هدایت شده از مقاومــت
👆 همه از بوی خوش عطرش
می شناختنش .
هر کجا می رفت آنجا را نیز خوش بو
می کرد .
وقتی از نام عطرش می پرسیدیم ؛ همیشه جواب سر بالا می داد .
شهید که شد در وصیت نامه اش نوشته بود :
به خدا قسم ؛ هیچ گاه به خودم عطر نزدم!
هر وقت می خواستم معطر شوم از ته دل میگفتم : «یا حسین» ...
#شهید_علی_حیدری
📚برگرفته از کتاب علی بی خیال. اثر گروه شهید هادی
🌷 #شهید_محمدحسین_فهمیده
🍃تولد : ۱۳۴۴/۲/۱۶ - قم
🍂شهادت : ۱۳۵۹/۸/۸ - خرمشهر
🍁آرامگاه : تهران - گلزار شهدای بهشت زهرا سلام الله علیها
🌸در محاصره تانکها همسنگر حسین زخمی می شود و حسین با سختی و مشقت بسیار او را به پشت خط می رساند . وی به جایگاه قبلی خود برگشته و می بیند تانک های عراقی به طرف رزمندگان در حال حرکت اند .
🌺حسین در حالی که تعدادی نارنجک به کمرش بسته بود به سمت تانک ها حرکت می کند . تیری به پای او می خورد ولی با این حال خود را به تانک می رساند و با استفاده از نارنجک ، تانک را منفجر کند . با این انفجار سایر تانک ها دست به عقب نشینی می زنند .
🌼حضرت امام خمینی (ره) در پیامی فرمودند :
💠"رهبر ما آن طفل دوازده ساله ای است که با نارنجک خود را زیر تانک دشمن انداخت و آن را منهدم کرد و خود نیز شربت شهادت نوشید .
💐🕊🌸🕊🌸🕊
🕊🌸🕊
🌸
🌸
وصیت نامه📝
شهید مدافع حرم رسول پورمراد🌹
حرف دل با امام زمان(عج):
آقا ! خیلی دوست دارم برای نزدیک شدن فرج و ظهورت کاری کنم و باری از روی دوش شما بردارم نه اینکه …آقا ! احساس می کنم چند وقتی است که سرگرم دنیا و از شما غافل شده ام و امیدوارم این حضورم در سوریه و خدمت در اینجا مرا به شما نزدیک کند تا جایی که وقتی به یاد من هستی لبخند رضایت بر لب داشته باشی نه اینکه …آقا ! شما امامِ زمان من هستی، شما صاحب اختیار من هستی، شما صاحب اصلی دل من هستی پس عنایت کن و نگاهی از روی لطف و رحمت به این بیچاره کن، از همان نگاه هایی که دل را منقلب می کند.آقا ! از خداوند سلامتی و تعجیل در فرج شما را مسئلت دارم وشما هم دعا کنید خداوند توفیق ونعمت شهادت در رکابت را بعد از خدمات زیاد نصیبم کند.
حرف های عمومی:
-خیلی اهل نصیحت و توصیه نیستم، چون خودم بیشتر از همه به آن نیازمندم فقط چند یادآوری:
۱- نماز که انسان را از فحشا و منکر دور می کند
۲- روزه که سپر آتش جهنم است
۳- یادآوری مرگ
۴- جهاد با نفس
۵- ولایت مداری و گوش به فرمان رهبر بودن
۶- دعا برای سلامتی و فرج آقا
۷- طلب شهادت و…
راجع به محل دفن هم دوست دارم کنار مزار مادر عزیزم باشد و اگر نشد کنار مزار شهدا و اگر بازهم نشد هر طور که بزرگان صلاح دانستن عمل کنند.در پایان می خواهم از برادر دلسوز و مهربانم آقا ابوالفضل تشکر کنم که در همه ی مراحل زندگی پشتیبان و راهنمای من بوده و من خود را مدیون او می دانم؛ برایش آرزوی سلامتی دارم.
خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگارشعر پیشنهادی برای سنگ مزارم:
با همین سوز که دارم بنویسید حسین
هر که پرسید زِ یارم بنویسید حسین
هر که پرسید چه داری مگر از دار جهان
همه دار و ندارم بنویسید حسین
خانه آخرتم هست قدمگاه حبیب
سر در قبر مزارم بنویسید حسین
والسلام علیکم ورحمه الله و برکاته
۰۵/۰۷/۱۳۹۴ – ۱۳/۱۲/۱۴۳۷ ساعت ۱:۱۵بامداد
⚡قسمت آخر
🌹شهید🌹رسول🌹پورمراد🌹
🌹تاریخ ولادت: ۱۳۶۷
🌷تاریخ شهادت: ۱۳۹۴
🌷محل شهادت: حلب، سوریه
🌺شادی روح شهید صلوات
📖 لَا يَسْأَمُ الْإِنْسَانُ مِنْ دُعَاءِ الْخَيْرِ وَإِنْ مَسَّهُ الشَّرُّ فَيَئُوسٌ قَنُوطٌ
💠 انسان از دعاى خير خسته نمىشود، و چون آسيبى به او رسد مأيوس [و] نوميد مىگردد.
#سوره_فصلت_آیه_۴۹
#تفسیر_صفحه_۴۸۲
🔑 انسان منحرف، كمظرفيّت است و در اولين برخورد با سختىها خود را در بن بست مىپندارد.
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
ای کاش جهان پرتو نورت میشد
میآمدی و محو حضورت میشد
این لشکرِ اربعینِ ارباب حسین
ای کاش که لشکر ظهورت میشد
☀️تعجیل در #ظهور 3صلوات☀
🌍
#جانم_عباس❤️
عاشقی رایج نبود، عباس آن را باب کرد
او دو دستش را کنار علقمه، نذر سر ارباب کرد
ص
Ziyarat-Ashura-Halawaji.mp3
15.21M
زیارت عاشورا
با صدای دلنشین اباذر حوائجی
قرار هروز صبح😊🌹
@seedammar
#کانال_ابراهیم_هادی_هادی_دلها
#معرفی_شهید
6 ساله بود که راهی دبستان روستای خود شد . دوران ابتدائي را با موفقيت به پايان رسانيد و سپس به علت نبودن مدرسه ي راهنمائي در اين روستا جهت ادامه تحصيل به روستاي انارستان عزيمت نمود و شروع به تحصيل کرد . سال دوم راهنمایی به علت مشکلات مادی ترک تحصیل کرد و به کمک پدر شتافت.
حجت الله اخلاق خوب و پسنديده ای در مدرسه و خانه داشت ، هيچ کس از او نمي رنجيد. خود نیز علاقه ي وافری به پدر و مادر داشت.
با آغاز جنگ تحمیلی به علت علاقه ي زيادي که به جبهه داشت چندين بار به مراکز اعزام نيرو رفت ولي چون سن او کم بود موفق نشد که به جبهه برود . او در سال 1362 از طرف جهاد سازندگي و ستاد پشتيباني کازرون چندين بار به آبادان و خرمشهر به ياري جهادگران شتافت .
در سال 1363 جهت خدمت سربازي خود را به گروهان ژاندارمري معرفي و دفترچه ي آماده به خدمت و برگ اعزام دريافت نمود . چون سنش کم بود اعزام او به سال 1364 موکول گرديد .
وی در سال 64 با پسر عموي خود به مرکز اعزام نيرو به کازرون رفت و چون خانواده ي آنها از رفتن به جبهه او اطلاعي نداشتند پسر عموي وي به بهانه اي از رفتن خودداري نمود و متعاقباً در تاريخ 14/مرداد /1364 با هم به شيراز و از آنجا به لشکر 19 فجر اعزام شدند و از آن جا به تيپ الغدير انتقال داده شدند و بعد از چند روز عازم خط مقدم شلمچه شدند .
وی سرانجام در 15 شهریور ماه 1364 هنگام بازگشت از حمام با دو نفر از همرزمان خود در چند متري سنگرهايشان چندين خمپاره در نزديکي آن ها به زمين می خورد . و اسماعیل به دوستانش می گوید: الان يا زخمي مي شوم يا شهيد . در همين حين خمپاره ي مزدوران يعني در کنار آن ها به زمين می خورد و در حين زمين گير شدن ترکشي به گردن او اصابت نموده و به آرزوي ديرينه ي خود نائل آمد .
انتهای متن/
منبع: پرونده فرهنگی مرکز اسناد ایثارگران فارس
شهید سعید یکی از کارهای مهمی که بهش اعتقاد داشت کمک به دیگران ،مخصوصا مستمندان بود. در همین راستا عضو گروه بسیج سازندگی شده بود و به شهرهای جنوبی می رفت. و اونجا تو اغلب کارهای سخت و طاقت فرسا داوطلب بود.
همیشه میگفت که باید علی(ع)وار زندگی کرد و این رو در عمل نشون داده بود...
«شهیدسعیدکمالی کفراتی»