۲۸ فروردین ۱۴۰۰
استاد #رائفۍپور ❤️
به خوشگلیت مینازی ؟! 😌
اون دنیا طرف میگه چکار کنم
صورتم قشنگه 😒
دخترا ولم نمیکردن به گناه افتادم ؛ 😞
خدا یوسف و عباس(ع)
رو نشونت میده😊
میگه از اینا خوشگلتر بودی ؟!🤨
عباسبنعلیای که با
نقاب راه میرفت😔
میگفت نمیخوام با دیدن
من کسی به #گناه بیفته !⛔️
چشمایِ خوشگلش رو،👀
بدنش رو ؛ 💪🏻
خرج خدا نکرد؟
#پویش_حجاب_فاطمے
۲۸ فروردین ۱۴۰۰
۲۸ فروردین ۱۴۰۰
۲۸ فروردین ۱۴۰۰
۲۸ فروردین ۱۴۰۰
۲۸ فروردین ۱۴۰۰
هدایت شده از هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
Fatlavi-Ahmad-Dua-Iftitah.mp3
41.86M
#دعای_افتتاح
با صدای زیبای احمد لفتاوی
ماه #رمضان را با دعای افتتاح امام زمانی عج کنید🌺🌱
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
@seedammar
۲۸ فروردین ۱۴۰۰
6.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امام زمان و دعای افتتاح در ماه مبارک رمضان
۲۸ فروردین ۱۴۰۰
۲۹ فروردین ۱۴۰۰
#دعای_هر_روز_رمضان _ روز پنجم
خدای من...
در امروز مرا از آمرزشجویان درگاهت
- و از بندگان شایسته و فرمانبردارت
- و از دوستانِ نزدیکت قرار ده
به حق مهربانیت
" ای مهربانترینِ مهربانان " 💫
۲۹ فروردین ۱۴۰۰
🌹یکی از بچهها به شوخی پتویش را
پرت کرد طرفم..
اسلحه از دوشم افتاد و خورد توی سر کاوه،کم مانده بود سکته کنم.سر محمود شکسته بود وداشت خون میآمد..
با خودم گفتم:
الان است که یک برخورد ناجوری
با من بکند،چون خودم را بیتقصیر
میدانستم آماده شدم که اگر حرفی زد
و چیزی گفت جوابش را بدهم..
کاملا خلاف انتظارم عمل کرد
یک دستمال از توی جیبش در آورد
گذاشت رو زخم سرش و از سالن
رفت بیرون..
این برخورد از صدتا تو گوشی برایم
سخت تر بود..دنبالش دویدم
در حالی که دلم میسوخت
با ناراحتی گفتم: آخه یه حرفی بزن
چیزی بگو..
همانطور که میخندید گفت:
مگه چی شده؟!
گفتم: من زدم سرت رو شکستم
تو حتی نگاه نکردی ببینی کار کی بوده
همانطور که خونها را پاک میکرد
گفت: اینجا کردستانه...
از این خونها باید ریخته بشه
اینکه چیزی نیست..
چنان مرا شیفته خودش کرد
که بعدها اگر میگفت بمیر میمردم..
"شهید محمود کاوه"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
🕊🕊🕊
۲۹ فروردین ۱۴۰۰
✅خاطره
✍همین روزهای ماه مبارک رمضان بود و حلب به شدت درگیر هجوم سخت تروریستها در محورهای جنوبی، حاجی هم تو منطقه بود. حاجی برای نماز و افطار برگشت قرارگاه. آشپز کباب برگ آماده کرده بود با مخلفات.
جمعی از رزمنده ها هم در قرارگاه بودن و منتظر دیدن حاجی. بعد از نماز آمد سر سفره، غذا را که دید چهره در هم کرد ولی حرف نزد، همه مشغول افطاری خوردن بودن. همش نگاهم به نگاه حاجی بود، جز سه دونه خرما و چایی و یک قاشق از ظرف یک رزمنده که تعارف کرد لب به غذا نزد و رفت با بچه های فاطمیون افطاری خورد. البته ساعت ۱۲ شب ...
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#ماه_مبارک_رمضان
🕊🕊🕊
۲۹ فروردین ۱۴۰۰