#وصیت_نامه_شهدا
🌸
🌸
وصیت نامه📝
شهید مدافع حرم محمد زهره وند 🌹
بسم الله الرحمن الرحیم
همسرم:
نمیدانم چه بگویم و چه بنویسم، فقط از تو میخواهم مرا حلال کنی و از همه دوستان و آشنایان حلالیت مرا بخواه.
مثل همیشه حجابت را خوب حفظ کن و این حجاب و معرفت را به دخترم ریحانه جان یاد بده؛ از تو میخواهم همیشه در سختی و مشکلات به خدا توکل کنی و با ذکر نام خدا آرامش بگیری و بدانی وجود و حضور ما همه وسیله است.
بود و نبود ما خیلی مهم نیست، اگر توکل کردی و خدا را در همه حال احساس کردی میبینی که پشتیبان و یار محکمی داری و هیچ وقت تنهایی و ترس بر تو غلبه نخواهد کرد.
ریحانه جان:
دختر شیرین عسل بابا با تمام وجود دوستت دارم و همیشه به یادت هستم و از تو، نور چشمم میخواهم همیشه حرفهای مادرت را خوب گوش کنی و مثل مادرت با حجاب، با معرفت و دارای فهم و کمالات باشی و در تمام مراحل زندگی گوش به فرمان مادرت باشی، مبادا مادرت از تو ناراضی باشد.
پدر و مادر عزیزم:
از اینکه این همه برای بنده زحمت کشیدید و برای ما خون دل خوردید تشکر و قدردانی می کنم و از اینکه مرا به راه مستقیم هدایت کردید ممنونم.
از شما همسر و دختر عزیزم ریحانه و پدر و مادر مهربانم میخواهم همیشه پشتیبان اسلام و ولایت فقیه باشید و هیچ وقت نگذارید کسی به رهبر عزیزتر از جانم حرفی بزند و همیشه مدافع انقلاب و خون شهدا باشید.
از شما می خواهم اگر روزی بنده حقیر سراپا تقصیر لیاقت شهادت را در راه اسلام، قرآن و ولایت را پیدا کردم، گریه نکنید و بدانید عمر دست خداست و چه لیاقتی بهتر از اینکه عمر بنده با شهادت که بالاترین مرگ و رسیدن به خداست به پایان برسد.
دعاکردم که از جسمم نماند/تا کسی نماز میتی بر تن نخواند
والسّلام
محمد زهره وند ۲۸ شهریور 1394
🌹شهید🌹محمد🌹زهره وند🌹
🌹تاریخ ولادت: ۱۳۶۵
🌷تاریخ شهادت: ۱۳۹۴
🌺شادی روح شهید صلوات
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
1_28110059.m4a
4.11M
🌹هرشب
این فایل صوتی کوتاه را هنگام خواب گوش کنید
بسم الله الرحمن الرحیم
📋 گزاره : تقریبا روی این مسئله در میان بشر اجماع نسبی وجود دارد. اگر از اکثر انسان ها بپرسی چه کسی جهان را آفریده است، می گویند خدا. حتی اگر مشرک، بت پرست و یا شیطان پرست باشند! مفسران منشأ این نکته جالب را فطری بودن خداشناسی در سرشت انسان ها می دانند. اما چرا افرادی هستند که خدا را آفریدگار جهان می دانند ولی او را عبادت نمی کنند؟ دلیلش مشخص است. آن ها دوست دارند آنچنان که خودشان می خواهند زندگی کنند. در واقع بنده هوای نفس خود باشند. بنابراین به بهانه های مختلف از دین الهی روی بر می گردانند. پس یکی از شعبه های دعوت پیامبران این است که به دیگران بگویند خدایی که خالق است، بهترین برنامه دهنده برای زندگی انسان ها است.
🔷 آیه روز:
وَ لَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزِيزُ الْعَلِيمُ (زخرف / آیه 9)
🔶 ترجمه:
هر گاه از آنان بپرسى: «چه كسى آسمانها و زمین را آفریده است؟» مسلما مى گویند: «خداوند قادر و دانا آنها را آفریده است»!
📅 دوشنبه 3 دی 1397
#عبادی ، #توحید ، #خالق ، #آفرینش
#هروز_یک_ایه_از_قرآن
هدایت شده از صـاحــب دلم(مهدویت 50)
ما ڪم سعادتیم ڪه خدمت نمےرسیم
نه! بے لیاقتیم ڪه خدمت نمےرسیم
🍂ما ڪم اراده هاے به ظاهر خدا پرست
در بندِ عادتیم ڪه خدمت نمےرسیم
🌴محتاج ما، ڪریم شما، پس تصدقے
درگیر حاجتیم ڪه خدمت نمے رسیم ...
🔸اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْـ
📌زمینه سازی ظهـور = ترک یک گنـاه
┄═❁๑🍃๑💗๑🍃๑❁═┄
Ziyarat-Ashura-Halawaji.mp3
15.21M
زیارت عاشورا
با صدای دلنشین اباذر حوائجی
قرار هروز صبح😊🌹
@seedammar
#کانال_ابراهیم_هادی_هادی_دلها
Ahd.mp3
2.07M
#دعای_عهد
✳️تغییر مقدرات الهی با مداومت بر خواندن دعای عهد...
🌸امام خمینی ره:
اگر هرروز (بعد از نماز صبح)دعای عهد خواندی،مقدراتت عوض میشود....⚡️
امام زمانی شو👇👇👇👇
#کانال_خواهم_امد
http://eitaa.com/joinchat/287047696Cbbd8ae64b7
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
ای که انتظارمرا می کشی خواهم امد: 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 ⚫️ #سلام_علی_ابراهیم 🔸قسمت سی وششم 🔸 #جایزه یکی
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
⚫️ #سلام_علی_ابراهیم
🔸 قسمت سی وهفتم
🔸#ابوجعفر
در روزهای پایانی سال ۱۳۵۹ خبر رسید بچهای رزمنده، عملیات دیگری را بر روی ارتفاعات بازی دراز انجام داده اند همزمان ابراهیم وپنج نفر دیگر با تجهیزات نظامی ومواد غذایی با تاریک شدن هوا برای عملیات نفوذی به سمت ارتفاعات حرکت کردیم با عبور از ارتفاعات به دشت گیلان رسیدیم با روشن شدن هوا در جایی امن ضمن استراحت مواضع دشمن را برسی کردیم
پس از تاریک شدن هوا حرکت کردیم و با خلوت شدن جاده چند مین ضد خودرو کار گذاشتیم واز منطقه دور میشدیم که ناگهان صدای انفجار شنیدیم تانک دشمن در آتش میسوخت وگلوله هایش یکی پس از دیگری منفجر میشدند ترس عجیبی در دل دشمن افتاده بود وبی هدف شلیک میکردند ابراهیم گفت تا صبح وقت زیادی داریم ومهمات هم زیاد داریم بیایید با کمین زدن وحشت بیشتری در دل دشمن ایجاد کنیم هنوز حرف ابراهیم تمام نشده بود که یک خودرو عراقی در جاده خاکی منفجر شد با عجله سمت کوه رفتیم یه جیپ عراقی به سمت ما آمد بچها سریع سنگر گرفتند وبه سمت جیپ شلیک کردند بعد لحضاتی به سمت جیپ حرکت کردیم بیسیم چی اش زخمی شده بود من اسلحه را مسلح کردم ابراهیم گفت میخوای چیکار کنی؟
گفتم میخوام راحتش کنم ابراهیم گفت اون اسیر است وبیسیم چی رو روی کولش گذاشت یکی گفت داری چیکار میکنی ۱۳ کیلومتر میخوای کولش کنی #ابراهیم هم برگشت گفت این بدن قوی رو خدا برای همین روزها گذاشته بعد هم به سمت کوه به راه افتاد بعد هفت ساعت به خط مقدم نبرد رسیدیم ودر طول راه ابراهیم با اسیر صحبت میکرد او هم از #ابراهیم تشکر میکرد بعد اینکه به جای امن رسیدیم نماز خواندیم واسیر عراقی هم نماز خواند آنجا بود متوجه شدیم شیعه هست وموقع غذا به اندازه مساوی تقسیم کردیم وبرای اسیر هم سهمی در نظر گرفتیم اسیر عراقی تعجب کرد وخود را معرفی کرد وگفت من ابوجعفر ساکن کربلا هستم واصلا فکر نمیکردم شما اینطور باشید وقتی هوا روشن شد رضا به سمت نیروی خودی رفت تا با نیروی کمکی و وسیله نقلیه برگردد وقتی که رسید اسیر عراقی را دید که تفنگ در دستش ونگهبانی میداد ، تا مرا دید اسلحه را به من داد وگفت دوستانتان خوابیدند من هم با اسلحه مواظب اوضاع بودم تا گشت عراقی ها این سمت نیایند
ابراهیم به خاطر فشاری که این مدت بهش وارد شد راهی بیمارستان شد وقتی برگشت با ابراهیم به مقر سپاه رفتیم اطلاعات زیادی از اسیر عراقی گرفتند تمام رمزهای بیسیم آنها را گرفته بودند از ابراهیم تشکر کردند ابراهیم گفت بابا ما چه کاره ایم این کار خدا بود
🔸 ابراهیم هرچه تلاش کرد اسیر عراقی را نگه دارد نشد مدتی بعد متوجه شدیم به جمع توابین به جبهه آمده ودر تیپ بدر با عراقی ها میجنگید عصر بود یکی از بچه های گروه به دیدنم آمد وگفت ابوجعفر در مقر تیپ بدر مشغول است با بچه ها به تیپ بدر رفتیم که با دیدن تصاویر شهدای تیپ بدر به عکس ابوجعفر بر خوردیم مات مبهوت ماندیم وتمام خاطرات آن شب را در ذهنمان مرور میکردیم
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍂
هدایت شده از صـاحــب دلم(مهدویت 50)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
🍃 تماشای این کلیپ به همه توصیه میشود حتی شما دوست عزیزی که فکر می کنی فاصله زیادی تا یاری 💓 امام زمان (عج) 💓 داری
🍃 چگونه جزو 313 نفر اصحاب 💓 امام زمان (عج) 💓 باشیم؟
🌴 با سخنرانی استاد پناهیان 🌴
🍀 تا نیایی گره از کار بشر وا نشود
درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود 🍀
http://eitaa.com/joinchat/287047696Cbbd8ae64b7
#خواهم_آمد_مهدویت_انتظار
🍀 اَللّهُـــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــکَ الفَـــرَج 🍀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای که انتظارمرا می کشی خواهم امد:
🎥 فیلم دیده نشده از مصاحبه #حاج_احمد_متوسلیان🕊
و صحبت های او درباره جریانات سیاسی در کردستان
(قبل و بعد از انقلاب
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
🍁بسم رب الشهدا🍁
.
📗 #کتاب
🌷 #تمنای_بی_خزان
.
در یکی از عملیات ها که به عملیات محرم نامگذاری شده بود،مسئولیت
انتقال تجهیزات و نیروها،بر اساس تخصص مهدی،به او داده شد.
زیر دیدو تیر مستقیم داعشی ها،دستور رسید تجهیزات باید به حلب منتقل شود...
حدودپانزده کامیون آماده حرکت شده بود.طبق برنامه ریزی قرار بود در شب به سمت حلب بروند.
مسلحین از این قضیه با خبر شدند و جاده را زیر آتش خمپاره قرار دادند.
مهدی اصرار داشت تا حتماً خودش در کامیون اول حضور داشته باشد،و نیروهارا همراهی کند.
وقتی با پاسخ منفی فرمانده روبه رو شد.اعتراض کرد و گفت«وقتی من خودم کنار نیروهام حضور
نداشته باشم چطور از اون ها بخوام که زیر این آتیش با بار مهمات از این جهنم عبور کنن.
همه نگران بودند،که نکند بچه ها محاصره شدند یا مورد اصابت خمپاره قرار گرفته باشند.
مهدی همان شب زخمی شده.در هنگام انتقال مهدی،خمپاره ای میان مهدی و کامیون مهمات منفجر شد.آسیبی به کامیون های دیگر نرسید،اما مهدی مجروح شد.این اولین باری نبود که کارش را با موفقیت انجام داد.جاده ی ارتباطی حماه به حلب با طول حدود سیصدکیلومترطول،
تأمین امنیتش مهدی بود...جاده ای که در وقت عادی هم ناامن بود...که یک طرف آن را جبهه ی النصره و جیش الحر و طرف دیگر را داعش به عهده گرفته بود .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..
.
.
✅بریدهای از کتاب «تمنای بی خزان»؛ روایتهای «زهرا سلیمانی» از رزمندۀ مدافع حرم اهلبیت (ع) شهید «مهدی حسینی» ازصفحات170،169
.
.
#تمنای_بی_خزان 🌷
.
.
📌•آقامهدی|نـاشِر خـاطرات و زندگینامہ شُهدا🔰
🆔 @shahidmahdihoseini
🌐 instagram.com/shahidmahdihoseini
💦☘به نام خدای هادی دلها ابراهیم هادی ☘💦
سلام و وقت بخیر خدمت بزرگواران
🍃بــرای بــهتر شدن و زیــبایی هــر چه تــمام تر مــطالب کــانال،لــطفا "دلــنوشته و خــاطرات" خــودتون با #شهید_ابراهیم_هادی رو بــرای ما بــفرستید تا با #نام_خودتون داخل کــانال قــرار بــدیم.
❄️شــاید حــرفهای شــما روی یــک نــفر تــاثیرگذار بــاشه و باعث بشه تــوی راه ابــراهیم قــدم برداره..
ارسال مطالب شما به👇
@khaademe_shohadaa
💐بـاتــشـکـر از حسن انتخابتون💐
🚩 سالروز عملیات کربلای ۴ گرامی باد
🔹نام عملیات: کربلای ۴
🔹رمز عملیات: محمد رسول الله (ص)
🔹منطقه عملیات: غرب اروند رود و ابوالخصیب
🔹زمان عملیات: ۳ دی ماه ۱۳۶۵
🔹هدف: تصرف ابوالخصیب و محاصره نیروهای مستقر در شبه جزیره فاو و تهدید بصره از جنوب، تهدید جاده صفوان ـ بصره و شهر بصره
#نثار_شهدای_عملیات_کربلای_چهار
#صلوات
وقتی به فرودگاه دمشق رسیدیم، شهید طهماسبی گفت:«حسین! تا میتونی این یکی دو روز بگیر بخواب!»
گفتم:«چطور؟» گفت:«تا قبل از اعزام به حلب، جز زیارت و خواب هیچ کار دیگهای نکن!» گفتم:«قضیه چیه؟» گفت:«اونجا خواب و خوراک ندارید! کلا 24 ساعته بیدارید و درگیر» حال خاصی به من دست داد.
در فرودگاه هم میفهمیدند به حلب میرویم طور دیگری نگاهمان میکردند. حسابی به ما میرسیدند و پذیرایی میکردند! انگار دو دقیقه بعد میخواهند سرمان را ببُرند! بالاخره به مقرمان در حلب رفتیم. صدای عباس از پشت بیسیم میآمد که دائم میگفت:«مهمات بریزید، دفاع کنید، من کمک میخوام»
صدایش را که شنیدیم خوشحال شدیم. گفتم:«دمش گرم! چقدر مرد شده این عباس!» فرمانده گروهان شده بود و مدیریت میکرد. دوست داشتیم زودتر برویم و عباس و بچهها را ببینیم.
✍حسین جوینده همرزم شهید
شهید عباس دانشگر
پاسدار دهه هفتادی مدافع حرم
مےگویند
بسـیجـــی، منتظر ظهور مےماند
#شهید مےشود و
زمینه ظهور را فراهم مےکند
خوشا بحال بسیجیانی که
خون دل مےخورند برای سید علی
صبوری مےکنند و خودسازی
تا در رکاب مولایشان شهد شیرین شهادت بنوشند.
📸شهيد مدافع حرم
#عباس_کردانی
#اهواز
#شهدای_مدافع_حرم_خوزستان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ
📽خواندن فرازی از زیارت ناحیه مقدسه توسط شهيد مدافع حرم #نادر_حمید
«... يُساقون فى البراري والفلوات، ايديهم مغلولة الى الاعناقِ، يُطافُ بهم فى الاسواق فالويل للعصاة الفساق، لقد قتلوا بقتلك الاسلام... »
«... در بيابان ها و دشتهاى پهناور پيش برده مى شدند، دست هايشان به گردن هايشان آويخته و در بازارها آنان را مى گرداندند پس واى بر سركشان گنه كار، به كشتنت اسلام را كشتند...»
#شهدای_مدافع_حرم_خوزستان
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴 ⭕️ #سید_مجتبی_علمدار 🔶قسمت سی وششم 🔶 #ازدواج آن زمان در مقطع دبيرستان تدريس داشت
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴
⭕️ #سید_مجتبی_علمدار
🔶قسمت سی وهفتم
🔶 #زندگی
سيد عاشق بچه بود. ميگفت: ميخوام چهار تا بچه داشته باشم؛ دو تا دختر،
دو تا هم پسر، خداوند فقط يك دختر به ما داد كه آقا سيد به علت علاقه ای كه
به حضرت زهراسلام الله داشتند نام او را زهرا گذاشت. ميگفت: اگر خدا به من
پسر دهد، نامش را ميگذارم اباالفضل؛ اباالفضل علمدار.وقتی ميخواست زهرا را بخواباند برايش داستان ميگفت. اما نه مثل داستانهايی كه بقيه برای بچه هايشان تعريف ميكنند.
آقا سيد برای زهرای كوچك، از لحظه هايی كه جانباز شد، از خاطرات جبهه
و خاطرات دوستان شهیدش تعريف ميكرد. ميگفتم: آقا سید، برای بچه كوچك از اين داستانها تعريف نميكنند!
ميگفت: زهرا بايد از حالا راه شهادت را بداند. بايد بداند كه شهيد چه كسی
است و جبهه چيست. بايد دل زهرا با اين مسائل اُنس بگيرد.در تربيت زهرا شيوه های جالبی داشت. هرگز او را تنبیه نکرد. اصلًا با زدن مخالف بود. به خصوص آنكه ميگفت نام مادرم روی اوست. اگر زهرا اذيت ميكرد، سيد فقط سكوت ميكرد.
همين سكوتش باعث ميشد تا زهرا با اينكه خيلی بچه بود متوجه اشتباهش
زندگی شود. بعد ميرفت و از پدرش عذرخواهی ميكرد. معتقد بود تنبيه بايد اخلاقی باشد، تا اثر اخلاقی هم بگذارد. ميگفت: بايد با بچه دوست بود.
سيد نقاشي های قشنگی برای زهرا ميكشيد. با او به پارك ميرفت. با هم
خيلي بازی ميكردند. با هم شوخی ميکردند و ...گاهی به او سواری هم
ميداد! سید مجتبی بهترین پدر برای زهرا بود. در مديريت خانه همفكری داشتيم. سيد عاليترين تصميمها را ميگرفت. در
کارها با من مشورت ميكرد. به او ميگفتم تصميم نهايی را خودت بگير؛ چون
ميدانستم خیلی عالی تصميم ميگيرد.
در کارهای خانه خیلی به من کمک ميکرد. وقتی ميتوانست، بيشتر كارهای خانه را ايشان انجام ميداد. نمونه آن گردگيری منزل بود. من و دخترم را ميفرستاد خانه مادرم. وقتی برميگشتيم باوركردنی نبود، خانه مثل دسته گل شده بود. سيد چايی آماده كرده بود و ... با اينكه خسته بود اما يك بار نشد كه بگويد خانم من ديگه خسته شدم. همه كارهايش با نظم انجام ميشد؛ مگر زمانی كه مريض ميشد. حتی در آنوقت هم نگران بی نظمیهای اطرافش بود و ناراحت ميشد.
رفتارش هميشه با متانت و سنگينی خاصی همراه بود. برای همين مورد علاقه مادرم بود. با فاميل و آشنا متواضعانه برخورد ميكرد. نسبت به سن و سالش آدم فكر ميكرد دكترا دارد. اوقات فراغت را در خانه بيشتر با زهرا بود. يا به تمرين مداحی ميپرداخت.
گاهی از او ميخواستم كه برای ما مداحی كند. او هم به شوخی ميگفت تا درخواست رسمی نكنيد نميخوانم من هم ميخنديدم و درخواست رسمی ميكردم. بعد شروع ميكرد با صدايی زيبا خواندن. اهل شوخی بود؛ اما نه هر شوخی! در جايش آدم جدی ولی مهربان بود.
اصلًا در بند تشريفات نبود. مهمان كه ميخواست بيايد به من ميگفت يك
نوع غذا درست كنم. ميگفتم: آقا سيد ممكنه مهمان آن غذايی را كه ما سر سفره ميگذاريم دوست نداشته باشد.
فكری ميكرد و ميگفت: از نظر شرعی درست نيست، اما حالا كه اين حرف را زدی، مهمان حبيب خداست، اشكال ندارد. فقط نباید اسراف شود. اهل زرق و برق دنيا نبود. به نكات خيلی ريزب در زندگی دقت داشت كه فكر آن را هم نميكردم.
اصلًا يادم نميآيد به من دستوری داده باشد. روزه كه ميگرفت، هيچ وقت
نميگفت برايم غذا بياور و يا آماده كن. وقتی ميديدم كه با يك استكان چايی
دارد افطار ميكند، ميرفتم غذا را آماده ميكردم و برايش ميآوردم. اما ميديدم كه خيلی غذا نميخورد. ميگفتم: »آقا شما روزه بوديد، بايد بخوريد تا نيرو بگيريد و بتوانيد كارهايتان را انجام دهيد. ميگفت: زياد خوردن باعث ميشود انسان پايبند دنيا شود.هر بار كه برايش غذا درست ميكردم خیلی تشکر ميکرد و ميگفت:
إنشاءالله خداوند طعام بهشتی نصيب شما كند.
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾