eitaa logo
" سراج "
2.6هزار دنبال‌کننده
16.7هزار عکس
4.1هزار ویدیو
554 فایل
@seraj1397 کانال خبری- تحلیلی روز ایران و جهان، و گزیده مهمترین اخبار شهرستان اسلامشهر ارتباط با ادمین: @admin_seraj
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 |بودجه در کجا مصرف می‌شود؟ ⚠️ اعداد به هزار میلیارد تومان و بر اساس بودجه سال ۱۴۰۲ است. @seraj1397 .
🔴 |ســدهای ایران چقدر آب دارد؟ 🔸وضعیت سدهای کشور در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ به نسبت مناطق مختلف تفاوت چشمگیری دارد و در حالی که بعضی سدها سرریز شده‌ است، سدهایی در کشور وجود دارد که کمتر از ۱۰ درصد آب دارد. @seraj1397 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
11.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خیلی باحاله تا آخر ببینید 😂 @seraj1397 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عروسیای قدیم‌ واقعا شبیه اعزام‌ نیرو به‌ جبهه بود! 😁🤦‍♂ @seraj1397 .
50.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حاج آقا راست میگه خب...😉 بسم‌الله بیایید با هم بچاپیــم. @seraj1397 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاج آقا قرائتی کنار رهبری هم شوخی می‌کنه؛ حتی خنده رهبر رو هم درآورد 😂 دمش گرم انقدر شاد و با نشاطه @seraj1397 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💎 ... نقل است که تیمور لنگ پس از تسخیر شیراز کسی را به نزد خواجه حافظ شاعر نامدار فرستاد، که تیمور آوازه‌ی او و اشعارش را بسیار شنیده بود. خواجه حافظ بیامد و در آن زمان چندان پیر بود و جامه‌ای مندرس بر تن داشت. تیمور به حافظ گفت: من همه روی زمین را به ضرب شمشیر خراب کرده‌ام تا سمرقند و بخارا را آباد کنم؛آنگاه، تو مردک به یک خال هندوی ترک شیرازی، سمرقند و بخارای ما را می‌فروشی؟! چنانکه در این بیت گفته‌ای: اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را خواجه حافظ زمین ادب را بوسه داد و گفت: ای سلطان عالم "از همین بخشندگی‌هاست، که بدین روز افتاده‌ام!" تیمور از این سخن خرسند شد و به حافظ اکرام و احترام بسیار کرد و او را بسیار هــدیه‌ها داد. @seraj1397 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💎 ... روزی بازرگانی خرش را که دو گـونی بزرگ بر دوش داشت به زور ميكشيد، تا به مرد حکیمی رسيد. حکیم پرسيد چه بر دوش خَـر داری كه سنگين است و راه نمی‌رود؟ پاسخ داد يك طرف گندم و طرف ديگر سنگ! حکیم پرسيد به جايی كه ميروی سنگ كمياب است؟ پاسخ داد خيـر؛ به منظور حفظ تعادل طرف ديگر سنگ ريختم. حکیم دانا سنگ را خالی كرد و گندم را به دو قسمت تقسيم نمود و به او گفت حال خود نيز سوار شو و برو به سلامت. مرد کاسب وقتی چند قدمی به راحتی با خَـر خود رفت، برگشت و پرسيد با اين همه دانش چقدر ثروت داری؟ حکیم گفت هيــــــچ! مـرد کاسب فوراً از خــر پیاده شد و شرايط را به شكل اول باز گرداند و گفت من با این نادانی خيلی بيشتر از تو دارم، پس علــم تو مال خودت و شروع كرد به كشيدن خَر و رفت! @seraj1397 .