╭━═━⊰🌼🌼🌼⊱━═━╮
🔧یک تنه هر کاری مے کرد، به قول معروف
همه فن حریف بود از آشپزے گرفته در هیأت ها
تا کارهای امدادے، فنے، مخابراتے
🌀همیشه سنگ تمام مے گذاشت براش
فرقے نداشت کجا کار کند هر جایے که
بود، بهترین بود هر کسے که کارش بهش
مےافتاد مشکلاتش را حل می کرد ...
🍃از ۱۰-۱۲ سالگے روزه مے گرفت آن موقع ها
خواهرش ۹ساله بود براے این که خواهرش
تنها بود همیشه با او روزه مے گرفت...
🌹بعد از شهادتش سنگینے جاے خالیش
روے دوش خیلیا حس شد همه او را به
یک دلبستگے خاص می شناختند...
آن هم حبّ حضرت علے اکبر بود ...
💟مهدے خیلی مهربان بود مخصوصا با
آدم های ضعیف و ناتوان همه جا
این طور بود فرق نمے کرد کجا باشد...
⚡یادم نمے آید یک روز از روزه اش را خورده
باشد یک بار کار یکے از دوستاش در تهران گیر
کرده بود مجبور بود بین تهران و کرج مدام
رفت و آمد کند در آن هواے گرم ،اما روزه اش
را نمے خورد.
💨بهش گفتم: روزه ے تو الان قضا شده پس
چیزے بخور گفت:نمے خوام احترام روزه را
بشکونم حیفم می آید چیزے بخورم.
🌷#شهید_مهدے_صابرے
🗯راوے:مادر شهید
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
#آشتی_با_امام_عصر_عج_الله
#دکتر_علی_هراتیان
#قسمت_هشتم
هم اکنون 1179 سال است که آن بزرگوار، غایب از دیدهها و به صورت ناشناس در سرزمین های دوردست سکنی گزیده اند و جهان و جهانیان عموماً از فیض حضور در آستان ایشان بی بهره اند. البته می توان با توبه و دعا برای ظهور حضرتش، به این محرومیت خاتمه بخشید.
از روایات استفاده می شود که در دوران غیبت، عدهای از اوتاد در محضر امام عصر ارواحنا فداه هستند و اوامر را اجرا و تا حدی از وجود مقدسش رفع غربت میکنند و اگر عمر یکی از آنها به سر آید، دیگری جانشین او میشود. حضرت خضر علیه السلام نیز مونس دوران تنهایی و عزلت آن حجت مولود الهی است؛ چنانکه امام علی بن موسی الرضا علیه السلام می فرمایند:
«خضر علیه السلام از آب حیات خورده است و لذا او زنده است و تا دمیدن صور نخواهد مرد. او همواره پیش ما میآید و بر ما سلام میکند. ما صدای او را می شنویم... خداوند به وسیله ی او رنج غربت را از قائم ما علیه السلام در زمان غیبت خواهد زدود و با مأنوس بودن با وی او را از تنهایی و غربت رهایی خواهد بخشید.»
((دوران غیبت دوران اضطرار امام))
در تفسیر آیه شریفه < امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء... > امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند:
«این آیه در حق (حضرت) قائم علیه السلام نازل شده است. به خدا سوگند، او همان مضطرّی است که هر وقت که دو رکعت در مقام ابراهیم (در مسجد الحرام) بگزارد و خدای را بخواند، خداوند دعایش را مستجاب و اندوهش را دور فرماید و او را در روی زمین جانشین قرار دهد.»
امام محمد باقر علیه السلام نیز می فرمایند:
« به خدا سوگند او (حضرت مهدی علیه السلام) مضطرّی است که خداوند در حق او می فرماید: <امن یجیب ...> »
از این روست که در دعای ندبه می خوانیم:
<این المضطر الذی یجاب اذا دعا؟>
«کجاست مضطری که وقتی خدای را بخواند، دعایش اجابت شود؟»
در شرح این جمله ی دعا گفته اند:
«کسی که دارای مقام و مرتبه باشد البته وظایف و مأموریتی به عهده ی او محوّل میشود. وقتی میتواند مأموریت محوّله را انجام دهد که مانع و رادعی در میان نباشد که اگر دیگران مقام او را غصب نموده باشند و او را از انجام وظایف محوله اش باز دارند و قدرت بر اخذ حق خود و انجام مأموریت را نداشته باشد و از بسیاری دشمن و جهات دیگری نتواند خود را و مأموریتی که بدو محول شده معرفی کند، البته چنین کسی مضطر خواهد بود. کدام اضطرار سخت تر و مهم تر از این است که حجت خدا و مبلغ قرآن و احکام الهی باشد و ببیند رؤسا و حکام جور و مردم منافق هواپرست چگونه میخواهند احکام قرآن را تغییر دهند و سنن و آداب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را بردارند و دین اسلام را مسخ کنند و یاران و علاقه مندان او را هم مورد اذیت و آزار قرار دهند و شکنجه و اعدام نمایند؟!»
در دعای معروفی که نخستین سفیر آن حضرت به خواندن آن سفارش کرده است چنین می خوانیم:
«تو-ای پروردگار من- کسی هستی که مصیبت و بدحالی را رفع میکنی و انسان به اضطرار رسیده را -آنگاه که تو را بخواند- اجابت می کنی و از گرفتاری و اندوه رهایی می بخشی.پس ناراحتی و پریشان حالی را از ولی خویش رفع کن.»
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
جهت مطالعهی بخشهای دیگر این کتاب به کانال #خواهم_آمد_مهدویت_انتظار بپیوندید:
http://eitaa.com/joinchat/287047696Cbbd8ae64b7
#شهدایی ❤️
طی عملیات تفحص، در منطقه چیلات، پیکر دو شهید پیدا شد...
یکی از این شهدا نشسته بود و با لباس و تجهیزات کامل به دیوار تکیه داده بود. لباس زمستانی هم تنش بود و سر شهید دیگري را كه لای پتو پیچیده شده بود را بر دامن داشت, معلوم بود که شهيد دراز کش مجروح شده بوده است. خوب، پلاک داشتند، پلاک ها را دیدیم که بصورت پشت سر هم است. 555 و 556 . فهمیدیم که آنها با هم پلاک گرفته اند. معمولا اینها که با هم خیلی رفیق بودند، با هم می رفتند پلاک می گرفتند. اسامی را مراجعه کردیم در کامپیوتر. دیدیم که آن شهیدی که نشسته است، پدر است و آن شهیدی که درازکش است، پسر است...
پدری سر پسر را به دامن گرفته است...
شهید سید ابراهیم اسماعیل زاده موسوی پدر و سید حسین اسماعیل زاده پسر است اهل روستای باقر تنگه بابلسر...
کاش از ما نپرسند که بعد از شهدا چه کردی؟
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
هدایت شده از آقا مهدی
💠پاسداشت حماسه مردم مظلوم ومقاوم یمن
🎙سخنران: حجت الاسلام پناهیان
🎤مداح:حاج میثم مطیعی
🔷شعرخوانی:سید حمیدرضا برقعی
📆پنجشنبه ۱۳ دی
⏰از اذان مغرب
#تـهران_مـیدان جـمهوری اسـلامی
خیابان جمهوری اسلامی_خیابان باستان ،مسجد میثم
.
📣| @shahidmahdihoseini
هر چه هوا سرد تر شد،
لباس را ضخیم تر میکنی
تا سرما به تو نفوذ نکند
هر چه جامعهات فاسد تر شد،
تو لباس تقوایت را ضخیمتر
کن تا به تو نفوذ نکند
و هرگز نگو محیط خراب بود،
منم خراب شدم
#شهید_هراچ_طوروسیان چهارمین فرزند «آرامائیس» و «آنوش» بود كه در سال ۱۳۴۸ در تهران متولد شد...
شهید هراچ در سالهای نوجوانی و جوانی به طور جدی به امور فرهنگی ـ ورزشی از قبیل بازی در گروه تئاتر، كوهنوردی و جودو پرداخت...
وی عضو فعال «انجمن مردمی ارامنه» بود دوره آموزشی را در تهران به پایان رساند پس از آن ابتدا به «گیلان غرب» و بعد از مدتی به «سومار» منتقل شد او جزو تكاوران ارتش جمهوری اسلامی ایران بود و تكاوری را برای خود افتخار میدانست دو ماه پیش از ترخیص از خدمت، هراچ در حین عملیات خنثی سازی مین در تاریخ ۵ تیر ۱۳۶۵ به #شهادت رسید...
وصیتنامه شهید هراچ طوروسیان: مادرم! من برای سرزمینی می جنگم که پدرانم برای آن جان داده اند ایران سرزمین ماست و خاک آن مقدس...
آغاز سال جدید میلادی را به هموطنان مسیحی کشور تبریک می گوییم.
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
16.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬نمـاهنـگ دلتنـگے
(کاری از گروه مستند مهاجر)
🔰نماهنگی متفاوت با بازیگری فرزندان #شهدای_مدافع_حرم_خوزستان
▪کارگردان: اسماعیل براتوند
▪خواننده: محمدرضا خانیپور
💥ببینید و انتشار دهید
🚩شهدای مدافع حرم خوزستان
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾 ⭕️ #سید_مجتبی_علمدار 🔶قسمت چهل وپنجم 🔶 #زیارت بیشترین مسافرتی که سید با خانواده یا
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴
⭕️ #سید_مجتبی_علمدار
🔶قسمت چهل وششم
🔶 #برخورد_صحیح
معمولًا شبها در شلمچه، کنار سنگر و در تاریکی، نظاره گر آسمان بودیم.
درآن شرایط دشمن هم دیدی بر ما نداشت. شبی تعدادی از دوستان به حلقه ما پیوستند. شروع به صحبت کردیم. بحث به ولایت فقیه کشیده شد. یکی از بچه ها درباره اختیارات ولی فقیه نظرش را گفت بعد با مخالفت شدید جمع حاضر روبه رو شد. تنها کسی که به او اجازه داد تا ادامه مطلب خود را بگوید فرمانده
ما، یعنی سید مجتبی، بود.پس از اتمام صحبتهای او، سید که تا آن لحظه خوب گوش ميداد دیدگاه های خود را بیان کرد. چنان منطقی صحبت کرد که با صحبتهای سید نظرات آن فرد هم تغییر کرد. همه ما هم استفاده کردیم.برای ما خیلی جالب بود. کسی در کسوت فرماندهی، هم سطح معلومات بالایی داشته باشد، هم در مواجه با نظرات دیگران این اندازه شرح صدر نشان دهد و به عقاید دیگران احترام بگذارد و در عین حال به فکر اصلاح هم باشد.برای آموزش چتربازی به همراه سید مجتبی و چند نفر دیگر به تهران اعزام شدیم. من به همراه سید در یک گروه قرار گرفتیم. رفتار و کردار خوب سید چنان بود که در آن مدت کوتاه، برادران دانشجو شیفته او شده بودند. یادم است زمانی که ما از آسایشگاه بیرون ميرفتیم، سید بدون اینکه حرفی بزند تمام کارهای نظافت و ... را انجام ميداد و اصلًا به روی خودش نمی آورد. بعد از مدتی مرخصی گرفتیم تا به ساری برویم.
رفتیم ترمینال و سوار اتوبوس شدیم. در شروع حرکت، راننده ضبط را
روشن کرد. آنچه که پخش ميشد آهنگی مبتذل بود. به سید نگاه کردم. منتظر
عکس العمل او بودم. سید از جای خود بلند شد و به سمت راننده رفت. با خودم گفتم: حتمًا برخورد شدیدی با راننده دارد. اما سید با نرمی و ملایمت به راننده گفت: اگر نميخواهی مادرم حضرت زهرا سلام الله علیه از تو راضی باشد، به گوش دادن نوار ادامه بده.اصلًا فکر نميکردم که سید مجتبی چنین حرف سنگینی به راننده بزند. حرف سید چنان در راننده اثر کرد که ضبط را بدون حرف و شکایتی خاموش کرد. در ادامه سفر راننده به قدری با سید دوست شدکه هر چیزی را ميخواست بخورد اول به سید تعارف ميکرد.سید بهترین راه را برای مقابله با انسانهای سرکش، مهربانی و عطوفت و برخورد صحیح ميدانست.
همسرش ميگفت: »در میدان ساعت ایستاده بودیم. در سمت دیگر میدان
چند جوان که ظاهر مناسبی نداشتند مرتکب کارهای ناپسندی شدند. سید با دیدن آن وضعیت رو به من کرد و گفت: شما و زهرا در اینجا بمانید، من الان برميگردم.نگران شدم. پیش خودم گفتم نکنه با آن حال بیمار، دست به کاری بزند. دیدم رفت جلو و با لبخند با آن جوانها سر صحبت را بازکرد. آنقدر آرام و منطقی برخورد کرد که آنها خودشان متوجه ناپسند بودن کارشان شدند و سرشان را از خجالت پایین گرفتند.
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴