eitaa logo
سِراج | seraj !🌿'
255 دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
9.5هزار ویدیو
735 فایل
『﷽』 دعا‌کنید خدا‌ بَصیرت‌ دهد‌ مـٰارا ؛ بصیرت‌است‌ کھ میزان‌ ڪفر‌ وایمان‌است🌱 . • نظر حرف و َ سُخن گویھ ؛ 🤲🏼 | @narjes_m_313 نشرِ پیام ھا صدقه جاریھِ است :)) باارسال مطالب کانال در روشنگری جامعه سهیم باشید .
مشاهده در ایتا
دانلود
سِراج | seraj !🌿'
#استوری سوره حدید / آیہ ۴ ╔═🍂🌼🍂════╗ @tasnim14125 ╚════🍂🌼🍂═╝
∞♥∞ ‏تا زمانی کھ دلت ♥️ کسی نمی‌تواند ؛ خوشی‌هایت را ویران کند...! | ‏وَ‌اشْغَلْ قُلُوبَنا بِذِكْرِكَ عَنْ كُلِّ ذِكْرٍ | مارا فقط بھ خودت‌مشغول‌کن :) ╔═🍂🌼🍂════╗ @tasnim14125 ╚════🍂🌼🍂═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😍 🍃 با ذکر صلوات بر محمدوآل محمد به نیابت از شهدا برای تعجیل در فرج امام زمان عجل الله... ╔═🍂🌼🍂════╗ @tasnim14125 ╚════🍂🌼🍂═╝
سِراج | seraj !🌿'
#ابوحلما💔 قسمت اول: غریبه✨   به یک پلک تـــو مـی‌بخشم تمـــام روز و شب‌ها را که تسکین می‌دهد چشمت
♥️⃟🌻♥️⃟🌻 🍃 مرد جوان کت مارکدارش را از جلو مرتب کرد و گفت: بله من کوروش مغربیم...مشکلی پیش اومده؟ سرباز پرونده ای که دستش بود را زیر بغلش گذاشت و درحالی که جلو می آمد گفت: باید با ما بیای کوروش عینک آفتابی اش را از چشمش برداشت و رو به پلیس پرسید: کجا؟ چرا؟ مرد پلیس آمد و سینه به سینه اش ایستاد و پاسخ داد: اداره پلیس  چون  شاکی خصوصی دارید. دختر همانطور که گوشه چادرش را در دستش فشرده بود چند قدم عقب رفت و بعد با احتیاط از آنها دور شد. وقتی به خودش آمد روبه روی مزار پدرش بود. نگاهش که به لبخند پدرش از پشت آن شیشه ی غبار گرفته گره خورد، پرده اشک روی مردمک سیاه چشمانش افتاد. کنار مزار نشست. اول شیشه کمد بالای مزار را تمیز کرد بعد سنگ مزار را شست. خودش را آماده کرده بود اینجا که بیاید خیلی چیزها به پدر بگوید. اما بغضی عجیب صدایش را زندانی کرده بود. قاب عکس پدرش را از کمد بیرون آورد. انگشت اشاره اش را روی عکس حرکت داد، اول روی ریش سفید و لب های پدرش دست کشید. بعد قاب را بغل گرفت و آهسته گفت: امشب بیا تو جلسه خواستگاریم باشه؟ اگه نظرتو راجع بهش ندونم چطور... و هق هق گریه اش نگذاشت جمله اش را تمام کند. نسیم خنکی می وزید و چادرش را کنار صورتش جابه جا میکرد. عکس پدرش را سرجایش گذاشت و بلند شد. موبایلش که خاموش شده بود را روشن کرد و خواست داخل کیفش بگذارد که زنگ خورد. تلفن را جواب داد: +سلام مامان -سلام گلم کجایی؟ +هنوز گلزارم -هنوز اونجایی؟ پاشو بیا دختر دو ساعت دیگه خواستگارت میاد +مامان... -جونم +اگه من به آقای رسولی جواب مثبت بدم تو ناراحت... -چه حرفیه میزنی! حلما من فقط یه آرزو دارم اونم خوشبختیته -آخه با حرفایی که زدیم این مدت...به نظر می اومد مخالف باشی +من فقط گفتم بیشتر تامل کن -مامان تو همیشه گفتی بابا یکی از  بهترین آدمای دنیا بوده -هست +از ازدواج با بابا...پشیمون نیستی؟ -نه ...معلومه که نه + پس دلیل مخالفتت با آقای رسولی این نیست که گفت میخواد  پاسدار بشه؟ -وقتی اومدی خونه درموردش حرف میزنیم +فقط بگو آره یا نه -آره‌ +ولی تو همیشه میگی به بابا افتخار میکنی خودت گفتی کارِ پاسدار، پاسداری از امنیت و شرافت  کشوره... -الانم میگم اصلا برا همینه که مخالفم. .....هر روز در کانال دنبال کنید🥀 ❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀 به قلم✍؛ سین. کاف. غین ╔═🍂🌼🍂════╗ @tasnim14125 ╚════🍂🌼🍂═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎈 🔴فیلسوفی می گه: اگه یه روزی فرزندی داشته باشم،بیشتر از هر اسباب بازی دیگه ای براش بادكنك می خرم. بازی با بادكنك خیلی چیزها رو به بچه یاد میده!!💛 🍃بهش یاد میده كه باید بزرگ باشه اما سبك، تا بتونه بالاتر بره! 🍂بهش یاد میده كه چیزای دوست داشتنی میتونن توی یه لحظه، حتی بدون هیچ دلیلی و بدون هیچ مقصری از بین برن، پس نباید زیاد بهشون وابسته بشه 🍃و مهم تر از همه، بهش یاد میده كه وقتی چیزی رو دوست داره، نباید اونقدر بهش نزدیك بشه و بهش فشار بیاره كه راه نفس كشیدنش رو ببنده، چون ممكنه برای همیشه از دستش بده 🍂و اگه کسی رو دوس داشت رهاش نکنه چون ممکنه دیگه نتونه به دستش بیاره 🍃 و اینکه وقتی یه نفر و خیلی واسه خودت بزرگ کنی در آخر میترکه و تو صورت خودت میخوره. 🍂میخوام ببینه بادکنک با این که تمام زندگیش بسته به یه نخ اما بازم توی هوا مي رقصه.💞💥 ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌╔═🍂🌼🍂════╗ @tasnim14125 ╚════🍂🌼🍂═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
∞♥∞ ذات هرڪس‌درقیامت نقش‌پیشانےاوست، نقش‌پیشانی‌ما، باشد:"غلام‌حیدرم".💚🌸 ╔═🍂🌼🍂════╗ @tasnim14125 ╚════🍂🌼🍂═╝
8.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌠🍁 🍁 💠 💢موضوع: دولت انقلابی چطور اوضاع را سامان خواهد داد؟ 🔸🌹🔹 ╔═🍂🌼🍂════╗ @tasnim14125 ╚════🍂🌼🍂═╝
🌸🍃🌸🍃🌸🍃 ↻روزی عقربی یکی از دوستان امیرالمومنین عليه السلام را نیش زد و سریعا نزد امیرالمومنین عليه السلام آمد. ↻حضرت به او فرمود: بر اثر این نیش نمی میری برو. او رفت و پس از مدتی آمد و عرض کرد:  یا امیرالمومنین بر اثر آن نیش عقرب دو ماه زجر کشیدم حضرت به او فرمود: میدانی آن عقرب چرا تو را نیش زد؟ ↻عرض کرد خیر حضرت فرمودند:  چون یک بار در حضور تو سلمان را به خاطر دوستی ما مسخره کردند و تو هیچ نگفتی و از سلمان دفاع نکردی این نیش عقرب به خاطر آن است. ↻نیش و کنایه زدن به محبین و موالیان حضرات معصومین(علیهم السلام) اینقدر مهم و حساس است. دفاع نکردن از سلمان این عقوبت را داشت. 📚 مستدرک الوسایل ج۱۲  ╔═🍂🌼🍂════╗ @tasnim14125 ╚════🍂🌼🍂═╝
سِراج | seraj !🌿'
🌸🍃🌸🍃🌸🍃 #داستانک ↻روزی عقربی یکی از دوستان امیرالمومنین عليه السلام را نیش زد و سریعا نزد امیرالمومن
💠🍃💠🍃💠🍃💠🍃 ‌تمام نور معنوی و فیوضاتی که انسان از عبادات و زیارات کسب می‌کند با نیش و کنایه‌ای که بوسیله زبان به دیگران می‌زند نابود می‌شود..! ╔═🍂🌼🍂════╗ @tasnim14125 ╚════🍂🌼🍂═╝
📲 ╔═🍂🌼🍂════╗ @tasnim14125 ╚════🍂🌼🍂═╝