eitaa logo
صفرمرزی
7.9هزار دنبال‌کننده
58.3هزار عکس
50.4هزار ویدیو
90 فایل
ارتباط با ادمین: @ashenaygharib
مشاهده در ایتا
دانلود
دیدار احمد مسعود با طالبان تایید شد تصور کنید همان چند ماه پیش ایران وارد جنگ با طالبان میشد، به احمد مسعود هم سلاح میداد، شهید هم میدادیم و سپس احمد مسعود میگفت:قصد مذاکره با طالبان را دارم ایران دقیق ترین، درست ترین و غیر احساسی ترین رفتار را در مسئله افغانستان داشته است.... 🇮🇷 کانال خبری تحلیلی صفرمرزی https://eitaa.com/joinchat/309329995Cb940a36589
🔴رئیس دفتر سیاسی حماس با حسین امیرعبداللهیان دیدار کرد 🔹اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی جنبش مقاومت فلسطین با حسین امیرعبداللهیان وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران دیدار کرد. 🔹وزیر امور خارجه در این دیدار با تشریح دیدگاه اصولی جمهوری اسلامی ایران در خصوص قضیه فلسطین، بعنوان مشکلی ساخته شده در قلب امت اسلامی تحت حمایت غرب، جنایات وحشیانه اشغالگران صهیونیست علیه قدس، تجاوزات و جنایات رژیم اشغالگر علیه ملت و مقدسات فلسطین را محکوم کرد و مراتب پشتیبانی جمهوری اسلامی ایران در دفاع مشروع مردم و مقاومت فلسطین در برابر اشغال گری رژیم صهیونیستی را مورد تاکید قرار داد. 🇮🇷 کانال خبری تحلیلی صفرمرزی https://eitaa.com/joinchat/309329995Cb940a36589
یکم ببینیم بقیه چی درموردم میگن..😅 🔸وقتی می ‌دید حق با کسی است یک لحظه هم غفلت نمی‌کرد. بسیار نترس بود و از تهدید، ترور و کشته شدن ذره ای ترس نداشت، وقتی می‌خواست هدفش را به سرانجام برساند هیچ چیز جلودارش نبود. 🔹یکی از همکاران شهید احمدی روشن درباره علاقمندی و پشتکار وی به خصوص در دوران تعلیق عنوان می کند: مصطفی خودش تعریف می کرد که تمام دوران تعلیق به شدت فعال بودم حتی خیلی فعال تر از دورانی که تعلیق را شکسته بودند، چرا که می دانستم یک روزی باید این تعلیقات برداشته شود و آن روز نظام نیاز دارد و زمانی هم برای تعلیق از ما گرفته شده، پس نظام باید بقدری سریع جلو رود و به این فناوری برسد که این فرصتی که از ما گرفته شده، جبران شود. بنابراین من باید 10 برابر کار کنم، من باید خودم را تجهیز به دانش فنی کنم و به شدت مطالعه کنم تا خودم را کاملا آماده کنم بعد از اینکه تعلیق برداشته شد کمک کنم کار سرعت پیدا کند، کمک کنم مسیر کوتاه تر شود. مصطفی فردی بصیر بود و در خط ولایت حرکت می کرد و علاقه خاصی به رهبر معظم انقلاب داشت یکی از ❌دوستانش می گفت خیلی ها بودند که وقتی حرف می زدند تو یه جمله ای که می گفتن ده بار مقام معظم رهبری به کار می بردند ولی دقیقا” عکس فرمایشات رهبری عمل می کردند اما مصطفی مطلقا” اهل تظاهر نبود؛❌ تحقق چشم انداز های رهبری برایش خیلی خیلی مهم بود. ⏺همسر شهید بیان می کرد: آقا مصطفی درباره سایت نطنز می گفت که اینجا را طوری می سازم که مقام معظم رهبری دوست دارند، شاید این ارادت ویژه بود که حضرت آقا هم بعد از شهادت ایشان فرمودند “شهادت این جوان دل ما را سوزاند”.😞💔 🇮🇷 کانال خبری تحلیلی صفرمرزی https://eitaa.com/joinchat/309329995Cb940a36589
درس خواندن به شیوه من😁 همراه یکی از دوستانش با خدا سر درس خواندن قرار گذاشتن که آن ها بخوانن ، خدا هم برکت درسشان را بدهد. چون این قرار را کنار یک خانه‌ی قدیمی خالی گذاشته بودند، هرشب که از پارک یا کتابخانه برمی گشتند، می زدند به دیوار آن خانه و می گفتند:« یا کریم! الوعده وفا. ما درس رو خوندیم، برکتش یادت نره.» این برای دورانی بود که برای کنکور می خواند. سال دوم راهنمایی با مصطفی آشنا شدم. من میز دوم می نشسنم، مصطفی جای دیگر. میزها سه نفره بود. یکی از بچه ها که تو میز ما بود، جثه بزرگی داشت و بیشتر جای میز را می گرفت. من اعتراض کردم یا جای مرا عوض کنید یا جای او را. سر همین جابه جایی، مصطفی شد هم میزیِ من. جزو شاگردهای متوسط بودیم. چه من، چه مصطفی. خیلی درس نمی‌خواندیدم. ولی ریاضی مان خوب بود. بقیه‌ی درسها مخصوصا حفظ کردنی ها را متوسط بودیم. مصطفی شیمی اش خوب بود. برای کنکور یک سال باهم خواندیم. قرار گذاشته بودیم روزی ده ساعت توی کتابخانه بخوانیم. طوری برنامه ریزی می‌کردیم که هرجور شده از ده ساعت کمتر نشود. دو ساعت می‌خواندیم، نیم ساعت استراحت می‌کردیم. آن موقع‌ها که برف بود،‌ برف بازی می‌کردیم. موقعی که هوا خوب بود، شوخی و خنده‌مان به راه بود. می‌رفتیم تو صف نانوایی و یک نان می‌خریدیم و همراهش یک چیز می‌گرفتیم و می‌خوردیم. هر روز نوبتی یک نفر پولش را می‌داد. یشترین تلاشی که سال پشت کنکور داشتیم، ماه رمضان بود. چون دیگر منزل نمی‌رفتیم. اول صبح تا نزدیک افطار باهم بودیم. 🇮🇷 کانال خبری تحلیلی صفرمرزی https://eitaa.com/joinchat/309329995Cb940a36589
سلام😁 اسم من‌مصطفی‌ست مصطفی احمدی روشن متولد۱۷شهریور۱۳۵۸تو شهرهمدان به دنیا اومدم تک پسر خانواده احمدی روشن😌 🇮🇷 کانال خبری تحلیلی صفرمرزی https://eitaa.com/joinchat/309329995Cb940a36589
▪️این عکس از آخرین عکس های آقا مصطفاست... چند روز مانده به شهادت حس این عکس ما رو یاد این آیه قرآن میندازه: سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ (فرشتگان هنگام ديدارِ بهشتيان به آنان مى‌گويند) بخاطر استقامتى كه كرديد، بر شما درود باد. پس چه نيكوست سراى آخرت... . . ▪️شب حادثه از زبان دوست مصطفی: شب پیش از حادثه، خانم و بچه ها را فرستاده بودم خانه مادرم اینا کرج. قرار بود به یک سفر کاری بروم لرستان. آن شب در خانه تنها بودم. ایام اربعین بود، دلم هوای آقامصطفی را کرد. دوتا شماره ازش داشتم شروع کردم به شماره گرفتن. یکی از شماره ها می گفت در دسترس نیست. یکی هم هرچه بوق می خورد کسی جواب نداد.... . ▪️ آن شب هم قسمت نبود آن صدای نازنین را بشنوم. فردا شد؛ حال عجیبی داشتم نمیدانستم چه مرگم شده، سفر نرفتم، قرار کاری داشتم، رو به راه نبودم، نمی دانستم چرا؟ خانه ماندم. یکی دو ساعت بعد خانمم اینا از کرج برگشتند. ساعت ۱۰ بود. کمی بعد نزدیک ظهر بود که یکی از بچه ها از دوستان مشترک من و مصطفی زنگ زد. . ▪️گفت: احمدی روشن دکترا دارد؟ گفتم: نه چطور؟ گفت: این احمدی روشن که می گویند ترورش کردند مصطفای خودمان نیست؟ نفهمیدم یعنی نتوانستم مکالمه را ادامه بدهم ریختم به هم، وسط خانه بلند شدم به قدم زدن. تلویزیون را روشن کردم. شروع کردم اینور و اونور به پرس و جو، نتیجه این بود بله مصطفی ترور شده. خانمم خیلی بهم ریخته بود. مصطفی علاقه خاصی به سادات داشت. خانم ما را خانم سادات صدا می کرد. هر دفعه هم که می آمد خانه ما، یک روسری چیزی برای خانمم هدیه می گرفت. . ▪️حالا من دستپاچه شده بودم و مدام سعی می کردم به این شک پناه ببرم که این مصطفی هست یا نیست؟ با اینکه مطمئن شده بودم. حالا با صدای بلند گریه می کردم. خانمم هم آن طرف داشت گریه می کرد. بچه ها دوباره یکی یکی زنگ زدند. یک عده دانشگاه جمع شدند. . ▪️پسرخاله خانم مصطفی زنگ زد و برگشت گفت: بچه ها همه خانه مصطفی هستند، پاشو بیا اینجا. سریع یک ماشین گرفتیم و با خانم و بچه راه افتادیم رفتیم. دیدم بابا و مامان و همه بچه ها جمع هستند. بعد رفتیم پیکرش را ببینی. به پیکرش که رسیدم جمله ای به او گفتم، یعنی رفتم جلو و گفتم: آقامصطفی این رسمش نبود... یکی از همکارانش میگفت تا همین شب آخر داشت برنامه هایش را جمع و جور میکرد و جلسات و کارها را به من میسپرد چگونه نبودنش را باور کنم... . 🔺به نقل از: دوست شهید منبع: کتاب جسارت علیه دلواپسی 🇮🇷 کانال خبری تحلیلی صفرمرزی https://eitaa.com/joinchat/309329995Cb940a36589
پدرم راننده مینی بوس بود منم به میکانیکی مسلط بودم همیشه سعی میکردم کمک حال پدرومادرم باشم شما هم سعی کنید تاجایی که میتونید به پدرومادرتون کمک کنید❤️ 🇮🇷 کانال خبری تحلیلی صفرمرزی https://eitaa.com/joinchat/309329995Cb940a36589
سال۷۶کنکور اولم رودادم که رتبه ای که به دست اوردم باب میلم نبودوتصمیم گرفتم مجدد کنکور بدم برای بار دوم رتبم ۷۲۹شد مهندسی شیمی دانشگاه شریف قبول شدم😍 من یه عقیده ای دارم اونم اینکه ‌هرچی از کنکور میاد از خودهمین کتاباست بیخودی کلاس کنکور و کتاب هاو جزوه های قطور تهیه نکنید👌 🇮🇷 کانال خبری تحلیلی صفرمرزی https://eitaa.com/joinchat/309329995Cb940a36589
سال۸۱دوران کارشناسیم تموم شد ولیسانس گرفتم تو دوران دانشجویی تو پروژه ساخت "غشاهای پلیمری برای جداسازی گازها" که برای اولین بار در کشور انجام شد، همکاری داشتم و چندین مقاله در مجلات معتبر علمی جهان به چاپ کردم 🇮🇷 کانال خبری تحلیلی صفرمرزی https://eitaa.com/joinchat/309329995Cb940a36589
روز ۲۱دی ماه۱۳۹۰ روز اربعین بود من درحال رفتن به محل کارم بودم که ساعت۸:۳۰ یک فرد موتورسوار یک بمب مغناطیسی به ماشینم زدو من و داش رضا.... اره دیگه ماهم شهید شدیم:) 🇮🇷 کانال خبری تحلیلی صفرمرزی https://eitaa.com/joinchat/309329995Cb940a36589
5.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینم‌اون دبیرستانیه که درس میخوندم😁 اما الان تغییر کاربری داده😅 🇮🇷 کانال خبری تحلیلی صفرمرزی https://eitaa.com/joinchat/309329995Cb940a36589
این عکس چندساعت قبل شهادتمه💔 🇮🇷 کانال خبری تحلیلی صفرمرزی https://eitaa.com/joinchat/309329995Cb940a36589