eitaa logo
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
2.4هزار دنبال‌کننده
17.5هزار عکس
8.5هزار ویدیو
137 فایل
نهایة الحب تضحیة... عاقبت عشق جانفدا شدن است! حضور شما در کانال دعوت ازخود #شهداست. کپی با ذکر ۵ #صلوات #ادمین_تبادل @Mousavii7 #نویسندگی👇🏻 @ShugheParvaz #عربی @sodaneghramk #تبلیغات🤩 @Tblegh پـــیام #ناشناس👇🏻 https://gkite.ir/es/9463161
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از صـاحــب دلم(مهدویت 50)
#امام_مهدی(عج):♥️ أكثروا الدعاء بتعجيل الفرج، فإن ذلك فرجكم. براي زود فرارسيدن فرج (و ظهور ما) زياد دعا كنيد، كه آن همان فرج و گشايش شماست. 📗 #كمال_الدين_للصدوق ،جلد 2 ♦️تعجیل در فرجش صلوات♦️
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
ای که انتظارمرا می کشی خواهم امد: 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 ⚫️ #سلام_علی_ابراهیم 🔸قسمت سی ودوم 🔸 #ظاهرساده د
ای که انتظارمرا می کشی خواهم امد: 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 ⚫️ 🔸قسمت سی وسوم 🔸 برای اولین عملیات_نفوذی در عمق مواضع دشمن آماده می شدیم ابراهیم وهفت نفر دیگر و دو نفر از کردهای محلی که راه را خوب میشناختند وبه اندازه یک هفته نان وخرما ومقداری سلاح ومواد منفجره که در کوله پشتی گذاشتیم وحرکت کردیم بعدعبور از ارتفاعات⛰ و رودخانه_امام_حسن به منطقه علیه السلام وارد شدیم آنجا محل استقرار یک تیپ ارتش عراق بود میان شیارها ولابه لای تپه مخفی شدیم وبا گذشت سه روز وبا وجود بارندگی نقشه خوبی از منطقه کشیدیم وبعد به طرف جاده نظامی رفتیم و مین ضد خودرو کار گذاشتیم هنوز زیاد دور نشده بودیم که خودرو های عراقی را دیدیم که در آتش می سوخت 🔥و متوجه تانک های دشمن به همراه نیروهای پیاده در تعقیب ما هستند ماهم با عبور از شیارها و رودخانه امام حسن دیگر تانکها نتوانستند ما را تعقیب کنند محل مناسبی بعد رودخانه پیدا کردیم ومشغول استراحت شدیم که دقایقی بعد صدای هلیکوپتر 🚁را شنیدیم فکر این را دیگر نکرده بودیم ابراهیم بلافاصله نقشه ها را داخل یک کوله پشتی ریخت وتحویل رضا داد وگفت من وجواد میمانیم شما سریع حرکت کنید کاری نمیشد کرد اصلا همه ماموریت برای بدست آوردن نقشه بود با ناراحتی از هم جدا شدیم از دور دیدیم که ابراهیم وجواد مرتب جای خود را عوض میکنند وبا ژ۳به هلی کوپتر 🚁شلیک میکنند وهلی کوپتر هم دور میزد وبه آنها شلیک میکرد بعد مدتی صدای گلوله نیامد خیلی ناراحت بودیم یادمان از آرامش دیروز ابراهیم آمد وخواسته بود اذان بگوید ولی با اسرار بچه ها آرام اذان گفت وبا حالت معنوی خاصی مشغول نماز شد به محل قراری که با ابراهیم وجواد گذاشته بودیم رسیدیم چند ساعت استراحت کردیم اما خبری از ابراهیم وجواد نشد هوا داشت روشن میشد باید از اون منطقه خارج میشدیم آماده حرکت شدیم که صدایی شنیدیم اسلحه را مسلح کردیم ونشستیم چند لحظه بعد متوجه شدیم ابراهیم وجواد هستند خوشحالی از چهره همه ما موج میزد وسریع از منطقه خارج شدیم با نقشه ای که تهیه کرده بودیم در حمله های بعدی بسیار کار ساز بود فردای اون روز از ابراهیم سوال کردیم وقتی هلی کوپتر🚁 رسید چکار کردین ابراهیم با آرامش خاصی جواب داد خدا کمک کرد... من وجواد جای خودمون رو سریع عوض میکردیم و به هلی کوپتر شلیک میکردیم هلی کوپتر🚁 هم دور میزد وشلیک میکرد وقتی هم گلوله هایش که تمام شد برگشت البته چند ترکش ریز هم به ما خورد تا یادگاری بمونه 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
#هادی_دلها_ابراهیم_هادی
💠حاج حسین یکتا : اَلقَلبُ حَرَم الله فلا تَسكُن حَرم الله غيرالله مدافعان حرم از حرمِ خدا خوب دفاع کردند که بهشون لیاقت دفاع از حرم حضرت زینب (س) رو دادند... #هادی_دلها_ابراهیم_هادی
دلت که بگـــــیرد دوای دردت شهیــــد گمــــــنام است کنار سـردار بے پـلاک فـــــقط تو باشی و او تو باشے و هزار درد فاش نشده تو او را نمــیشناسی ولی او خوب تـــــو را میشـــــناسد دردتـــــ را میداند دلم یـک درد و دل حسابی کنار بارگاهـت میخواهد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷ذکر خاطره توسط شهید علیرضا #عاصمی، فرمانده تخریب قرارگاه خاتم‌الانبیاء(ص) #هادی_دلها_ابراهیم_هادی
وارد خانه که می شد قبل از حرف زدن لبخند می زد. عصبانی نمیشد. صبور بود. اعتقادش این بود که این زندگی موقت است و نباید سر مسائل کوچک خود را درگیر کنیم.
✍ فرازی از وصیت‌نامه : اینجانب بنده گناهکار خداوند از شما امت شهید پرور تقاضا دارم که مطیع محض ولایت امام‌خامنه‌ای نه در حرف بلڪہ در عمـل باشید؛ اینگونه نباشید ڪہ به خاطر حرفِ عده‌ای منحرف ، حرف ولی بر روی زمین بماند یا اگر حرف ولـی را مخالف با میل شخصی دیدیم به آن عمـل نڪنیم . #پاسدار_مدافـع_حــرم #شهید_محمدرضا_فخیمی #سالروز_شهـادت
🍃هرگـاه شب جمعه شهـدا را يـاد ڪرديد، آنها شمـا را نزد سیدالشهدا(ع) یاد می‌کنند. #شادی_روح_شهدا_صلوات 🌷
#شب‌جمعست‌هوایت‌نکنم‌می‌میرم شب جمعه است و دلم در پی یک برگ برات السـلام حضـرت اربـاب ، " قتیل العبـرات"
a9be01c5-bd35-46c1-92b4-0537ac2dadec_20170304205717.mp3
4.76M
🌹اگه تو زندگیم نبودی حسین دیگه عشقو من نمی فهمیدم 💠حاج سید مجید بنی فاطمه 💥پیشنهاد دانلود @seedammar #هادی_دلها_ابراهیم_هادی
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴 ⭕️ #سید_مجتبی_علمدار 🔶قسمت سی ودوم 🔶 #میعاد_با_روح_خدا چه روزهای سختی بود. بدترين
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾 ⭕️ 🔶قسمت سی وسوم 🔶 جوانان حزب الهی شهر ساری تصمیم گرفتند که این کار را عملی کنند؛ اینکه در ایام اربعین امام راحل; با پای پیاده از شهر ساری عازم مرقد امام شوند. حرکت کاروان میثاق با امام; و بیعت با رهبری آغاز شد. اما سید مجتبی به دلیل مشکلات کاری همراه ما نبود. به شهر بابل رسیده بودیم که سید هم به ما پیوست. حضور سید حال و هوای کاروان را تغییر داد. طی مسیر با کلام دلنشین خود خستگی سفر را از تن ما خارج ميکرد. در مقاطعی از راه هم برای ما مداحی ميکرد.فراموش نميکنم به تونلهای جاده هراز که ميرسیدیم فریاد یاحسین علیه السلام سید مجتبی بلند ميشد. همه به دنبال او یاحسین علیه السلام ميگفتند و سینه زنی ميکردند. شور و حال عجیبی در جمع ایجاد شده بود. پس از یک سفر نسبتاً طولانی به تهران رسیدیم. در نزدیکی بهشت زهرا سلام الله علیه سید با پای برهنه به سمت مرقد حرکت کرد. دیگر بچه ها هم پاهای خود را برهنه کردند. آسفالت داغ و ظهر تيرماه و پاهای آبله زده! اما عشق به امام; خوبیها، کسی که همه ما را از ورطه گمراهی طاغوت نجات داده بود بالاتر از اینها بود. غروب همان روز به سید گفتم: »بچه ها ميخواهند برگردند. حاضر شو بریم.اما سید گفت: شما بروید. من بعدًا برميگردم. سید از ما قول گرفت که هر سال در شب ارتحال امام; در مرقد باشیم. ما هم به همراه سید به عهد خود وفا کردیم. هر سال در شب رحلت حضرت امام ; در کنار یکی از ستونهای نزدیک حرم جمع ميشدیم. نیمه شب و با پایان مراسم حرم، عزاداری سید شروع ميشد. طوری شده بود که عده ای از زائران دیگر شهرها ميدانستند که بعد از پايان مراسم رسمی حرم، مراسم بسیجیان ساری در حرم آغاز ميشود. همه خودشان را برای مراسم ميرساندند.بعد از شهادت سید، و درست در همان ایام ارتحال حضرت امام; دوباره همه رفقا به مرقد رفتند. نیمه شب بود. همه کسانی که سالهای قبل مداحی سید را شنیده بودند آماده ذکر مصیبت بودند.همه منتظر مداحی سید بودند. سید حسین، برادر آقا مجتبی تصویر بزرگی از شهید سید مجتبی علمدار را در دست گرفت. همه با تعجب نگاه ميکردند. هیچ کس باور نميکرد که او شهید شده باشد. 🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱| امام خمینی(ره): 🔴من در میان شما یا نباشم به همه شما و سفارش میکنم که نگذارید انقلاب به دست و نامحرمان .
❤️ #قرار_عاشقی ❤️ قرائت دعای فرج به نیابت از شــهید ابــراهیم هــادی🌹 ⏰ قرار هرشب ✳️بخوانید و به اشتراک بگذارید 🇮🇷 @seedammar
کانال #خواهم_آمد #شعر #دلنوشته #کلیپ_مهدوی #صوت_مهدوی #تلنگر_مهدوی #نماهنگ فقط چند چند لحظه وقتت به اقا امام زمان عج بده !!! تا کم کم کل زندگیم حرف حرف اقا عج بشه !!!ولاغیر ..... #اقا_تنهاست_تنهاترش_نکنیم😔 http://eitaa.com/joinchat/287047696Cbbd8ae64b7
بسم الله الرحمن الرحیم
860) 📖 قالُوا أَ تَعْجَبينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَميدٌ مَجيدٌ 📖 💢ترجمه گفتند آیا از امر خدا تعجب می‌کنی؟! رحمت خداوند و برکاتش بر شما اهل بیت [باد/است]؛ همانا او ستوده‌ و ارجمند است. سوره هود (11) آیه 73
Ahd.mp3
2.07M
#دعای_عهد ✳️تغییر مقدرات الهی با مداومت بر خواندن دعای عهد... 🌸امام خمینی ره: اگر هرروز (بعد از نماز صبح)دعای عهد خواندی،مقدراتت عوض میشود....⚡️ امام زمانی شو👇👇👇👇 #کانال_خواهم_امد http://eitaa.com/joinchat/287047696Cbbd8ae64b7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Ziyarat-Ashura-Halawaji.mp3
15.21M
زیارت عاشورا با صدای دلنشین اباذر حوائجی قرار هروز صبح😊🌹 @seedammar #کانال_ابراهیم_هادی_هادی_دلها
هدایت شده از صـاحــب دلم(مهدویت 50)
💓💚 ای صاحب ایام بگو پس تو کجایی کِی میشود ای دوست کنی جلوه نمایی از هر که سراغ شب وصل توگرفتم گفتند قرار است که یک جمعه بیایی 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹
هادے دلها،ابراهیم هادے🇮🇷
ای که انتظارمرا می کشی خواهم امد: 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 ⚫️ #سلام_علی_ابراهیم 🔸قسمت سی وسوم 🔸 #چم_امام_حسن
ای که انتظارمرا می کشی خواهم امد: 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 ⚫️ 🔸قسمت سی وچهارم 🔸 از ویژگی های ابراهیم احترام به دیگران وحتی اسیران جنگی بود همیشه این حرف را از ابراهیم می شنیدیم که 🌷اکثر عراقی ها انسانهای جاهل ونا آگاه هستند باید اسلام واقعی را از ما ببینند آن وقت خواهید دید آنها هم مخالف حذب بعث خواهند شد🌷 در بسیاری از عملیاتها قبل از شلیک به سمت دشمن در فکر اسارت در آوردن نیروهای دشمن بود سه عراقی را داخل شهر آوردند هنوز محلی برای نگهداری آنها نبود مسئولیت نگهداری آنها را به ابراهیم سپردیم هرچیزی که ما میخوردیم به اسرا هم میداد گاهی اوقات با همان چند کلمه عربی که بلد بود با آنها صحبت میکرد بعد دو روز خودرو حمل اسرا آمد و آنها از ابراهیم سوال کردند که با آنها می آید وقتی جواب منفی شنیدند گریه والتماس میکردند که اجازه دهید اینجا باشیم حتی حاضریم با رژیم بعث بجنگیم 🔸🔸🔸عملیات بر روی ارتفاعات بازی دراز آغاز شد ما دو نفر کمی به سمت بالای ارتفاعات رفتیم واز بچه های خودی دور شدیم به سنگری رسیدیم که تعدادی عراقی در آن بودند با اسلحه اشاره کردیم به سمت بیرون حرکت کنید اما آنها حرکت نمیکردند ما دو نفر وآنها ۱۵ نفر بودند طوری بود که هر لحظه امکان داشت از هر دو طرف شلیک شود دوباره داد زدم حرکت کنید ولی عراقی ها با اشاره به افسرشان نگاه میکردند اما افسر عراقی ابرو هایش را بالا میداد که نروید همین لحظه ابراهیم از پشت سنگر آمد وگفت چه شده آرامش عجیبی پیدا کردم وگفتم مشکل اون افسر عراقی هست نمیخواهد بیرون بروند ابراهیم اسلحه را روی دوسش انداخت وجلو رفت با یک دست یقه و با یک دست کمربند افسر عراقی را گرفت واز جا بلند کرد وچند متر جلوتر لبه پرتگاه به زمین زد سربازای عراقی از ترس روی زمین نشستند ودستشان را بالا گرفتند افسر عراقی التماس میکرد الدخیل الدخیل ارحم ارحم همینطور ناله میکرد من خوشحال شدم و در پوست خودم نمیگنجیدم افسر عراقی وبقیه را به پایین ارتفاعات انتقال دادیم 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃