eitaa logo
رادیو مفسر// سیدنیما موسوی
217 دنبال‌کننده
97 عکس
6 ویدیو
0 فایل
حوزه مطالعه: ۱-سیاست بین‌الملل و مطالعات غرب آسیا ۲-تاریخ تحولات و جامعه‌شناسی سیاسی ایران
مشاهده در ایتا
دانلود
رادیو مفسر// سیدنیما موسوی
وقایع محتمل کوتاه‌مدت پس از سقوط دولت بشار اسد در سوریه: ۱- آغاز نزاع ترکی-عربی در سوریه. پیروزی مسلحین نزدیک به ترکیه در سرزمینی که از پایه‌های ناسیونالیسم عرب بود به همراه کاهش نقش ایران در منطقه باعث رقابتهای بیش از پیش اعراب و ترکیه در آغاز عصر ترامپ خواهد شد و البته این شکاف میتواند فضای تنفسی برای ایران در منطقه باز کند. ۲- تضعیف شدید نقش منطقه‌ای ایران که باعث خواهد شد اسراییل بدون اهرم فشار بتواند با باقی‌مانده متحدین ایران تسویه حساب کند. آنچه که از گفتارهای مارک روبیو و یا یسراییل کاتص قابل فهم است؛ حتی رسیدن شدت تعارض به سطح حمله به تاسیسات اتمی ایران یک امر غیرمحتمل نخواهد بود. ۳- اسراییل دارای دو متحد مهم در شمال و جنوب سوریه است. دروزیها در جنوب و کردهای YPG در شمال. متصل کردن این دو از طریق راهگذر التنف در امتداد مرزی سوریه با عراق و اردن یک سناریوی رویایی برای نتانیاهو خواهد بود. کشورهای عربی همچون امارات از ایجاد این محیط حائل جهت حفاظت از راهگذر هندوعربی(IMEC) استقبال خواهند کرد. ۴- با توجه به بازتولید عنوان سیاسی مقتدی صدر ذیل "جریان ملی شیعی" و همینطور احتمال تشکیل "چارچوب هماهنگی سنی"  حتی ممکن است شاهد بازگشت صدر به مرحله  اعتراضات خیابانی علیه احزاب قدیمی شیعی همچون مقطع ۲۰۱۵ و ۲۰۱۹ باشیم. ۵- چالش کردی-ترکی که از حمله به مرکز هوافضای ترکیه در ماه گذشته تشدید شد و حال با سقوط بشار اسد تداوم یافت؛ ممکن است به تقابل بیشتر هسته‌های PKK، HDP و YPG با دولت ترکیه بیانجامد. در این میان بازیگران منطقه‌ای هم ممکن است تقویت گروههای کُرد را برای تسویه حساب با اردوغان برگزینند. البته این نزاع از مدتها پیش آغاز شده‌است و در روزهای آتی نیز بیشتر خواهد شد. ۶- پیشتر در یادداشتی در این کانال گفته شد(+) که پیروزی ترامپ، روسیه را از ایران دورتر خواهد کرد. به‌نظر میرسد که آنچه در هفته‌های گذشته در مورد آتش‌بس لبنان و سقوط بشار اسد اتفاق افتاد آغاز این شکاف باشد. نزدیک شدن روسیه به امارات در پرونده یمن بسیار محتمل خواهد بود. ✅@Seidnima70
رادیو مفسر// سیدنیما موسوی
بعد از قطعنامه ۵۹۸ و تضعیف شبکه منطقه‌ای ایران با کنار رفتن علی اکبر محتشمی‌پور، ایران وارد همکاری با عربستان در مورد سیاست‌های اعمالی در غرب آسیا شد. دکترین ام‌القرا ایران را به عربستان نزدیک کرد و در عوض بازی آسیای میانه و قفقاز از طریق توسعه سازمان اکو به ایران داده شد؛ در این سالها ترکمنستان در دوره صفرمراد نیازوف مهمترین متحد راهبردی ایران محسوب میشد. ایران در طول این سالها سیاستی غیرهماهنگ با عربستان در حوزه آسیای غربی نداشت ولی از سال ۲۰۰۰ با مرگ حافظ اسد نخستین نمودهای رقابت ایران و عربستان در منطقه غرب آسیا پدید آمد. فرآیندی که با ترور رفیق حریری، به قدرت رسیدن نوری المالکی در عراق و ... تسری پیدا کرد. به قدرت رسیدن بشار اسد که پس از مرگ برادرش، به مقام ریاست جمهوری رسید بسیار حائز اهمیت بود. تیم رفعت اسد که همسو با عربستان بود؛ در دهه ۱۹۹۰ بسیار تضعیف شد. آخرین ضربه به شبکه رفعت اسد، تعارضات امنیتی در شهر لاذقیه در سال ۱۹۹۹ بود که شبکه او را بالکل از بین برد. حال بشار اسدی به قدرت رسیده بود که با شبکه قدیمیهای حزب بعث روابط خوبی نداشت و حتی برخی از آنان همچون عبدالحلیم خدام در خارج از کشور به تشکیل اپوزیسیون ضدبشار دست زدند؛ رفعت اسد نیز با رهبری کارزاری برای حمله امریکای بوش به سوریه میکوشید که در نقش احمد چلبی سوری ظاهر شود. حال بشار اسد باید این خلا امنیتی را با نزدیکی به حزب‌الله لبنان و ایران جبران میکرد و مهمترین فردی که در این زمینه بخوبی او را توجیه میکرد، حسین شیخ‌السلام دیپلماتی بود که حدود دو دهه راهبردگذار اصلی سیاست خارجی ایران در آسیای غربی محسوب میشد. تشکیل و تقویت حزب‌الله لبنان از دل سازمان امل و بقایای جنبش فتح در لبنان، نزدیک شدن حماس به سوریه در پایان دهه ۱۹۹۰ و اتصال بشار اسد به ایران و حزب‌الله بخش مهمی از آن بر دوش حسین شیخ‌الاسلام بود. شاید بتوان نقش او را همچون نقش "میخاییل بوگدانف" معاون سرگئی لاوروف در تدوین سیاستهای روسیه در آسیای غربی قلمداد کرد. ✅@Seidnima70
رادیو مفسر// سیدنیما موسوی
فرق اساسی میان بعث سوریه و بعث عراق مرحله تکوین آنها بود. بعث عراق تعارض اصلی خود را با عبدالکریم قاسم، کمونیستها و کردهای بارزانی تعریف میکرد که این ریشه در تعارضات بین قاسم و بعثی‌ها در پایان دهه ۱۹۵۰ داشت که اوج آن در صف‌بندی‌ها در پی کودتای نافرجام "عبدالوهاب شواف" تحقق یافت. در آن کودتا بعثی‌ها خود را همپیمان اخوانیست‌های عراق و حتی حوزه علمیه نجف تعریف میکردند؛ بعدها هم لااقل تا دوران ژنرال عارف روابط خوبی بین نجف و بغداد برقرار بود. علاوه براین صدام در دهه ۱۹۹۰ ذیل برنامه رستگاری به اخوانیسم نزدیک شد و حتی بعدها داعش هم از دل حزب بعث عراق بیرون آمد. بالعکس آنچه در عراق رخ میداد؛ بعث سوری و بویژه شبکه افسران علوی که از دوران قیمومیت فرانسه بر شامات قدرت داشتند، خود را بعنوان یک نیروی سکولار و دوستدار ارزشهای فرانکوفون در برابر اخوانی‌ها و جریان نوگرای دینی تعریف میکرد و حال تعارضات فرقه‌ای نیز باعث میشد تا شکاف بعثی-سلفی شدیدتر باشد. ماجرای سلفیگری جهادی در سوریه که امروز ابومحمد جولانی رسیده‌است چه بسا در چند دهه پیش و تعالیم انجمن الغراعه و سپس تعالیم شیخ ناصرالدین البانی در دمشق ریشه داشت. با مهاجرت البانی از سوریه به اردن تعارض اساسی بین دو شاخه اخوان‌المسلمین در سوریه شکل گرفت: شاخه حلب که تحت تاثیر تصوف آناتولی و حتی آرای چپ اسلامی مصطفی السباعی بود و شاخه حما که به سلفیت نزدیک شده بود. از دهه ۱۹۶۰ و پس از کودتای حزب بعث، سلفیت حما بوسیله گروه "طلیعه المقاتله" که شاخه شبه‌نظامی اخوانیستهای این شهر بودند رشد یافت. مرد اول سلفیگری در حما، شیخ مروان حدید بود که با جدا شدن از حزب سوسیالیست سوریه و پس از بازگشت از مصر تحت تاثیر آرای سیدقطب قرار گرفت و به سلفیت جهادی در پایان دهه ۱۹۶۰ رسید. شهر حما تا دهه ۱۹۸۰ با توجه به پایگاه اصلی اخوان‌المسلمین و نیز حمایتهای عراق از آنان کانون ناآرامیها بود که سرانجام به اعتراضات بزرگ در این شهر در سال ۱۹۸۲ منجر شد. در طول تمام این سالها بعث سوریه با اخوانیسم و سلفیت تباین ذاتی داشت. حتی تحولات دهه ۱۹۹۰ و بازگشت مجاهدین از افغانستان هم باعث رشد سلفیت در سوریه نشد. در دهه ۱۹۹۰ دولت با توسعه اسلام متصوف بوسیله مفتی اعظم سوریه "شیخ احمد کفتارو" ‌که ۴۰ سال در این منصب بود سعی کرد تا سوریه از فضای سلفیت دور باشد؛ تا جاییکه ابومصعب سوری بعنوان یکی از مهمترین نظریه‌پردازان جهاد معاصر و مشاور بن‌لادن نیز در دهه ۱۹۹۰ راهی به سوریه نیافت و اقامت در اروپا را ترجیح داد. ولی در دهه ۲۰۰۰ یک عامل باعث شد تا دولت سوریه به توسعه سلفیت دست بزند و آن حمله امریکا به عراق و ترس بشار اسد از تکرار این غائله در سوریه بود؛ در نتیجه از بهار ۲۰۰۳ "احمد کفتارو" و "سعید رمضان البوطی" خطبای نزدیک به دولت، از جهاد در عراق حمایت کردند و این خطی بود که دستگاه امنیتی سوریه هم به آن علاقه داشت بسیاری از نیروهای جهادی که عمدتا تونسی بودند از طریق خاک سوریه به عراق گسیل شدند و بعدها جریان انصارالشریعه بعنوان شاخه القاعده در تونس را تاسیس کردند. از جمله این افراد حسن‌البریک و ابواسامه التونسی بودند. در گذر از این، ارتباط بعث سوریه و سلفیها تا آنجا پیش رفت که حتی بعدها عده‌ای در ابتدای بهار عربی بشار را متهم کردند که با آزادی تاکتیکی برخی از سلفیست‌ها از زندان صیدنایا در پی ایجاد انشقاق در صف معارضین سوری بوده‌است. ✅@Seidnima70
رادیو مفسر// سیدنیما موسوی
در سیاست خارجی کشورهای مختلف همواره دکترین‌های توسعه‌طلب نقش اساسی در تدوین سیاست‌خارجی بویژه در عصر بحران‌های بین‌المللی داشته‌اند. از دکترین "رشته‌های مروارید" در چین تا "هلال‌شیعی ایران"، "جهان روسی" ، "مراکش بزرگتر"، "سوریه بزرگ"، "کلمبیای بزرگ" و... از جمله نظریات توسعه‌طلبی هستند که با ایجاد درک تاریخی نسبت به نقش ویژه کشور فوق، برای ارتقای جایگاه آن کشور نظریه‌پردازی میکند. در سیاست خارجی ترکیه نظریه "نئوعثمانی‌گری" پوشش‌دهنده این تمایل تاریخی جهت تبدیل شدن ترکیه به یک قدرت منطقه‌ای و جهانی بوده‌است. مهمترین نظریه‌پرداز نئوعثمانی‌گری "دیمیتریس کیتسیکیس" فیلسوف یونانی و مشاور تورگوت اوزال در دهه ۱۹۸۰ بود. وی با ارائه نظریه "آرابولگه (منطقه حائل)" تمدن عثمانی را تمدن وسط بین غرب و شرق خواند؛ تمدنی که گستره آن از دریای آدریاتیک تا رود سند بود. بازتولید عثمانی از دیدگاه کیتسیکیس میباستی در تعامل با روسیه ارتدکس، ایران شیعی و یهودیت اسراییل شکل میگرفت. تحت همین دکترین، تورگوت اوزال شروع به بهبود روابط با صدام‌حسین، هاشمی‌رفسنجانی و قذافی کرد. با آغاز دوران عدالت و توسعه از سال ۲۰۰۲ عصر دوم نئوعثمانیگری اینبار با تکیه بر آرای داوداوغلو شکل گرفت؛ هرچند که داوداوغلو این مسئله را همیشه تکذیب میکرد ولی علاقه وافر شخص اردوغان به محمد دوم و عبدالحمید دوم که بدنبال احیای نظام خلیفه‌گری در عصر عثمانی بودند این امر را تشدید میکرد. وی هویت داخلی ترکیه را بر اساس ارزش‌های محافظه‌کاری اسلامی و نقطه مقابل ارزشهای کمالیستی بنا کرد که تغییر کاربری ایاصوفیه در سال ۲۰۲۰ و رشد سلفیگری در کردستان مصداق آن بود؛ ارزشهایی که ریشه در آرای "نجیب‌فاضل" روشنفکر اسلامگرای ترک و از دراویش نقشبندی داشت. اردوغان تا سال ۲۰۱۶ روابط خوبی با نئوعثمانیگری اخوانی داشت ولی از ۲۰۱۷ و آغاز ائتلاف او با MHP، اردوغان وزن ترک‌گرایی را در نئوعثمانیگری تقویت کرد. وی با کاستن از نقش خود در آسیای غربی بعد از شکست بهار عربی، به سمت تقویت ارتباط با کشورهای آسیای میانه ذیل اتحادیه کشورهای ترک و فعالیتهای "بنیاد بیلیم" مبادرت کرد. در یکسال گذشته اردوغان سعی کرد تا مجددا سیاست نئوعثمانیگری را در آسیای غربی به جریان بیاندازد. استفاده از عبارت "شهری از تمدن گذشته ما" برای نامیدن بغداد در سفر اخیر به عراق و نیز سیاست توسعه‌طلبانه در سوریه با حمایت از جبهه تحریرالشام و نیز تکرار عبارت بکاررفته درباره بغداد اینبار در مورد حلب، رقه و ادلب نشان‌دهنده بازتولید سیاست اردوغان در غرب آسیا طی سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۷ بود. نئوعثمانیگری در دهه ۲۰۱۰ بحران‌هایی نظیر بحران کردها از سال ۲۰۱۵، بحران داعش و ... را ایجاد کرد و حتی باعث ایجاد شکاف در روابط بین اردوغان و اوباما در سال ۲۰۱۶ شد؛  امروز هم معتقدم ورود این‌چنینی به ماجرای سوریه بحران مهمی در روابط اعراب و ترکیه، روابط ایران و ترکیه و نیز بحران داخلی کردها و دولت ترکیه را ایجاد خواهد کرد. سفر ابراهیم کالین به دمشق با هیبتی شبیه به سفر "فیض‌حمید" رییس ISI به کابل پس از پیروزی طالبان، قیاس مع‌الفارق است و نمیتواند وضع این همانی داسته باشد؛ زیرا سوریه در حال تبدیل به کلاف سردرگمی است که شاید از دل آن یک یوگسلاوی جدید در منطقه با فروپاشی ارتش سوریه شکل بگیرد و بیشترین بحران را برای همسایگان سوریه از جمله ترکیه ایجاد کند. ✅@Seidnima70
رادیو مفسر// سیدنیما موسوی
وحید اشتری کنشگر اجتماعی اخیرا در توییتی از تصمیم ابومحمد جولانی برای الغای خدمت اجباری سربازی در سوریه تقدیر کرده‌است. این توییت بیشتر یادآور خطرناک شدن تبدیل تصمیمات امنیتی به جدلهای استادیومی است. تصمیمات امنیتی سخت که بجای طرح در محافل تخصصی به جدلهای استادیومی و تقلیل به ماجرای عاطفی سیلی خوردن یک سرباز (که البته ناگوار است) تبدیل شود. الغای سربازی و نظام سربازگیری در کشورهایی که زیر بحرانهای امنیتی هستند ناشی از تحمیل به کشور شکست خورده بوده‌است به این معنا که الغای سربازی نوعی ممنوعیت برای کشوری بوده که در یک جنگ شکست خورده و این تحمیل از طرف کشور پیروز بر جامعه شکست خورده اجبار شده‌است. امر سربازگیری اگر چه در ارتش امپراتوریهای کهن هم وجود داشت ولی در ایران به معنی عبور از نظام ایلاتی به دولت نوین است: از مطالعه تاریخ جهان میفهمیم که الغای سربازی عمدتا پس از شکست یک کشور در جنگ رخ داده است نخستین نمونه آن الغای سربازی در فرانسه پس از شکست ناپلئون از دولتهای اروپایی پس از قدرت رسیدن مجدد خانواده بوربون بود؛ چیزی که در منشور ۱۸۱۴ به فرانسه تحمیل شد؛ پیشتر در قانون موسوم به "جردن" خدمت سربازی اجباری شده بود. در نمونه دیگر کشور برمه بعنوان دارنده یکی از قدیمی‌ترین ارتش‌های منظم آسیایی که دارای نظام سربازگیری موسوم به "آحمودان" بود پس از شکست خانواده کومبانگ از بریتانیا و انحلال ارتش برمه طی کنوانسیون ۱۸۸۶، خدمت سربازی مردم برمه‌ای لغو میشود و بریتانیا شروع به آموزش نظامی اقلیتهای برمه همچون کاچین‌ها میکند؛ ضمن اینکه بریتانیا اقدام به برداشت منابع ارزشمند برمه همچون یاقوت کرد. امپراتوری اتریش-مجارستان هم که یکی از قدرتهای مهم اروپا در ابتدای قرن بیستم بود؛ پس از پیمان سن‌ژرمن نیز محروم از خدمت سربازی شد. چنین بلایی نیز سر آلمان پس از جنگ اول جهانی و پس از پیمان ورسای آمد و دولت وایمار نیز محروم از سربازگیری شد؛ ضمن اینکه در قرن بیستم سیاهان نیز در رژیم آپارتاید افریقای جنوبی محروم از خدمت سربازی بودند و حتی دوران نزدیکتر هم در عراق پس از اشغال امریکا و حال سوریه یوگسلاویزه شده پس از اسد شاهد انحلال نظام سربازگیری هستیم. نکته جالب اینجاست که یک فعال  سیاسی که خود را کنشگر و بعضا لیدر حرکت اجتماعی می‌انگارد؛ نسخه تسلیمی که بر کشورهای شکست‌خورده تحمیل شده را برای ایران به مثابه جایزه و مزیت می‌انگارد. ارائه چنین نسخه‌هایی آن هم وسط مهمترین تعارضات امنیتی چند دهه اخیر کودکانه است و ریشه در ندانستن معمای امنیتی تاریخی ایران در منطقه دارد. ✅@Seidnima70
رادیو مفسر// سیدنیما موسوی
در هفته‌های گذشته، از مهمترین اتفاقات شرق آسیا که بدلیل همزمانی با تسلسل وقایع مهم در سوریه رسانه‌های ایرانی کمتر به آن پرداختند؛ حکومت نظامی در کره‌جنوبی و استیضاح یون‌سوک‌یول رییس‌جمهور این کشور بود. مهمترین پرسش اینجاست که با وجود موفقیت یون در کاهش تدریجی تورم کره از سال ۲۰۲۲ تاکنون چه چیزی باعث اعتراضات شدید جامعه کره در سال ۲۰۲۳ و شکست حزب محافظه‌کار "قدرت مردم" در انتخابات پارلمانی ۲۰۲۴ شد؛ انتخاباتی که حزب دمکراتیک کره به رهبری لی‌جائه‌میونگ توانست با کسب ۱۷۰ صندلی از ۳۰۰ صندلی مجلس پیروز آن باشد. یون‌سوک‌یول تقاطع محافظه‌کاری فرهنگی، حمایت از ناتو در سیاست خارجی و نیز نئولیبرالیسم در اقتصاد است. نئولیبرالیسم کره‌ای از دوره چون‌دوهوان در دهه ۱۹۸۰ رشد یافت و در دهه ۱۹۹۰ و دولت کیم‌یانگ‌سام همزمان با پیوستن کره به دور اروگوئه و مذاکره با سازمان‌تجارت جهانی این امر رشد یافت. یون در سیاست‌خارجی مسئله همسویی با ناتو و حتی ورود ناتو به تعارضات شرق آسیا را پی‌میگرفت؛ تا جاییکه ناتو در سئول مبادرت به تاسیس دفتر کرد. یون ضمن همسویی با اوکراین و کشورهای عضو ناتو در اروپای شرقی، همسویی شدیدی با دولت فومیو کیشیدا در ژاپن داشت. این به معنی پایان "دکترین سانشاین" و دور شدن از تنش‌زدایی با کره‌شمالی بود. همسویی او با ژاپن بعنوان دشمن دیرینه کره که بوسیله جریانات اولتراراست تقویت میشد تا جایی پیش رفت که دولت سئول نسبت به تخلیه آلودگی اتمی فوکوشیما در دریای ژاپن واکنش مهمی نشان نداد. از سوی دیگر یون در سیاست اقتصادی حامی جدی برنامه‌های آزادسازی بود. آزادسازی سهمیه پزشکی، افزایش ساعت کار و نیز افزایش محدود دستمزد، جزئی از سیاستهای آزادسازی در حوزه اقتصاد بود. در چنین شرایطی یون مخالفان داخلی را بعنوان "کمونیست" و "مزدور کره‌شمالی" خطاب میکرد. اعتراضات مهمی در دوران ریاست‌جمهوری وی رخ داد. تظاهرات پزشکان در اعتراض به افزایش سهمیه پذیرش رشته‌های پزشکی، اعتراض معلمان به خودکشی جنجالی معلمی که بر اثر فشار کاری دست به این کار زد؛ اعتراضات روزنامه‌نگاران؛ تظاهرات اتحادیه‌های کارگری که به افزایش ساعت کاری معترض بودند و ... . تظاهرات فوق برخلاف دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ که بیشتر بر دوش اتحادیه‌های کشاورزی بود و حتی در تظاهرات شمع در سال ۲۰۱۶ هم نقش اتحادیه کشاورزی KPL مهم بود؛ در اعتراضات دو سال اخیر نقش این اتحادیه‌ها برخلاف اتحادیه معلمان، کارگران و پزشکان کمرنگ بود. جز در یکی دو مورد همچون اعتراض کشاورزان به شایعات پیرامون ممنوعیت گوشت سگ، اعتراضات پررنگی را از کشاورزان شاهد نبودیم. مهمترین مخالف یون، لی‌جائه‌میونگ رقیب وی در انتخابات ۲۰۲۲ بود که تنها با چند دهم‌درصد از یون شکست خورد. وی اگرچه حامی سیاستهای دولت رفاهی و نیودیل در کره است ولی همواره از دوران آزادسازی چون‌دوهوان در دهه ۱۹۸۰ حمایت کرده‌است. وی که پیشتر شهردار سئونگنام بود ارتباط خوبی با اتحادیه‌های کارگری در قطب صنعتی و فناوری کره مستقر در این منطقه دارد. ولی وی بر خلاف "مون‌جائه‌این" رییس‌جمهور سابق که از شاخه چپ حزب دمکراتیک بود؛ دارای عقاید لیبرال‌تری میباشد. تضاد لی‌جائه‌میونگ و یون‌سوک‌یول جدای از تعارضات اقتصادی نماد جداافتادگی طبقاتی نیز هست. لی برآمده از یک خانواده فقیر است که از کودکی مخارج زندگی خانواده خود را با کار کردن تامین میکرده‌است و حتی در سنین جوانی دچار معلولیت جزئی ناشی از سوانح کار شد؛ در عوض یون، دادستان سابق کره در خانواده‌ای که پدر و مادرش استاد دانشگاه بودند بدنیا آمد و راه ترقی کاملا برای او باز بود. تعارض این دو فراتر از سطح رفتار سیاسی بعنوان یک تعارض کاراکتری نیز مورد بحث است. ✅@Seidnima70