سقوط دولت "شیخ حسینه" در بنگلادش در هفتههای گذشته عرصهای از نزاع ابرقدرتهای منطقهای در یک سرزمین راهبردی در خلیج بنگال است. شیخ حسینه رهبر عوامیلیگ و دختر مجیبالرحمان رهبر استقلال بنگلادش چند هفته پیش بر اثر اعتصابات در بنگلادش در آستانه خروج از کشور، از نخستوزیری بنگلادش اعلام استعفا کرد. استعفا و فرار وی به هند دومینوی مهمی در آسیای شرقی در طول نزاعهای جغراسیاسی بین هند و چین میباشد. از ۱۹۷۱ و استقلال بنگلادش از پاکستان، عوامیلیگ مهمترین حزب بنگلادش بودهاست. فلسفه این استقلال نزدیکی به هند بعنوان مهمترین همسای این کشور و تعارض با پاکستان میباشد ولی آنچه در سالهای اخیر رخ داده بدین منوال است که بنگلادش همواره سعی کرده تا بین هند و چین بعنوان دو قدرت پیرامونی خود توازن برقرار کند.
هند بدنبال متشکلسازی جغرافیای اقتصادی خود با اجاره و توسعه بنادر از بندر مونگلا در بنگلادش تا بندر سیتوه میانمار، بندر چابهار ایران، بندر جبلعلی دوبی و بندر حیفا در اسراییل میباشد. چین نیز ذیل دکترین "رشتههای مروارید" بدنبال توسعه زیرساختهای خود در اقیانوس هند است. توسعه بندر مومباسا در کنیا، بندر الدقم در عمان، بندر باگامویوی تانزانیا، بندر جیبوتی، بندر چیتاکونگ بنگلادش، بندر کیاکفیوی میانمار، بندر گوادر پاکستان، بندر مارائوی مالدیو، بندر جاسک ایران، بندر مبارک کویت و بندر هامبانتوتای سریلانکا از جمله بنادری است که همچون رشتههای مروارید، منافع چین در اقیانوس هند را تامین میکند.
(ادامه در پست بعدی👇👇)
✅@Seidnima70
(ادامه از بالا 👆👆👆)
علاوه بر این چین با تاسیس جزایر مصنوعی زنجیرهای تحت نام راهبرد "دیوار بزرگ شنی" در دریای چین بدنبال ارتقای جغرافیای نظامی خود در برابر پیمانهای امنیتی آئوکاس و کواد است. مجموعه جزایر مصنوعی ساخته شده در چین جنوبی از پایگاه زیردریایی در بندر هاینان تا پایگاه نظامی در شهر سانشا در جزیره وودی و نیز جزایری چون هوانگیان، یونگشو، هائویانگ و ... از مصادیق راهبرد دیوارشنی است.
در مورد سقوط دولت حسینه در بنگلادش رقابتهای مابین چین و هند حائز اهمیت است. آنچه در تبلیغات دولت حسینه وجود داشت بصورت علنی برجستهسازی نقش ISI پاکستان در این فرآیند بود تا جاییکه فرزند شیخحسینه از نقش پاکستان سخن گفت و حتی در تبلیغات دولت مستعفی، معترضین بعنوان "رضاکار" نامیده میشدند. در این میان به نظر میرسد که نقش نفوذ چین و پاکستان در سقوط دولت حسینه بسیار حائز اهمیت باشد. جاییکه حسینه ناتوان از پیگیری سیاست موازنه مثبت بین چین و هند بود. یکی از این موارد، کسب حق عملیات در بندر مونگلای بنگلادش بوسیله هند و در عوض ممانعت حسینه از قرارداد توسعه بندر شونادیا بوسیله چین بود. البته حسینه در مصاحبهای امریکا را به نقشآفرینی در سقوط دولت وی بدلیل امتناع از اجازه تاسیس پایگاه امریکا در جزیره نارگیل (سنتمارتین) متهم کرد؛ ادعایی که بدلیل واقعیتهای جغراسیاسی منطقه و حتی تکذیب فرزند حسینه بعید بنظر میرسد.
✅@Seidnima70
در دهه ۱۳۷۰، نشریه "عصرما" آرایش سیاسی ایران را بین چهار گروه چپسنتی،چپ مدرن،راست سنتی و راستمدرن تقسیم میکرد: چپ سنتی نیروهای خط امامی معارض هاشمی در سیاست خارجی و اقتصاد بودند که مصداق آن مجمع روحانیون مبارز بود. راست سنتی به حزب موتلفه اطلاق میشد که پیرو دکترین امالقرا و برنامه آزادسازی بودند. راست مدرن گروه کارگزاران و طبقه متوسط پس از جنگ محسوب میشدند. چپ مدرن نیز انصار حزبالله بودند که معارض تغییر فرهنگی پس از جنگ بحساب میآمدند. ناگفته نماند که در دوم خرداد چپ سنتی با چپ مدرن به همافزایی رسیدند. همافزایی که از حمایت نسبی روزنامه "سلام" از احمد توکلی در انتخابات ۷۲ آغاز شد. برای نسل امروز قابل باور نیست که در انتخابات ۷۶ چهرههایی مثل روحالله حسینیان و مهدی کوچکزاده از خاتمی حمایت کردند.
آنچه پیداست تقابل ۱۵ سال اخیر دولت و مجلس محصول تعارض پارلمانی شدن غیررسمی نظام و رای چندین میلیونی رییسجمهور است. این تعارض تا جاییست که اختلافات شدیدی همواره بین روسای دو قوه رخ داده است. از اینرو دیر یا زود ماهعسل روسای دولت و مجلس کمرنگ خواهد شد و به تعارض تبدیل میگردد. حال با افزایش این تعارض یارگیری دو طرف از نیروهای سیاسی نیز شدت خواهد گرفت. معتقدم در این تعارض گروه کارگزاران و اعتدال که چندان با رویههای محمدرضا عارف، معاون اول(رییس واقعی دولت) همسو نیستند به رییسمجلس نزدیک خواهند شد. گروه پایداری نیز در پس اختلاف با رییسمجلس به ائتلاف تاکتیکی با عارف خواهند رسید. پررنگ شدن وزن چپ در گفتمان نیروهای ارزشی بوسیله علی علیزاده این همسویی را تشدید خواهد کرد.
✅@Seidnima70
سفرهای کمسابقه ولادیمیر پوتین به کشورهای شرقی همچون کرهشمالی و مغولستان و نیز همراهی جدی مسکو با اتحادیه عرب و دالان زنگزور محصول شکست پروژه ۳۰۰ ساله روسیه برای نزدیکی به اروپاست. سیاست نزدیکی که از زمان پطرکبیر و بازتولید نمادهای آلمانی در روسیه از معماری تا فرهنگ عمومی تحقق یافت. در طول ۳۰۰ سال گذشته روسیه منبع محافظهکاری در برابر تحولات روبهرشد اروپا بودهاست.
نزاع میان الکساندر اول و ناپلئون در ابتدای قرن۱۹، به معنی ایستادگی روسیه در برابر موج رمانتیسیسم در اروپا بود. یک قرن بعد ایستادگی استالین مقابل حرکت هیتلر و موج توتالیتاریسم در اروپا نیز از همین جهت معنا میشد. چنانچه تنازع امروز روسیه پوتین و اروپای کنونی نیز از همین منظر قابل فهم است. پوتین و مدودف با وجود اختلافات با غرب پس از یک دهه ایستادن پشت در بسته ناتو، از سال ۲۰۱۲ و تنشهای امنیتی شرق اروپا به تدریج به الگوی پریماکوف و اوراسیاگرایی نزدیک شدند. روسیه پوتین امروز دیوار محافظهکاری در برابر ارزشهای فرهنگی اروپای
پستمدرن، رژه پراید و تحولات فرهنگی فوق میباشد.
ناکامی پوتین در پیوستن به دنیای ناتو را میتوان با ناکامی اردوغان پشت دیوارهای اتحادیه اروپا مقایسه کرد. اروپا که سه دهه پیش در برابر کشتار مسلمانان بوسنی سکوت کرد، بدلیل بایستههای هویتی از عهد شارلمان، از ورود ترکیه به داخل اروپا جلوگیری میکند به همان نسبت با غربی خوانده شدن روسیه با انبوهی از اقوام یاکوتی، اسکیمو و جمهوریهای مسلمان که از دید انسان اروپایی بدوی خوانده میشوند، به داخل نظام امنیتی غرب معارض است.
✅@Seidnima70
۱۷شهریور از مهمترین وقایع رخ داده در عصر پهلوی دوم بود. حادثهای که باعث شد تا تاریخ روی دور تند برای سقوط پهلوی بیفتد.
بنیان این اعتراضات را باید تعارض بخش مذهبی و شاه دانست. شاه که از خرداد ۴۲ از قاموس یک شاه محافظهکار به یک شاه ترقیخواه تغیبر موضع دادهبود حال روابط خود با مذهبیون را در بدترین وجه میدید. سیاست نزدیکی به روحانیت سنتی مثل مرحوم میلانی یا آ.خویی نتوانست انتظارات لایه مذهبی را برآورده کند. تا جایی که آ.شریعتمداری نیز که دارای مواضع زیگزاگی با دربار بود پس از ۱۷ شهریور روی دور مخالف با شاه افتاد. این درحالی بود که امام خمینی با جمله "شاه باید برود" رادیکالترین خواست را در برابر پهلوی داشت.
۱۷شهریور عملا پایان گفتگوی شاه با مذهبیون بود. سیاست همسویی با روحانیت که با سفر شاه به مشهد در تیرماه ۵۷ آغاز شده بود. در شهریور ۵۷ به شکست انجامید و در آبان ۵۷ دولت شریفامامی که پروژهاش آشتیملی بود سقوط کرد. در نهایت تیمسار ازهاری نیز که با وجود شغل نظامی روابط خوبی با روحانیت داشت هم ناتوان از بهبود رابطه بود.
✅@Seidnima70
رادیو مفسر// سیدنیما موسوی
در باب تحلیل مناظره دیروز هریس و ترامپ آنچه پیداست، هریس توانست کارزار انتخاباتی خود را در نخستین چالش جدی با ترامپ ارتقا بخشد. در این مناظره هریس فراتر از انتظار ظاهر شد و با وجود تعلق به دولت مستقر در یک موضع پرسشگر نسبت به ترامپ خود را قرار داد؛ موضعی که ترامپ ذیل آن در زمین هریس بازی کرد و از اینرو وی در اکثر نظرسنجیها شکست خورده مناظره دیروز بود.
در موضع سیاستخارجی که نقطه قوت ترامپ نسبت به هریس بود؛ ترامپ باز هم در موضع پاسخگو قرار گرفت. بکار بردن عبارت کلی "در صورت انتخاب هریس اسراییل تا دو سال بعد از بین خواهد رفت" در برابر موضع هریس در حمایت از آتشبس در غزه بسیار ضعیفتر بود. اشتباه ترامپ در استفاده از کلمه "عبدل" برای رهبر طالبان در برابر واکنش قویترحمایت هریس از خروج نیروهای امریکایی از افغانستان و انتقاد از راه دادن سران طالبان به کمپ دیوید موضع چندان قدرتمندی نبود. حتی در مورد سیاست امریکا در جنگ اوکراین هم برخلاف مناظره نخست که ترامپ از کمک ۲۰۰ میلیاردی بایدن به زلینسکی انتقاد کرد؛ اینبار هریس با یک فرار رو بهجلو ایجاد ائتلاف شامل ۵۰ کشور در حمایت از زلینسکی را دستاورد خود خواند و در عوض ترامپ از دست پایین لزوم میانجیگری امریکا در بحران اوکراین را مطرح کرد.
تنها موضع قوی ترامپ در این مناظره، مسئله مهاجران بود. با بکار بردن عبارت "ما مردمی در حال سقوط هستیم" وی از خطر مهاجرینی گفت که حتی توان انگلیسی صحبت کردن را هم ندارند. در مقابل هریس ترامپ را متهم به جداسازی نژادی کرد که پاسخ قدرتمندی به عبارات ترامپ نبود. مباحثی نظیر حق سقط جنین و مخالفت ترامپ با آن، چیزی بود که قابلیت رایآوری برای هریس را داراست و هریس ذیل "حق زن بر بدنش" آن را به یک امر رایآور تبدیل کرد. در موضع حق حمل سلاح و بهداشت عمومی هم در پس بحرانهای اقتصادی نظرات هریس طبعا محبوبیت بیشتری از ایدههای ترامپ دارد. از همین رو باید هریس را پیروز مناظره دیروز قلمداد کرد.
✅@Seidnima70
رادیو مفسر// سیدنیما موسوی
در چند روز گذشته شاهد دو ضربه امنیتی مهم از سوی اسراییل به حزبالله بودهایم. نخست حمله هلیبرن به مرکز موشکی "مصیاف" در خاک سوریه که از سال ۲۰۱۸ برای ممانعت از حمله هوایی اسراییل در دل کوه بنا شدهاست و دوم "انفجار پیجر نیروهای حزبالله" که در مورد مصدومان این حادثه آمار متعددی وجود دارد.
آنچه پیداست واکنش اسراییل در برابر ایجاد منطقه حائل در شمال سرزمینهای اشغالی، ضربات امنیتی سخت بدون امکان تبدیل به جنگ تمام عیار بودهاست. در واقع اسراییل بدین وسیله قصد داشته تا ذهنیت بهینه بودن حملات فرسایشی با پرهیز از جنگ تمامعیار(راهبرد حزبالله) که نیروی کلاسیک نظامی را در درازمدت عاجز میسازد را با ضربشصتهای امنیتی در ذهن رهبران حزبالله تغییر دهد. در واقع هر دو طرف از جنگ تمامعیار دوری میکنند. اسراییل بدلیل تضادهای درونی و حل نشده ماندن بحران غزه و حزبالله هم بدلیل اینکه وارد کردن کلیت لبنان به جنگ تمامعیار را نقطه ضعفی در برابر رقبای سیاسی خود در داخل میبیند.
ترور "حبیب معتوق" فرمانده یگان رضوان و "فواد شُکر" مرد دوم حزبالله در تابستان امسال شدیدترین ضربات امنیتی بود که میتوانست بازی را به سمت جنگ تمامعیار ببرد ولی مجددا هر دو طرف تاکید بر "ضربات کنترلشده" داشتتد. در این دو ضربه امنیتی اخیر اسراییل یعنی "مصیاف" و "پیجر" بیش از آنکه در جهت سوق دادن لبنان به جنگ تمامعیار باشد در جهت این است که اسراییل با رو کردن تکهای امنیتی در حال هشدار از ورود حزبالله به جنگ تمامعیار است. نمایش قدرت امنیتی که دارای این پیام باشد که "ما تنها با یک ولتاژ قوی در دستگاه پیجر میتوانیم چند صد نیروی آمادهباش را از خدمت خارج کنیم" نه یک "تلهتنش" بلکه یک "هشدار به افزایش تنش" است.
برخلاف اخبار متعددی که هر هفته در یکسال اخیر از نزاعهای دامنهدار نتانیاهو و گالانت برای حمله به جنوب لبنان گفته شدهاست. اسراییل بویژه در زمان بایدن آن هم در دورهای که هنوز از حل تنش با نوار غزه باز مانده است به دنبال گشودن جبهه جدیدی از نبرد در شمال نیست. در چنین فضایی خطای ادراکی در دستگاه سیاست خارجی ایران "تلهتنش" را در مورد رفتارهای کنونی اسراییل مطرح میسازد. این دکترین مدام تاکید دارد تا با عدم پاسخ به اسراییل باید از ورود به تلهتنش خودداری کرد. درحالیکه ضربشصتهای امنیتی اسراییل بیشتر از جنس "هشدار به افزایش تنش" است نه "تلهتنش".
✅@Seidnima70
رادیو مفسر// سیدنیما موسوی
با نزدیک شدن به سالگرد هفتم اکتبر مهمترین پرسشی که میتوان در این میان مطرح کرد این است که دستاورد فلسطینیان از این حمله چه بود؟ برای پاسخ به این پرسش حتی بدون نظر به برخی از نظرسنجیهای فلسطینی که نشان از همراهی جامعه فلسطین با هفتم اکتبر حتی تا حال حاضر است ولی میتوان در یک فضای بیطرف یک برآورد هزینه-فایده از حادثه هفتم اکتبر ارائه کرد.
هفتم اکتبر بیشک قویترین ضربهای بود که از تاریخ پدید آمدن اسراییل تاکنون به این رژیم وارد آمدهاست. اخباری مبنی بر کشته شدن بیش از ۱۱۰۰ اسراییلی اعم از نظامی و غیرنظامی در زمان حمله مخابره شد؛ در پس این حمله اسراییل در طول یک هجوم چندماهه حملات همه جانبهای به سرزمین کوچک غزه انجام داد. هدف اسراییل ریشهکن کردن حماس و آزادسازی گروگانها بود. در حال حاضر اسراییل با وجود آمار ۴۰ هزارکشته، حمله به مدارس، اردوگاهها و بیمارستانها با قاعده النصربالرعب آن هم در بیتفاوتی نسبی جامعه جهانی دست به یک جنایت خونبار زد. جنایتی که چه بسا در دوران پس از جنگ دوم جهانی بیسابقه بود.
در یک تحلیل هزینه-فایده معتقدم که حرکت هفتم اکتبر با وجود جنایات چندماهه اسراییل یک ضرورت برای تشکیل دولت فلسطینی بود. امروزه همگان بر لزوم تشکیل یک دولت فلسطینی توافق دارند. بلحاظ حقوقی چهار شرط تشکیل دهنده دولت عبارتند از جمعیت، وسعت، حاکمیت و حکومت. البته این اصول در جامعهجهانی کنونی زمانی تحقق مییابد که امر "شناسایی" وجود داشته باشد. همانطور که جامعه ملل پس از جنگ جهانی لزوم تشکیل کشور ارمنی را بدلیل تراژدیهای تصفیههای نژادی قوم ارمنی و البته جلوگیری از تهاجمات ارامنه پذیرفت؛ حادثه هفتم اکتبر نیز واجد هر دو مسئله بود، از یکسو یک حمله موفق از سوی فلسطینیان بود و از سوی دیگر تراژدی بزرگ تصفیه نژادی نیز در پس آن رخ داد که از اینرو وضع فلسطینیان شبیه به وضع ارامنه در طول جنگ اول جهانی است.
از اینرو معتقدم "محمود عباس" رییس تشکیلات خودگردان بیشترین سود را از هفتم اکتبر برد. جاییکه جامعه جهانی به این نتیجه رسید که تنها با شناسایی دولت فلسطین میتوان جلوی جنگ در منطقه را گرفت. روسیه، چین و اعراب که مشکلی با شناسایی دولت فلسطینی نداشتند بلکه امروز اروپا و حتی حزب دموکرات امریکا نیز روابط خوبی با آن دارد. درگذر از اینکه محمود عباس امروز با خیلی آسوده از روابط خود با امریکای بایدن و چه بسا هریس، بدنبال رایزنی با عربستان، ترکیه و روسیه است و حتی خود را در صف عضویت در بریکس میبیند. این به معنی آنست که بخش نظامی حماس با وجود تحمل خسارات عملا پاسوز تشکیل دولت فلسطینی شد. امروز شناسایی دولت فلسطینی حتی در داخل اسراییل هم پذیرفته شدهاست. نه تنها بلوک چپ و لیبرال اسراییل و نه حتی جناح راست میانه و افرادی همچون لیبرمن بلکه رجال سیاسی اولتراراست همچون نفتالی بنت نیز از لزوم به رسمیت شناختن دولت فلسطینی سخن میگویند.
✅@Seidnima70
رادیو مفسر// سیدنیما موسوی
روز دوشنبه شاهد سنگینترین حملات اسراییل به شهرهای لبنان بودیم. حمله به مناطقی چون بنتجبیل در جنوب لبنان با حدود ۲۰۰ کشته که عمده آن غیرنظامیان بودند در جهت تبدیل شمال لبنان به منطقه حائل بود؛ چیزی که در شمال اسراییل از ۱۰ ماه پیش آغاز شد و شاهد افزایش آوارگان شمالی به عمق اسراییل بودیم؛ با این تفاوت که اسراییل این پاسخ را با تلفات بالای غیرنظامیان انجام داد.
برخلاف پرونده غزه بین امریکا و اسراییل در مورد پرونده لبنان حتی اختلافات حداقلی نیز وجود ندارد؛ چنانچه تیم نظامیان اسراییل برخلاف بخش سیاسی دولت نتانیاهو در طول ماههای اخیر، حزبالله را نسبت به پرونده حماس دارای اولویت میانگاشتند. اوج نقطه زنی اسراییل در ترور رهبران ارشد حزبالله نشان از همسویی امنیتی قدرتمند بین اسرایبل و امریکا در مورد لبنان دارد. ضمن اینکه بدلیل ساختار جغرافیایی خاک جنوب لبنان، حزبالله با وجود داشتن تونلهای گسترده فاقد مزیت تونلهای متراکم حماس است.
در حال حاضر شاهد ضعیفترین برخورد در سطح دولت ایران با بحران حزبالله هستیم. پرونده لبنان عملا به اولویت دست چندم در دستگاه دیپلماسی ایران تبدیل شدهاست و آخرین نمود آن پیام ضعیف رییسجمهور در نیویورک در قبال بحران لبنان بود. از سوی دیگر راهبرد جنگ کمشدت در بیروت و صبر راهبردی در تهران همانطور که در ماههای پایانی جنگ ایران و عراق به خسارات گسترده انجامید، در صحنه لبنان نیز خسارات زیادی را بر حزبالله وارد کرده است. معادله تلآویو در برابر ضاحیه نیز عملا تحقق نیافته و خط قرمزهای یکسال پیش حزبالله نیز بیش از پیش در حال تحلیل رفتن است. این درحالیست که کشورهای عربی نیز برخلاف واکنشهای حداقلی در جنگ غزه، در مورد تنازع با حزبالله کمترین واکنشی از خود نشان نمیدهند و چه بسا از آسیب سنگین به قویترین بازوی خارجی ایران نیز خرسند باشند.
سرجمع همه این تحولات شکلگیری خطرناکترین موازنه علیه حزبالله است. همسویی قدرتمند امریکا با اسراییل، خرسندی نسبی اعراب از تضعیف حزبالله، ملاحظات امنیتی دمشق در حال حاضر و نیز پیام ضعف در تهران بویژه در دولت جدید باعث پیچیده شدن بحران میگردد.
✅@Seidnima70
رادیو مفسر// سیدنیما موسوی
در روزهای گذشته انتشار اعلامیه جنگ از سوی حزبالله لبنان نقطه مقابل چیزی بود که در تهران تحت عنوان تحلیل "تلهتنش" جاافتاده است. حزبالله عملا به استقبال جنگ تمام عیار با اسراییل رفت. این درحالیست که اسراییل عملیات خود در لبنان را با عنوان عملیات ویژه توجیه میکند. مجموعه عملیاتهایی همچون هلیبرن در مصیاف، انفجار پیجرها و بیسیمهای تاکیواکی، ترور فرماندهان با رصد اطلاعاتی همه در رسته عملیاتهای ویژه جای میگیرد.
اقدام حزبالله در تعریف نزاع بعنوان جنگ تمامعیار، پیشدستی در چیزی است که اسراییل میلی ندارد که وارد آن شود. برآورد هزینه جنگ غزه طبق روایت بانک مرکزی اسراییل حدود ۶۰ میلیارد دلار و در روایت غیررسمی ۱۰۰میلیارد دلار بودهاست بدون اینکه اهداف اسراییل یعنی نابودی حماس و آزادسازی گروگانها تحقق پیدا کند. نزاع با حزبالله در قاموس یک جنگ تمامعیار عملا به معنی جنگ چندساله است و چیزی نیست که اسراییل توان آن را داشته باشد. بنابراین ترجیح اسراییل ادامه عملیات ویژه بدون ورود به جنگ تمامعیار است چنانچه حتی احتمال ترور سیدحسن نصرالله در یک عملیات ویژه نیز وجود دارد.
نباید فراموش کرد علیرغم ضربات مهم اسراییل به حزبالله، حزبالله مهمترین بازیگر غیردولتی در جهان است. ظرفیت حدود ۵۰هزار نفری حزبالله لبنان به غیر از همراهی همپیمانان ایرانی، یمنی، عراقی و سوری، ظرفیت موشکی بسیار زیاد، پدافند حزبالله و... در کنار همبستگی بیشتر جامعه لبنان با توجه به حمایت تلویحی حتی شخصیتهای سیاسی جناح ۱۴مارس همچون حریری از موضع حزبالله از این جهت است. از سوی دیگر ذخایر ۱۵۰هزار موشک حزبالله ذخایر مهمی است که کسر کیفی اندکی از آن مورد استفاده قرار گرفتهاست. چنانچه موشکهای استفاده شده حزبالله تاکنون از کلاس فادی بودهاست که بدلیل برخورد عمودی قابلیت بیشتری در عبور از گنبد آهنین دارد. آنچه پیداست حزبالله حتی ذخایر بالستیک خود را نیز استفاده نکردهاست و امروز برای نخستین بار از موشک بالستیک قادر۱ برای ضربه به تلآویو استفاده شد.
اما بلحاظ موازنه سیاسی کار حزبالله سختتر از سال ۲۰۰۶ است. در سال ۲۰۰۶ تعارض روسیه و اسراییل بر سر گرجستان باعث شده بود تا پوتین از طریق اسد نقش مهمی در تجهیز حزبالله داشته باشد. علاوه بر این حمایت سوریه و ایران نیز بسیار محکمتر از امروز بود. حمایت اطلاعاتی از سوی امریکا به این شکل نبود و جهان عرب نیز همسویی بیشتری با حزبالله داشت که این نشان دهنده کار سختتر حزبالله با توجه به موازنههای سیاسی در منطقه نسبت به سال ۲۰۰۶ است.
✅@Seidnima70
رادیو مفسر// سیدنیما موسوی
طرح آتشبس ۲۱ روزه بین اسراییل و حزبالله که مورد تایید امریکا، فرانسه و چند کشور دیگر غربی و عربی بود؛ بنظر میرسد که با نپذیرفتن حزبالله و اسراییل ناکام ماندهاست. این طرح بر قطعنامه ۱۷۰۱ و عقبنشینی حزبالله تا عمق ۳۰ کیلومتری مرز فلسطین اشغالی و نیز بازگشت آوارگان هر دو طرف به نقاط مرزی تکیه داشت. به نظر میرسد که "نجیب میقاتی" نخستوزیر لبنان در طی دیدار با مکرون و بلینکن در روزهای اخیر موافقت خود را با طرح آتشبس اعلام کرده بود. پیشتر هوخشتاین(فرستاده بایدن) در فوریه ۲۰۲۴ طرحی شبیه به این را برای رفع تعارض در جنوب لبنان داده بود.
این طرح چنانچه پیداست نمیتوانست نظر مساعد حزبالله را به خود جلب کند. زیرا از یکسو بر عقبنشینی حزبالله تا پشت رود لیتانی تاکید داشت؛ چیزی که پیشتر "سمیر جعجع" در اکتبر سال گذشته در آغاز منازعه حزبالله و اسراییل خواستار آن شده بود. علاوه بر این حزبالله تا تعیین تکلیف آتشبس غزه قصد داشته تا عملیات راکتی خود را بعنوان عامل فشار بر اسراییل حفظ کند و بدین وسیله توازن راهبردی جدیدی را تعیین کند؛ توازنی که به قیمت آوارگی ۶۰هزار ساکن شمال فلسطین اشغالی است.
این درخواست آتشبس ترجمان خواست دولت نتانیاهو است که در روزهای اخیر حتی از باز بودن در دیپلماسی برای حل مسئله لبنان سخن گفته بود. پیشتر در این کانال گفته شد که اسراییل مایل به جنگ تمامعیار در جبهه شمال لااقل تا پیش از تعیین تکلیف مسئله غزه نیست. در صورت جنگ تمامعیار، هزینه بالای جنگ لبنان در مقیاس چند برابری جنگ غزه روی خواهد داد. چیزی که اسراییل نمیخواهد وارد آن شود و حزبالله با اعلام بیانیه جنگ بدنبال تلهگذاری برای اسراییل میباشد. ازینرو تا پیش از اعلام عدم پذیرش آتشبس از سوی حزبالله اخبار متعدد نشان از موافقت نسبی نتانیاهو و حتی دنی دانون نماینده اسراییل در سازمان ملل با این سناریوی میانه بود چیزی که مخالف با خواست اپوزیسیون نتانیاهو همچون لیبرمن میباشد.
از سوی دیگر صحنه سیاسی لبنان مهیای انتخاب رییسجمهور جدید لبنان میباشد. سفر ژان لودریان(فرستاده مکرون در امور لبنان) به بیروت و نیز سفر میقاتی به نیویورک در روزهای گذشته علاوه بر انتخاب رییسجمهور به نظر میرسد که مرتبط با ابتکار آتشبس بوسیله پاریس باشد. رسانهها از جوزف عون بعنوان گزینه اصلی ریاست جمهوری لبنان نام میبرند. ازینرو به نظر میرسد که کمیته ۵جانبه (قطر،مصر،عربستان،فرانسه و امریکا) در واقع اتاق فکر مشترک آتشبس و ریاست جمهوری عون باشد.
از سوی دیگر نپذیرفتن آتشبس از سوی حزبالله با توجه به تمایل میقاتی به پایان درگیری باعث کاهش اقبال حزبالله در صحنه سیاسی لبنان خواهد شد. بعلاوه به نظر میرسد که یکی از پیامدهای نپذیرفتن آتشبس، کاهش شانس "سلیمان فرنجیه" برای کسب مقام ریاست جمهوری است. وی که گزینه مدنظر فرانسه و البته حزبالله است در ادوار پیشین نیز بعنوان گزینه ریاست جمهوری مطرح بود که پیشتر با مخالفت عربستان از رسیدن به این پست باز ماند. با عدم پذیرش آتشبس فرانسه، شانس عون بیش از فرنجیه خواهد بود.
✅@Seidnima70
99.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مصاحبه با شبکه افق، برنامه "به افق فلسطین"، در تحلیل اوضاع نزاع لبنان و اسراییل
✅ ۱۴۰۳/۷/۶
✅@Seidnima70
رادیو مفسر// سیدنیما موسوی
"هاشم صفیالدین" پیشتر نیز بعنوان گزینه اصلی جانشینی سیدحسن نصرالله مطرح بود. صفیالدین که درسخوانده حوزه علمیه قم میباشد پس از انتصاب سیدحسن نصرالله به دبیرکلی حزبالله به ریاست شورای اجرایی حزبالله از سال ۱۹۹۸ رسید. شورای اجرایی بعنوان ساختار سیاسی حزبالله مسئولیت اموری همچون بنیاد شهید، خیریهها و نیز رسانههای حزبالله مانند المنار و الاخبار را بعهده دارد.
پس از جنگ ۳۳ روزه و در سال ۲۰۰۸ وی به جانشینی شهید سیدحسن نصرالله رسید و از همان برهه وارد شورای مشورتی که مهمترین رکن حزبالله لبنان است شد. در کنار این وی وارد شورای جهاد نیز شد و با بخش نظامی حزبالله نیز روابط خوبی دارد. "طلال حامیه" فرمانده واحد ۹۱۰ و "ابوعلیرضا" فرمانده یگان بدر روابط نزدیکی با او دارند.
علاوه بر نسبت خانوادگی با سیدحسن نصرالله، وی دارای رابطه خوب با تهران است. تحصیلات در حوزه علمیه قم و وصلت با خانوادههای متنفذ ایرانی و در عین حال ارتباطات تسلیحاتی با بدنه نظامی ایران در حوزه سلاحهای سبک و موشک، برآیند هماهنگی او با تهران میباشد. آنچه که از نقل رسانههای اسراییلی پیداست وی دارای موضع رادیکالتری نسبت به نصرالله در نزاع با اسراییل میباشد.
✅@Seidnima70
رادیو مفسر// سیدنیما موسوی
آنچه در مورد تحولات امنیتی جنوب لبنان در طول دو ماه اخیر شاهد بودیم ناشی از این بود که اسراییل میخواست با استفاده از تکهای امنیتی همچون انفجار پیجرها و نیز ترور فرماندهان ارشد حزبالله لبنان و نیز بمباران متعدد تحت عنوان راهبرد النصربالرعب برای گرفتن تلفات بالا و آوارهسازی مردم جنوب لبنان، همه و همه برای این بود که اسراییل نمیخواست وارد جنگ زمینی و تمام عیار شود.
ساعاتی پیش با انتشار خبر ورود اسراییل به جنگ زمینی محدود؛ میتوان اینطور فهمید که اگر این هجمه دامنهدار باشد؛ شاهد یک جنگ تمام عیار و فرسایشی خواهیم بود؛ جنگی بین یک گروه شبهنظامی و یک ارتش کلاسیک که چه بسا سالها بطول بیانجامد. تمام این فرضیات به شرط قصد جدی اسراییل برای ایجاد کمربند امنیتی در شعاع مرزی جنوب لبنان است.
باید دانست که جنوب لبنان گرچه مزیت تونلهای متراکم همچون نوار غزه را ندارد؛ ولی بلحاظ وضع ناهمواریهای زمین سرزمین مساعدی برای پیشروی نظامی نیست. ورود موفق اسراییل به جنوب لبنان در سال ۱۹۸۲ نیز بیشتر پیامد همراهی و استقبال بخشی از شیعیان جنوب از اسراییل بود؛ چنانچه از دهه ۱۹۶۰ تا ۱۹۸۰ شیعیان متحد اقتصادی مارونیها و معارض همگرایی دروزیان و فلسطینیان بودند؛ اتحادی که در همسویی کمال جنبلاط و یاسر عرفات و نیز معارضه شیعیان با آنان به چشم میخورد؛ در حال حاضر اگر عملیات زمینی به قصد کمربند امنیتی اتفاق بیفتد به معنی جنگ فرسایشی چندین ساله خواهد بود.
✅@Seidnima70
رادیو مفسر// سیدنیما موسوی
وعده صادق۲ یک عملیات بینظیر در تاریخ معاصر ایران و نیز در تاریخ اسراییل است. ایران یکی از موفقترین عملیاتهای موشکی خود را با تسلیحات ایرانی انجام داد و دو پایگاه هوایی نواتیم و حتصاریم و نیز مقر موساد در تلآویو را مورد حمله قرار داد. اصل غافلگیری در این حمله بیشتر رعایت شد و ارزش راهبردی آن بسیار بیشتر از وعدهصادق۱ است. زیرا وعده صادق۱ برای نمایش قدرت و وعده صادق۲ برای اعمال قدرت بود.
از یکسو وعده صادق۲ بعنوان یک عملیات مراکز اسراییل را هدف قرار داد. ایران با این حمله قوت قلبی به متحدان منطقهای خود پس از ضربات اسراییل در هفتههای اخیر داد. از سوی دیگر موازنهای که اسراییل با حملات هوایی مداوم به لبنان ساخته بود دچار خلل اساسی شد. ایران که انتقام اسماعیل هنیه را بعلت وعده آتشبس در غزه به تاخیر انداخت نه تنها به آتشبس نرسید بلکه در طول مدت صبر راهبردی کادر ارشد حزبالله لبنان همگی به شهادت رسیدند. در واقع تاخیر ایران، ابتکار عمل را به دست اسراییل داد تا با اعتماد بهنفس بیشتری اینبار روی لبنان و سوریه تمرکز کند و حتی برای شورش در ایران پیام بفرستد. نخستین پیامد این حمله، پایین آمدن چند پلهای اسراییل در توازن راهبردی بود، امشب اسراییل، مجددا به حملات هوایی به ضاحیه و غزه بازگشت. نکته حائز اهمیت اینکه این تهاجم موشکی در هماهنگی با سایر اضلاع جبهه مقاومت رقم خورد. فاز نخست این عملیات، تیراندازی عصر دیروز در تلآویو بود که به کشتهشدن چند صهیونیست انجامید ضمن اینکه این حمله مصادف با حملات موشکی حزبالله به سرزمینهای اشغالی رخ داد که این نشان از بازی چندضلعی دیشب داشت.
نکته بعد اینکه این حمله در زمانی انجام شد که ایران، قدرت نرم خود را در خطر می دید؛ تهدیدها و خط قرمزهای ایران در برابر اسراییل در حال کمرنگ شدن بود؛ لایه حامی نظام در داخل ایران در وضعیت سرخوردگی شدید ۵ ماهه دچار بود و تهدیدهای گذشته ایران در افکار عمومی جهان عرب مورد تمسخر قرار میگرفت. این حمله درست مانند یک کامبک بخش مهمی از موازنه از دست رفته را احیا کرد؛ آن هم زمانیکه به مدت یکسال دولتمردان دو کشور عربستان و مصر یکی بعنوان خادمالحرمین و دیگری بعنوان پدرخوانده ناسیونالیسم عرب سیاست انفعال در برابر ماشین جنگی اسراییل را داشتند؛ این ایران بود که حملات بیسابقه موشکی به اسراییل را با اعتمادبهنفس انجام داد و جلوی نسلکشی اسراییل ایستادگی کرد؛ کاری که در تاریخ ۸۰ ساله نزاع اعراب و اسراییل بیسابقه است و مورد توجه افکار عمومی جهان عرب خواهد بود.
✅@Seidnima70