلان....
چه برسه دست ها بسته...
چه برسه سیلی بر صورتش....
چه برسه تازیانه .....
ای خدااااا.....
بمیرم برات رقیه جان چی کشیدی کربلاااااا....
اجرک الله یا مولای یاصاحب زمان عج بر این همه مصیبت ....
✒خادم_کانال
#کانال_دلتنگی