eitaa logo
پایگاه مقاومت بسیج منتظران مهدی(عج) - کیانپارس
285 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.9هزار ویدیو
92 فایل
مقام معظم رهبری: بسیج امن‌ترین و محرم‌ترین نقطه‌ی جمهوری اسلامی‌ست... پیشنهادات و انتقادات 👇 @FatahKhybar ┄┄┅┅┅❅💠❅┅┅┅┄
مشاهده در ایتا
دانلود
کاش بعضی ها پشه آنوفل بودند! برای دیدن یکی از دوست های جانبازم، رفته بودم آسایشگاه امام خمینی (ره) که در شمالی ترین نقطه تهران است. فکر می کردم از مجهزترین آسایشگاه های کشور باشد. که نبود. بیشتر به خانه ای بزرگ شبیه بود. دوستم نبودش، فرصتی شد به اتاق ها سری بزنم. اکثر جانبازها آنجا قطع نخاع بودند، برخی قطع نخاع گردنی، یعنی از گردن به پایین حرکت نداشتند، بسیاری از کمر، بعضی نابینا بودند، بعضی جانباز از دو دست. و من چه می دانستم جانبازی چیست، و چه دنیایی دارند آن ها... جانبازی که 35 سال بود از تخت بلند نشده بود پرسید؛ "کاندیدا شده ای! آمده ای عکس بگیری؟" گفتم نه! ولی چقدر خجالت کشیدم. حتی با دوربین موبایلم هم تا آخر نتوانستم عکسی بگیرم. می گفت اینجا گاه مسئولی هم می آید، البته خیلی دیر به دیر، و معمولا نزدیک انتخابات! همه اینها را با لبخند و شوخی می گفت. هم صحبتی گیر آورده بود، من هم از خدا خواسته! نگاه مهربان و آرام اش به من تسلی می داد. خیلی زود رفیق شدیم. وقتی فهمید من هم در همان عملیاتی بوده ام که او ترکش خورده. پرسیدم خانه هم می روی؟ گفت هفته ای دو هفته ای یک روز، نمی خواست باعث مزاحمت خانواده اش باشد! توضیح می داد خانواده های همه جانبازهای قطع نخاع دیگر بیمار شده اند، هیچکدام نیست دیسک کمر نگرفته باشند. پرسیدم اینجا چطور است؟ شکر خدا را می کرد، بخصوص از پرسنلی که با حقوق ناچیز کارهای سختی دارند. یک جور خودش را بدهکار پرسنل می دانست. یاد دوست شهیدم اسماعیل فرجوانی افتادم. دستش که عملیات والفجر هشت قطع شده بود نگران هزینه های بیمارستانی بود، نکند زیاد شوند! گفتم: بی حرکت دست و پا خیلی سخت است، نه؟ با خنده می گفت نه! حکایت تکاندهنده ای برایم تعریف کرد، او که نمی توانست پشه ها را نیمه شب از خودش دور کند، می گفت با پشه های آنجا دیگر دوست شده است! پشه های آنوفل را می گفت. "نیمه شب ها که می نشینند روی صورتم، و شروع می کنند خون مکیدن، بهشان می گویم کافیست است دیگر!" می گفت نگاهم را که می بینند خودشان رعایت می کنند و زود بلند می شوند. شانس آوردم اشک هایم را ندید که سرازیر شده بودند. می‌گفت ما که خوبیم اگه می‌خواهی جانباز ببینی برو آسایشگاه جانبازان اعصاب و روان و اونها رو ببین ، ما آزادیم و ... برو ببین جانبازان موجی چی میکشن و چه جوری زندگی می‌کنن و چه جوری دست‌ و پاهشون را بستند به تخت و مثل ما آزاد نیستند و همش با داروهای خواب آور یا خوابند و یا منگ و بیحال یه گوشه‌ای نشستند و همدیگه‌رو نگاه می‌کنند نوجوان و 16 ساله بوده که ترکش به پشت گردنش خورده و الان نزدیک 50 سالش شده بود. سال ها بود که فقط سقف بی رنگ و روی آسایشگاه را می دید. آخر من چه می دانستم جانبازی چیست! صدای رعد و برق و باران از بیرون آمد، کمک کردم بیرون بیاید، تا بارش باران نرمی که شروع شده بود را ببیند. چقدر پله داشت مسیر! پرسیدم آسایشگاه جانبازهای قطع نخاع که نباید پله داشته باشد. خندید و گفت اینجا ساختمانش مصادره ای است و اصلا برای جانبازها درست نشده. خیلی خجالت کشیدم. دیوارهای رنگ و رو رفته آسایشگاه، تخت های کهنه، بوی نم و فضای دم کرده داخل اتاق ها... هر دقیقه اش مثل چند ساعت برایم می گذشت. به حیاط که رسیدیم ساختمان های بسیار شیک روبرو را نشانم داد. ساختمان هایی اروپایی... می گفت اینها دیگر مصادره ای نیستند، همه بعد از جنگ ساخته شده، و امکاناتش خیلی بیشتر از آسایشگاه های جانبازهاست. نمی دانستم چه جوابش را بدهم. تنها سکوت کردم. می گفت فکر می کنی چند سال دیگر ما جانبازها زنده باشیم؟ یکه خوردم. چه سئوالی بود! گفتم چه حرفی می زنی عزیزم، شما سرورِ مایید، شما افتخار مایید، شما برکت ایرانید، همه دوستتان دارند، همه قدر شما را می دانند، فقط اوضاع کشور این سال ها خاص است، مشکلات کم شوند حتما به شما بهتر می رسند. خودم هم می دانستم دروغ می گویم. کِی اوضاع استثنایی و ویژه نبوده؟ کِی گرفتاری نبوده. کِی برهه خاص نبوده اوضاع کشور... چند دقیقه می گذشت که ساکت شده بود، و آن شوخ طبعی قبلی را نداشت. از همان وقتی که حرف مرگ را زد. انگار یاد دوستانش افتاده باشد. نگاهش قفل شده بود به قطره های ریز باران و به فکر فرو رفته بود. کاش حرف تندی می زد! کاش شکایتی می کرد! کاش فریادی می کشید و سبک می شد! و مرا هم سبک می کرد! یک ساعت بعد بیرون آسایشگاه بی هدف پرسه می زدم. دیگر از خودم بدم می آمد از تظاهر بدم می آمد از فراموش کاری ها بدم می آمد از جانباز جانباز گفتن های عده ای و تبریک های بی معنای پشتِ سر همشان! از کسانی که می گویند ترسی از جنگ نداریم همان ها که موقع جنگ در هزار سوراخ پنهان بودند و این روزها هم نه جانبازها را می بینند نه پدران و مادران پیر شهدا را... بدم می آمد از کسانی که نمی دانند ستون های خانه های پر زرق و برقشان چطور بالا رفته! از آنها که جانبازهارا هم پله ترقی
کاش بعضی به اندازه پشه های آنوفلِ آسایشگاه معرفت داشتند! وقتی که می خوردند، می گفتند کافیست! و بس می کردند... و می رفتند...
دوستان هدیه دوشنبه های همراه اول روبگیرید *100*64*1#
تنگه هرمز و امنیت خلیج فارس از نگاه رهبرانقلاب و محمدرضاشاه چی بودیم چی شدیم
پایگاه مقاومت بسیج منتظران مهدی(عج) - کیانپارس
🔴مرگ دو دانشجوی دیگر در دانشگاه شهید چمران/ جسد در کلاس درس پیدا شد 🔸پیکر بی جان دو دانشجوی دیگر دانشگاه اهواز در کلاس درس پیدا شد. 🔸شب گذشته یکی از دانشجویان دختر دانشگاه شهید چمران اهواز که ورودی سال ۹۱ بوده‌ جان خود را از دست می‌دهد و صبح امروز، جسد بی جان م.س دیگر دانشجوی این دانشگاه (ورودی سال ۹۵) در یکی از کلاسهای درس پیدا شده است. 🔸ماه گذشته نیز جسد دو دانشجوی این‌ دانشگاه در خوابگاه و یک خیابان اهواز کشف شد و به گفته معاون‌ این دانشگاه، دانشجوی دیگری اقدام به خودکشی کرده بود‌.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سه_ساعت_باران وضعیت بیمارستان رازی اهواز، فقط بعد از سه ساعت باران! سیستم فاضلاب اهواز فاجعه و فرسوده است. رهبر انقلاب ۷ ماه پیش مستقیماً به رئیس جمهور دستور داده که از محل صندوق توسعه ملی، مشکل فاضلاب اهواز حل شود. اما طی ۶،۷ ماه اخیر هیچگونه اقدامی صورت نگرفته و یک ریال از این پول به خوزستان نرسیده! پیشنهاد می‌کنم دوستان و فعالان رسانه‌ای در حمایت از مردم اهواز، هشتگ #سه_ساعت_باران را ترند کنید و این مطالبه را فریاد کنید...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢دختر نوجوان گریه می‌کند که به بابام کار بدید! 👈آه این کودک دامن چه کسانی را می‌گیرد؟! چند صدهزار یا چندمیلیون کودک این دغدغه را دارند که باباشون کار داشته باشه و هر روز و هر هفته و هرماه دست پر بیاد خونه؟! اونوقت دغدغه دولتمردان و نمایندگان ما استراماچونی و ویلموتسه! تو را بخدا به بابام کار بدید... #بیکاری
پایگاه مقاومت بسیج منتظران مهدی(عج) - کیانپارس
📷ماجرای یک تصویر تکان دهنده در اهواز 🔸این تصویر ساعاتی است در رابطه با آب گرفتگی شهر اهواز در شبکه های اجتماعی در حال انتشار است و برخی آن را به خانه سالمندان اهواز نسبت داده اند. اما در واقع ایشان حاج مجید حیدری، پدر شهید مسعود حیدری هستن که منزلشان در باغ شیخ، خیابان شهید حق بین به زیر آب رفته است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥"لیندزی گراهام" سناتور جمهوری خواه:بعد از سرنگون شدن پهپاد با ترامپ صحبت کردم؛ به من گفت اگر به ایران حمله کنیم، آیت الله (خامنه‌ای) حتما جوابمان را می‌دهد
کارجهادی نیروهای پایگاه جهت منازل آسیب دیده سیل اخیر👆
پایگاه مقاومت بسیج منتظران مهدی(عج) - کیانپارس
🔴درباره سیلابی که چند شب پیش تو خوزستان اتفاق افتاد یه عده تاسف خوردن.. یه عده فقط غر زدن.. یه عده هم به این و اون فحش دادن.. ولی یه گروه بودن که از همون ساعات اولیه تا کمر تو آب بودن برا کمک به مردم همون گروه همیشگی ... درود میفرستیم بر بسیج مخلص خدا و سپاهیان اسلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥هدیه مخابرات برای شب یلدا 🔸مدیر عامل شرکت مخابرات: مکالمات درون شبکه (تلفن ثابت به ثابت) برای مشترکان در شب یلدا رایگان است . بسته های اینترنتی 2،5 و 10 گیگ هم با تخفیف ویژه برای آن شب در نظر گرفته شده است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دستور سردار شاهوار فرمانده سپاه حضرت ولیعصر (عج) خوزستان 🔸بسیج نیروهای جهادی جهت کمک رسانی به مردم مرکز شهر اهواز بشتابید.
پدرآقای نبی بهرامی👆 شادی روحش صلوات مع الفاتحه