خاطره ای از آیت الله شبیری حفظه الله
نگارنده (استاد وکیلی) در تابستان دو سال قبل روز شانزدهم شعبان المعظم از سنه ۱۴۳۱ هجریه قمریه برای زیارت و استفاده از محضر فقیه محقق حضرت آیة الله شبیری زنجانی دام ظله العالی به منزل ایشان در مشهد مقدس رفتم. از آنجا که روز اولی بود که معظم له بعد از تشرف به مشهد جلوس داشتند و فضلا هنوز از ورود ایشان مطلع نشده بودند، مجلس خلوت بود و غیر از بنده فقط دو نفر از طلاب که هنوز ملبس به لباس روحانیت نبودند و در خلال صحبت معلوم شد از ارادتمندان مكتب تفکیک هستند حضور داشتند. حقیر فرصت را غنیمت شمرده و از محضر ایشان مطلبی را که از مدت ها قبل برایم جای سؤال داشت مطرح نمودم و آن اینکه دیدگاه معظم له نسبت به فلسفه و عرفان چیست؟ و آیا در این دو فن هم به تحصیل پرداخته و مانند فقه و اصول تبحر دارند یا خیر؟
توضيح مسأله اینکه فضلایی که از نزدیک ایشان را مشاهده کرده اند، مطلعند که معظم له در دیدار با علمای مختلف چه آنها که اهل حکمت و عرفان هستند و چه مخالفین همیشه با روی باز برخورد نموده و مراتب احترام و تجلیل را بالنسبه به جایگاه آنها به جا می آورند. و غیر از برخوردهای ظاهری در مجالسشان نیز لا أقل بنده ندیده ام که اقدام به طعن و بدگویی نسبت به عرفا و حكما نمایند. لذا برای بنده سؤال شده بود که این عملکرد ایشان با اهل فلسفه و عرفان و عدم تعریض به آنها از باب حفظ ظاهر و احترام متقابل و به تعبیری از روی تقیه است، یا اینکه ایشان خود به مسائل فلسفی و عرفانی واقفند و سوءتفاهمی نسبت به این مسائل ندارند یا نکته دیگری در کار است؟ این بود تا اینکه در جلسه مزبور از محضرشان این سؤال را مطرح نمودم.
ایشان در پاسخ فرمودند:
خود من ذوقاً از این عرفانی که اینها گاهی ادعا میکنند خوشم نمی آید، یا بعضی مباحث فلسفی ذوق من را نگرفته است. من یکی دو روز نزد آقای طباطبائی به صورت شخصی درس خواندم و ایشان تنها به من میگفت و البته درس عمومی هم داشت و چون درس شلوغ بود و جا هم برای من نگه می داشت، من دیدم ذوقم که قبول نمیکند جا نگه داشتن هم خلاف اخلاق است این بود که بالکل درس فلسفه را ترک کردم حاج آقای ما هم در زنجان نزد شخصی به نام آقا سید حسن قناد یک مقداری فلسفه خوانده بودند؛ اما عرفان را نشنیده ام که خوانده باشند ایشان هم می فرمود ذوقم نمی گیرد. البته ایشان نزد آمیرزا ابراهیم حکمی ریاضی که در ریاضیات به تعبير آقا سيد أبو الحسن رفيعي وحید عصر خود بود ریاضی خوانده بودند و ریاضیات ایشان خوب بود و فکر ریاضی خیلی خوبی داشتند.
در اینجا بنده خدمت معظم له عرض کردم در عین حال لا أقل بنده از حضرتعالی ندیده و از کسی هم نشنیده ام که تعریض یا ردی نسبت به اهل عرفان و فلسفه داشته باشید.
فرمودند:
به دلیل اینکه نمیدانم. ورود انسان در رشته ای که اهلش نیست و تخصص ندارد، درست نیست. قبول یا رد هر مطلبی متوقف بر آن است که انسان کاملا وارد باشد. کسی که وارد نیست وجهی ندارد که رد بکند یا اثبات بکند. بله اینکه ذوقم قبول نمی کند بحث دیگری است و به خاطر همین هم اصلاً به دنبال فلسفه نرفتم.»
معظم له سپس فرمودند:
مطالب فلسفی بخصوص مطالب إلهيات مباحث عميق و مشکلی است، استاد خیلی ماهری میخواهد و زحمت زیادی باید کشیده شود.
در اینجا یکی از آن دو طلبه محترم به معظم له عرض کرد در مورد اینکه فرمودید اثبات و نفی عرفان و فلسفه نیاز به تخصص دارد؛ باید گفت بسیاری از مباحثی که در فلسفه مطرح شده مانند اینکه اراده خدا صفت ذات است یا فعل با صریح روایات تضاد دارد و این نیاز به تخصص ندارد.
معظم له در اینجا با لحنی متغیر فرمودند: عرض می کنم؛ اینها کاملاً تخصص میخواهد کار من و شما نیست! من نمی خواهم بگویم حرف هایشان درست است. میگویم شما در این سطح های پائین نمی توانید قضاوت کنید؛ چون اینها اشخاص کمی نبوده اند؛ همه آن مراحل درسی که شما گذرانده ای، اینها هم خوانده اند و رد شده اند. اینها هم این روایات را دیده اند و این مطالب را گفته اند من که عرض کردم ذوقم قبول نمیکند اما قضاوت هم نمی توان کرد.
باری این بود آنچه که حقیر بعینه از زبان این مرجع معظم تقلید شنیدم. کلام ما با منتقدین حکمت و عرفان الهی در همین یک جمله است که نقد احتیاج به تخصص و اجتهاد دارد و تخصص احتیاج به تدرس و تعلّم و مادامی که انسان احاطه لازم بر مسائل یک علم پیدا نکرده است حق إظهار نظر و نقد مطالب آن علم را ندارد.
هیچ یک از مدافعین حکمت و عرفان تا به حال مدعی نشده اند که محیی الدین و ملاصدرا و أمثال آنها معصوم اند و هر آنچه گفته اند حق است و قابل خدشه نمیباشد. صحبت در این است که در هر علمی نقد باید بعد از طی مقدمات آن علم و بر طبق موازین منطقی و مقبول در نزد اهل فن باشد.
+استاد وکیلی، کتاب عشق مجازی، صفحه۱۲۷
#عرفان
#فلسفه
#مکتب_تفکیک
#استاد_وکیلی
#آیت_الله_شبیری
@semimm