eitaa logo
🌟سیرسلوک تاخدا🌟
6.4هزار دنبال‌کننده
43.5هزار عکس
10.9هزار ویدیو
179 فایل
⛔هرگونه کپی برداری از کانال کاملا آزاد و بدون اشکال شرعی میباشد درانتشار مطالب مذهبی کانال کوتاهی نکنید،هدف ما ترویج فرهنگ مهدویت میباشد. #تبلیغات 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1871446027C496dce5861
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ میگفت:جـوری‌زنـدگی‌ڪن‌ ڪھ‌وقتـی‌صبـح‌پاهات‌ زمیـن‌رو‌لمـس‌میڪنھ‌؛ شیطان‌بگه‌اوھ‌بـاز‌این‌بیدار‌شد'!🚶🏾‍♂ ‌ -شهیدجهادمغنیه
🌱جان داد اما از امام بد نگفت وقتی اسیر شد، ۱۷ سال بیشتر نداشت بعثی‌ها می‌خواستند از نوجوانی او سوءاستفاده کنند... گفتند باید جلوی دوربین به امام توهین کنی! اما علاقه سید نصرالدین به امام بیش از این حرف‌ها بود. حتی دستان سید را به درخت میخ‌کوب کردند و او را شکنجه کردند اما نتوانستند به خواستهٔ خود برسند و چاره‌ای جز شهادت او نیافتند...
🖇 🌿 _گفتم: خیلی خوشگله🙂🤍 گفت: بازیگره؟ 🥰 گفتم: خوش تیپه🤍 گفت: از این پسرای شاخ هس؟ 🥲😍 گفتم: چه لباسایی داره.... گفت: مدلینگه🥲 گفتم: داستانش جذابه🙂🤍 گفت: حتما عاشقونس.... گفتم: اره از اونا که تهش واسه عشقش میمیره🙂🤍✨ گفت: خارجیه؟!🤔 گفتم: اره خارج از تصورما و وسعت دنیا... گفت: توروخدا بگوکیه؟ داستانش چیه؟ 🥲 گفتم: انقدر عاشق که جونشو واسه عشقش گرفته کف دستشو و یه لبخند براش یادگاری گذاشته... 🙂🤍 گفت: بگو دیگه، کیه؟ 🥲 گفتم: شهید مدافع حرم بابک نوری هریس🤍🙂 گفت: اها ایناکه واسه پول میرن عشق کجاهس؟ 😶 گفتم: ده میلیار پول بهت بدن حاضری جونتو بدی؟😄🙂 گفت: نه✨ گفتم: این ها نه حمالن ن کارمند این ها عاشقن عاشقایی که عشقشون افسانه ایه اما شیرین و فرهاد نیست لیلی مجنون نیست معشوقه شون خداس خالق همه عشق های هستی که به خاطرش اسلحه دست گرفتن و جون دادن 🙂🤍✨ گفت:عاشقانه ترین عاشقانه تاریخ 🥲🤍
• شهید ابراهیم هادی • اوایل جنگ بود و مرزها دست عراق بود در ارتفاعات گیلان غرب بودیم با حسرت به ابراهیم گفتم: یعنی میشه مردم ما راحت از این جاده عبور و به شهر خودشون برن؟! ابراهیم هادی گفت: چی میگی! روزی میاد که از همین جاده مردم ما دسته دسته به کربلا سفر می کنند .. 🕊 ❤️ ‌
کوتاه ولی دلنشین.. هیچکس پشت آدم نیست فقط خدا هست که پشت شما می‌ایستد. شهید ''شهید علی خلیلی''
یوسف به ذکر بسیار علاقه داشت و هرچه قدرکه می توانست به تکرارآن مداومت می کرد. اگر شرایط را مهیا می دید شروع به نوشتن صلوات می کرد و ذکر صلوات را با تمام زیر و زبرهایش به دفعات می نوشت.هر مشکلی که برایمان پیش می آمد و قادر به حل آن نبودیم می گفت: «صلــ📿ـوات راه حل این مشکل است چند صلوات بفرستید تا آرامش داشته باشید.♥️»
از خیابان آرام آرام در حال گذر بودم!🤔 . 🌷اولین کوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین... نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه کردی؟... جوابی نداشتم؛ سر به زیر انداخته و گذشتم...😞 . 🌷دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛ پرچم سبز سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا... چه کردی؟ جوابی نداشتم و از 😓 از کوچه گذشتم... . به سومین کوچه رسیدم! 🌷شهید محمد حسین علم الهدی... به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند! گفت: و در کجای زندگی ات قرار دارد؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی که گوشه اش نمناک شد! سر به گریبان؛ گذشتم... . به چهارمین کوچه! 🌷شهید عبدالحمید دیالمه... آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن کردن مردم! کردی؟! برای خودت چه کردی؟! برای دفاع از !؟! همچنان که دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم... . 🌷به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران... صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نکردم! شدم، از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم... . 🌷ششمین کوچه و شهید عباس بابایی... هیبت خاصی داشت... مشغول تدریس بود! مبارزه با ، نگهبانی ... کم آوردم... گذشتم... . هفتمین کوچه انگار بود! بله؛ شهید ابراهیم هادی... انگار مرکز کنترل دل ها بود!! هم ! هم ! هم ! مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در خطر لغزش و تهدیدشان می‌کرد! را دیدم... از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم... . 🌷هشتمین کوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند... انگار پازوکی هم کنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را می‌کردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند... شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد! برای ارسال نزد ... . پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میکردند،برایشان... . اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت... از تا ! فاصله زیاد بود...😭😭😭 . دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم که با چه کردم! تمام شد... . از کوچه پس کوچه های دنیا! بی شهدا، نمی توان گذشت... 📣 از انتشار این متن کوتاهی نکنید •┈••✾🍃🦋🍃✾••┈• [ 🌿]
💕 💕 ❇️جلسه امتحان یا ؟! 🙍🏻‍♂احمد به شدت مراقب نماز اول وقتش بود و وقتی اذان می‌شد همه کارهایش را تعطیل می‌کرد . 👈🏻 آن هم چه نمازی، مثل ما نبود که برای رفع تکلیف نماز بخواند. طوری نماز می خواند که گویا اصلا توی این دنیا نبود! ▪️توی مدرسه قرار بود معلم از یکی از درس ها امتحان بگیرد. سر صف که آمدیم آقای ناظم گفت: بر خلاف معمول این امتحان در خارج از ساعت درس و بعد از کلاس سوم برگزار می‌گردد . چند دقیقه مانده بود به امتحان که صدای اذان از 🕌مسجد محل بلند شد . 🙍🏻‍♂احمد آهسته حرکت کرد و رفت سمت نمازخانه . من هم پشت سرش رفتم که منصرفش کنم. ✴️گفتم: این معلم خیلی حساسه اگه دیر بیای راهت نمیده و ازت امتحان نمی‌گیره. اما گوش احمد بدهکار نبود. او رفت نماز خانه و من سر جلسه امتحان! بیست دقیقه می‌شد که سر جلسه بودیم اما نه از آقای معلم نه از احمدعلی خبری نبود. آقای ناظم هم مدام دانش آموزان را به سکوت دعوت می‌کرد تا معلم برگه سؤالات را بیاورد. مدام از داخل کلاس سرک می کشیدم و منتظر احمدعلی بودم. 👨🏻‍🏫بالاخره معلم برگه به دست وارد کلاس شد و با عصبانیت گفت: از دست این دستگاه تکثیر، کلی وقت ما را تلف کرد تا این برگه ها آماده شود!😠 👨🏻‍🏫تا معلم برگه را داد به دست یکی از دانش آموزان که پخش کند، احمدعلی در چارچوب در ظاهر شد. با اینکه معلم ما بعد از ورود خودش ، هیچ کسی را داخل کلاس راه نمی داد گفت: نیری برو بشین سر جات! من و احمد علی هر دو امتحان دادیم ، اما او نمازش را اول وقت خوانده بود و خدا امور دنیا را با او هماهنگ کرده بود ولی من نه...😢 📚کتاب عارفانه
‌‌ 🌱 اگر درس می‌خوانید، سعی کنید همراه با خودسازی باشد تا در این صورت مفید باشید؛ وگرنه درسِ بدونِ خودسازی چه فایده؟ ✍🏻شهید‌احسان‌ادیب ‌ # یاثارالله
هرگناهی‌که‌انسان‌مرتکب‌شود اثری‌از کثیفی‌وتاریکی‌دردل‌اوبه‌جامی‌گذارد وازاین‌رومیل‌وشوق‌اونسبت‌به‌ اعمال‌صالح‌ونیکوکم‌می‌شود
هرگناهی‌که‌انسان‌مرتکب‌شود اثری‌از کثیفی‌وتاریکی‌دردل‌اوبه‌جامی‌گذارد وازاین‌رومیل‌وشوق‌اونسبت‌به‌ اعمال‌صالح‌ونیکوکم‌می‌شود
❬🕊🌱❭ - ‌شھید‌ها‌هم‌مثل‌ما‌متولد‌مےشوند.. اما‌مثل‌ما‌نمےمیࢪند! بࢪا؎همیشہ‌زنده‌مےمانند(: - ¦🕊⃟🌿¦