May 11
خدای مهربانم
نورت را در وجودمان متجلی کن که
سخت محتاج آنیم …
برکت نگاهت را در نگاهمان بریز تا هر
کجا که مینگریم نیکی باشد و مهر …
میدانی که خسته ایم از خودمان از
روزمرگی ها از نفرتها از جدایی ها از
من بودن ها و ما نشدن هایمان …
دستمان را بگیر تا یادمان باشد که باید
دستی را بگیریم ….
خدایا نگاه مهربانت را از ما دریغ مکن تا
یادمان باشد که باید به تمامی نگاهی
باشیم از سر مهر و عشق به انسانها ..
|•سپندار🌱•|
@sepandar
گرچه پیرم تو شبی سخت درآغوشم کش
تاسحرگه زکنار تو جوان برخیزم
|•سپندار🌱•|
@sepandar
مرا مست کردی
شرابی مگر؟
گرفتی مرا
شعر نابی مگر؟
گرفتم سراغ تو را از نسیم،
گل نورس من
گلابی مگر؟
رهاندی مرا از غم تشنگی
چه سبزم به یاد تو،
آبی مگر؟
ز برق نگاهت چنان کوه برف
دلم آب شد
آفتابی مگر؟
تویی روشنیبخش شبهای من
گل نورس من،
تو ماهی مگر؟
به سوی تو می آیم اما دریغ
مرا میفریبی
سرابی مگر!
#حسین_منزوی
|•سپندار🌱•|
@sepandar
می خواهمت ، شهری جلودارم نخواهد شد
ایل و تبارت را بگو شمشیر بردارند!...
|•سپندار🌱•|
@sepandar
آن دل که تو دیدهای زغم خون شد و رفت
وز دیدهٔ خون گرفته بیرون شد و رفت
روزی به هوای عشق سیری میکرد
لیلی صفتی بدید و مجنون شد و رفت
#ابوسعید_ابوالخیر
|•سپندار🌱•|
@sepandar
چنانکه دست گدایی شبانه می لرزد
دلم برای تو با هر بهانه می لرزد
هنوز کوچه به کوچه، حکایت از مردی ست
که دستِ بسته ی او عاشقانه می لرزد
چه رفته است به دیوار و در که تا امروز
به نام تو در و دیوار خانه می لرزد
چه دیده در که پیاپی به سینه می کوبد؟
چه کرده شعله که با هر زبانه می لرزد؟
هنوز از آنچه گذشته است بر در و دیوار
به خانه چند دلِ کودکانه می لرزد
دگر نشان مزار تو را نخواهم خواست
که در جواب، زمین و زمانه می لرزد
ز من شکیب مجو، کوه صبر اگر باشم
همین که نام تو آرند شانه می لرزد
#میلاد_عرفانپور
|•سپندار🌱•|
@sepandar