شریعت و انقلاب نردبام رسیدن به قدرت و جمهوری بود. ایدهی دورهی ثبات و اصالت قدرت و جمهوریبسندهها، روی این بام خود را بینیاز از ابتنای به شریعت و امتداد انقلاب میداند...
این دخترهایی که با مینیژوپ در بازارهای طهران بالا و پایین میروند هم دختر شمایند؟ یا چه...
دانشکدهی حقوق چال شرک چرک است...
خلاف مشهورات ریشوهای یواش، اکنون همه میدانیم که حجاب و اقامهی آن یک امر یکتکهی فرهنگی نیست...
سکولارها باور به مناسک قدسی ندارند، و هر سلوک را سبکی عرفی میدانند...
پس از انکار اقامهی سخت حجاب شرعی گویا خط استحسان به انکار اقامهی نرم حجاب شرعی هم رسیده است...
مشروعه کشتهی خوشبینی به شورا در مشروطه بود...
جمهوری اسلامی، شرعی و فقهی است؛ رگههای حقوقی عرفی در جمهوری نه اسلامی است و نه شرعی است و نه فقهی است، جاهلی است...
قانون جمهوری منبعث از شرع محمدی است؟ این سامانهی عرفی تقنین پایش به کجای هزارسال سنت فقهی شیعی یا سنی سفت است؟ تا برسیم به نهضتش...
عملیات عقبنشینی مانند عملیات پیشروی اسم رمز دارد؛ کار فرهنگی و کار درازمدت و کار کارشناسی اسم رمز عقبنشینی از خط مقدم جنگ احزاب حجاب بوده است...
✍ محمد مهدی فاطمی صدر
#حجاب
#حجاب_خط_مقدم_است
#کارفرهنگی_اسم_رمز_عقب_نشینی_از_حجاب_است
@semimm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 #ببینید | نمونههایی شگفتآور از حمایت غرب از زن
‼️ مهمترین دلیل مرگ و میر زنان باردار آمریکا چیست؟
⁉️ ۴۵ سال حبس به جرم اشتراک گذاری پستهای حقوق زنان!
‼️ زنده به گور کردن دختر مهاجر!
🔹 برشی از گفتگوی #حجت_الاسلام_راجی در برنامه جهانآرا
@semimm
.
مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری از شاگردان مرحوم میرزای بزرگ شیرازی در سامرا بود.
میرود محضر امیرالمؤمنین (ع) در حرم زیارت و به آقا امیرالمؤمنین میگوید:
آقا ما داریم برمیگردیم به ایران و میدانم برگردم، سیل مقلّدین و مراجعین در مسائل شرعیه به سمت ما میآید. آقا، یک الگویی را به ما معرفی کنید که من در آیندهی زندگیام، این الگو بشود برایم شاخص، این استقبال دنیا، مرجعیت، عزّت، ثروت و آقایی، ما را غافل نکند.
حاج شیخ عبدالکریم حائری سه ماه نجف می ماند و صبح و شام وقتی حرم مشرّف میشد، از امیرالمؤمنین(ع) همین خواسته را تقاضا میکرد.
سه ماه هم ایشان کربلا میماند.
جمعاً میشود شش ماه. دیگر ایشان داشته باز ناامید میشده که شاید آقا امام حسین(ع) هم مصلحت نمیدانند که معرفی کنند، آن شب با دل شکسته از حرم میرود در همان منزلی که در کربلا اسکان داشتند، ایشان شب میخوابد،
خواب سیدالشهداء (ع) را میبیند. آقا میفرمایند:
"شیخ عبدالکریم! از ما یک انسان جامعِ کاملِ وارسته میخواهی به عنوان الگو؟" میگوید: بله آقا.
میفرمایند: فردا صبح وارد حرمِ ما که میخواهی بشوی طلوع فجر، کنار قبرِ حبیب بن مظاهر اسدی، یک جوان ۱۸ سالهای نشسته، عمامهای کرباسی به سر دارد و یک عبای کرباسی ولباس کرباسی هم پوشیده. شما که وارد میشوی، این جوان بلند میشود وارد حرم میشود یک سلامی پایین پا به من میکند، یک سلام به علی اکبر، یک سلام به جمیع شهدا و از حرم خارج میشود. بعد از طلوع فجر. این جوان را دریاب که یکی از انسانهای بزرگ است "
حاج شیخ میفرماید: بیدار شدم.
طلوع فجر، وقتی وارد حرم شدم، دیدم کنار قبر حبیب بن مظاهر، همان گوهری که امام حسین(ع) حواله کرده بود، نشسته است.
وارد شدم، قیام کرد و آمد در حرم، یک سلام به حضرت سیدالشهداء(ع)، یک سلام به حضرت علی اکبر و یک سلام به جمیع شهداء و سپس ازحرم خارج شد. آمد به ایوان و از آنجا به صحن رفت.
دنبالش دویدم. در صحن،صدایش زدم و گفتم: آقا،بایست من با شما کار دارم.
برگشت یک نگاهی به من کرد و گفت: "آقا! عمامهی من عاریتی است "و رفت.
از صحن رفت بیرون، رفت در کوچه پسکوچههای کربلا، دنبالش دویدم:
آقا! عرضی دارم، مطلبی دارم، بایست. دوباره درحال حرکت برگشت و گفت:
"آقا! عبای من هم عاریتی است "؛ و رفت.
آقای حاج شیخ عبدالکریم میگوید:
دیدم دارد از دستم میرود؛ محصول شش ماه زحمت درِ خانهی دو امام،بااین دو کلمه دارد میگذارد و میرود.
دویدم و خودم را به او رساندم و دستش را گرفتم و گفتم: بایست.عبای من عاریتی است؛ عمامهی من عاریتی است یعنی چه؟
شش ماه التماس کردهام تا شما را معرفی کردهاند، کار دارم با شما.
یک نگاهی به حاج شیخ میکند و میگوید:
چه کسی من را به شما معرفی کرد؟
آقا شیخ عبدالکریم میگوید:
صاحب این بقعه و بارگاه حضرت سیدالشهداء(ع).
به حاج شیخ عبدالکریم میگوید:
امروز چندمِ ماه است؟
حاج شیخ عبدالکریم روز را میگویند.
میگوید: دنبال من بیا.
از کوچه پس کوچههای کربلا میروند تا به خارج از کربلا میرسند. یک تلّی بود که روی آن تل،یک اتاقکی بود. میرسد به درِ آن اتاق و میگوید:
اینجا خانهی من است، فردا طلوع فجر، وعدهی دیدار من و شما همین جا.
میرود داخل و در را میبندد.
مرحوم حاج شیخ فرموده بود: من در عجب بودم؛ خدایا،این چه مطلبی میخواهد به من بگوید که موکول کرد به فردا.چرا امروز نگفت؟!
آن درسی که بناست به من بدهد و زندگی آیندهی من را تضمین کند در معنویت؛ بشود درس؛ بشود پیام.
ایشان میفرماید:
لحظه شماری میکردم. آن روز گذشت تا فردا و طلوع فجر، رفتم بیرونِ کربلا، روی همان تل. پشتِ همان اتاقک. آمدم در بزنم، صدای نالهی پیرزنی از درون آن اتاق بلند بود و صدا میزد:
وَلَدی! وَلَدی. پسرم، پسرم.
در زدم، دیدم پیرزنی با چشمان اشکآلود در را گشود.
گفتم: خانم دیروز یک جوانی زمان طلوع فجر، وارد این خانه شد و گفت اینجا خانهی من است و با من وقت ملاقات گذاشته.این آقا کجاست؟
گفت: این پسرِ من بود، الآن پیشِ پای شما از دنیا رفت.
وارد شدم. دیدم پاهای این جوان به قبله دراز، هنوز بدن گرم.
گفتم: وا أسفا! دیر رسیدم.
یک روز حاج شیخ بر فراز تدریس کرسی درس خارج در قم، این خاطره را نقل کرده بود از دوران جوانی و بعد فرموده بود: آن درسی که آن جوانِ بزرگ و کامل از طرف امام حسین (ع) به من آموخت، درسِ عملی بود.
روز قبل به من گفت:
آقا عمامهی من عاریتی است، عبای من عاریتی است
فردا جلوی چشمانِ من عبا و عمامه را گذاشت و رفت.
میخواست به من بگوید:
شیخ عبدالکریم حائری! مرجعیت،عاریتی است. ریاست،عاریتی است. خانههایتان،عاریتی است.
پولهای حسابتان،عاریتی است. وجودتان،عاریتی است. سلامتیتان،عاریتی است.
هر چه میبینید،عاریه است و امانت است
دل به این عاریهها نبندید. اینها را یا از شما میگیرند و یا حوادث میبرد، یا وارث
@semimm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥یه ویدئو حال دل خوب کن!
درخواست شهید مدافع حرم سجاد مرادی:
هر کسی اذیت نمیشه و پیام منو می شنوه یک روز برا ما نماز بخونه، ممنون میشیم.
زیباترین قسمتش اونجاست که میگه:
ان شاءالله اونور جبران بکنیم!
@semimm
روبروی من که می ایستی!
زبانم انگار حرف زدن را از یاد می برد
من اما آنقدرها بی دست و پا نیستم.
جبران میکنم....
اعضای بدنم یکی یکی میآیند...
چشمهایم رقصان رقصان جلو آمده، فریاد میزنند که چقدر از دیدنت خوشحالاند.
لب هام بی آنکه کسی بفهمد به لبهایت چشمک ریزی میزنند و میگویند چقدر شیفتهی آننند تا آنها را به آغوش بکشند...
گونههایم قرمز میشوند و با زبان بیزبانی از خجالت و حیایم با تو سخن میگویند
دستانم اما خودشان را به جان هم انداختهاند تا مبادا زود هنگام سراغ دستان تو بیایند
سینه ام خودش را گرم میکند گاهی حتی داغ، خصوصا بعد از آن خندههای بی هوایت؛ یواشکی به سینهات اشاره میکند؛ هوا سرد است بیا اینجا، اینجا گرمِ گرم است...
تو به حرفهای زبانم گوش نده...
آنها بهانهاند تا بقیه، حرفهایشان را بزنند...
تو به حرفهای بقیه گوش بده!
#ادبیات
#دل
#عشق
@semimm
هدایت شده از مرکز علمی فرهنگی و نیکوکاری بشری
ثواب هزار برابری را از دست ندهیم...☺️
▪️درگاه پرداخت آنلاین
http://IDPay.ir/madadtollab
▪️شماره کارت به نام مرکز نیکوکاری بشری #6037997950045543
▪️کد دستوری
*8877*6225#
---------
#مرکز_علمی_فرهنگی_نیکوکاری_بشری
🌐 boshra.info
🆔 @boshra_info
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پیرمرد طبسی که به وزیر جهاد دولت روحانی گفت: خودتون میدونید و مملکتتون ، الان هم به وزیر دولت رییسی هشدار داد که پولمون در دنیا بی ارزش شده
@semimm
#فوری
إنا لله وإنا إليه راجعون
در غروب روز جمعه ۲۵ آذر ۱۴۰۱ شمسى، و در ساعات منتسب به حضرت بقيت الله الأعظم (عجل الله فرجه الشريف)، روح بلند و ملكوتى بقيةالسلف، مرجع بزرگوار تقلید، حضرت آيت الله العظمى سيد محمد صادق روحانى (قدس سره)، به اجداد طاهرينش پيوست
جمعه، ۲۱ جمادى اولى ۱۴۴۴
۱۴۰۱/۰۹/۲۵
@semimm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👓 توصیههای پدرانه مرحوم آیتالله العظمی روحانی به علماء و طلاب
🔹 در روایات آمده علما بعد از انبیاء افضل افراد هستند! اما اگر با دولت جائر همکاری کنند از افسق فساق بدتر هستند!
🔹 علما همه احترامشان از دین است، مگر میشود در مقابل اجرا نشدن احکام بیتفاوت باشند؟!
❗️ خداوند روح ایشان را با اهل بیت طاهرین علیهم السلام و حضرت سیدالشهدا علیه السلام محشور کند.
@semimm
پدرم- مرحوم حاج سید صادق شمس- میفرمودند:
زمانی که مرحوم علامه طباطبایی مشغول تفسیر المیزان بودند یک روز به من فرمودند:
من معمولا در طول هفته، تفسیر را مینویسم و روزهای پنج شنبه بر نوشتههای خود مروری میکنم و آنها را ویرایش میکنم.اخیرا به این نتیجه رسیدهام که اگر در طول هفته، مطالب را بدون نقطه بنویسم و در روز پنج شنبه به هنگام ویرایش و بازنگری، نقطههایش را بگذارم، جمعا در طول هفته، ربع ساعت وقت اضافی میآورم!
لذا مدتی است که این گونه عمل میکنم وکلمات را بدون نقطه مینویسم و در آخر هفته به بازنگری و نقطه گذاری میپردازم!
.
چهل وادی نور- دیدار با چهل عارف سالک- ص۳۳-۳۲، سید مهدی شمس الدین، نشر موسسه توسعه فرهنگ قرآنی.
@semimm
سه میم
پدرم- مرحوم حاج سید صادق شمس- میفرمودند: زمانی که مرحوم علامه طباطبایی مشغول تفسیر المیزان بودند یک
واقعا از خدا کمک بخواهیم...
ظاهرا ما خیلی دنیا رو بازی گرفتیم...
یا اینا خیلی وسواسی بودن
یا ما خیلی ....
عاقبتمان خیر باشد #صلوات
✳️ تجلیل حضرت آیت الله شب زندهدار(حفظه الله) از مقام علمی مرحوم حضرت آیت الله العظمی سید محمد صادق روحانی:
ایشان حق بزرگی بر گردن علم دارند
رحلت عالم بزرگوار حضرت آیت الله حاج سید صادق روحانی رحمة الله علیه را خدمت همه حوزههای علمیه تسلیت عرض میکنم و خداوند متعال ایشان را با اجداد طاهرینش محشور بفرماید و خدمات علمی و اجتماعیای که ایشان داشتند مورد قبول حق تعالی واقع بشود.
ایشان از عالمان پرکار بودند و حق بزرگی بر گردن علم دارند؛ چون ایشان موفق شدند یک دوره فقه به نام «فقه الصادق» بنویسند عنوان فقه الصادق هم عنوان زیبایی است؛ چون اسم ایشان نیز صادق است و کأنّ کلمه صادق در دو معنا استعمال شده است. این کتاب از نظر عبارات، دارای بیانی رسا و از نظر عمق مطلب، دارای اتقان و قوت استدلال است.
این کتاب همچنین مشتمل بر مطالبی است که ایشان از پدر و نیز آباء خود - که همگی از بزرگان و علماء قم بودند - نقل کرده است؛ چون کتابهای آنها هنوز چاپ نشده است. ایشان همچنین یک دوره مباحث اصولی نوشتهاند و نیز حاشیهای بر مکاسب به نام منهاج الفقاهة دارند. و مکتوبات دیگری نیز دارند. ایشان در أزمنه سابقه شاید از اولین کسانی بودند که در مسائل مستحدثه کتاب نوشتند.
خداوند متعال به همه ما توفیق خدمت به اسلام و فهم وظایف و انجام آن را خالصا لوجهه عطا بفرماید و با روسفیدی وارد نشأه دیگر شدن را عنایت بگرداند.
بنا شد برای ارج نهادن به مقام شامخ این بزرگوار، در روز تشییع ایشان، حوزه علمیه تعطیل باشد.
برای روح مطهر ایشان یک صلوات و یک سوره حمد هدیه میکنیم.
@semimm