eitaa logo
سِراج | seraj !🌿'
251 دنبال‌کننده
15.4هزار عکس
9.7هزار ویدیو
736 فایل
『﷽』 دعا‌کنید خدا‌ بَصیرت‌ دهد‌ مـٰارا ؛ بصیرت‌است‌ کھ میزان‌ ڪفر‌ وایمان‌است🌱 . • نظر حرف و َ سُخن گویھ ؛ 🤲🏼 | @narjes_m_313 نشرِ پیام ھا صدقه جاریھِ است :)) باارسال مطالب کانال در روشنگری جامعه سهیم باشید .
مشاهده در ایتا
دانلود
🌠🍁 🍁 💢 ♻️موضوع: اقدامات در دست اجرا 🔸🌺🔹 ╔═🍃🌼🍃═════╗     @tasnim14125 ╚═════🍃🌼🍃═╝
۵ دی ۱۳۹۹
••🥀•• تایم⏱ در‌سطح‌شهر«بیـرق‌و‌پرچـم»‌علم کنید دارد‌عزای‌مـادرمان‌می‌رسد‌ز‌راه 🖤 ╔═🍃🌼🍃═════╗     @tasnim14125 ╚═════🍃🌼🍃═╝
۵ دی ۱۳۹۹
سِراج | seraj !🌿'
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۵ دی ۱۳۹۹
14.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 قبل از فاطمیه این کلیپ رو ببینیم ◽ دوستان با دلهای شکسته با اشک های جاری شده برای فرج مولا دعا کنیم. 👌 ╔═🍃🌼🍃═════╗     @tasnim14125 ╚═════🍃🌼🍃═╝
۵ دی ۱۳۹۹
∞♥∞ 🍃 اين همه در اينترنت و ڪتاب ميگردے ڪه ببينے آيت‌الله‌قاضے چه گفت؟! آيت‌الله‌بهجت چه دستورالعملے براۍ سلوڪ داد؟! فلان عارف چگونه به مقامات رسيد؟! اين همه دنبال استاد هستے و اين در و آن در ميزنے ، چه شد آخر؟! به ڪجا رسيدے؟! قدم اول ، است! نميگويم معصوم شويد ، اما به اندازه‌ۍ خودتان تلاش ڪنيد اے جوان عزيز ڪه به دنبال سير و سلوڪ ميباشے ، تو هنوز با پدر و مادرت تند هستے ، به ديگران پرخاش ميڪنے ، آن وقت انتظار دارے سالڪ‌الۍالله هم بشوے؟! اگر ملاحسينقلے‌همدانے«ره» هم از قبر بيرون آيد و استاد سير وسلوڪت شود ، اگر عاق‌والدين باشے ، به جايۍ نميرسے! !؟ ╔═🍃🌼🍃═════╗     @tasnim14125 ╚═════🍃🌼🍃═╝
۵ دی ۱۳۹۹
سِراج | seraj !🌿'
#مـتـن‌گـرافـۍ‌امـام‌زمـانـۍ 😍 ———🍓⃟‌🍭——— میدانم می‌آیی.... یوسف‌زهرا♥️ دلم شور میزند ، برای خود
😍 ———🍓⃟‌🍭——— ° رفیق فعّالِ مجازۍزیاد داریم📲 امّاامام زمان(عج)✨ دنبالِ فعّالِ هستند... تا به‌حال‌چنـدنفروبهش‌وصل ‌ڪردی؟ ╔═🍃🌼🍃═════╗     @tasnim14125 ╚═════🍃🌼🍃═╝
۵ دی ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۵ دی ۱۳۹۹
😍 🍃 با ذکر صلوات بر محمدوآل محمد به نیابت از شهدا بخصوص جهت تعجیل در فرج امام زمان عجل الله... ╔═🍂🌼🍂════╗ @tasnim14125 ╚════🍂🌼🍂═╝
۵ دی ۱۳۹۹
سِراج | seraj !🌿'
♥️⃟🌻 ♥️⃟🌻♥️⃟🌻 ♥️⃟🌻 #ابوحلما💔 #قسمت_چهاردهم #مهمان‌داریم در همین هنگام در خانه پدری حلما، سفره ای  ب
♥️⃟🌻 ♥️⃟🌻♥️⃟🌻 ♥️⃟🌻 💔 حلما دیس برنج را جلو کشید و درحالی که برای محمد می کشید گفت: + جلو در دیدم قیافه میلاد  درهمه حالا سر چی بحث تون شد؟ ×این چند وقته سرش خیلی تو کتابه... -مادر بهش سخت نگیرید جوونه اگه آرامشو تو خونه پیدا نکنه بیرون دنبالش میگرده ×چه سختی آخه خودش هفته پیش اومد گفت مامان مطالعه مذهبیت زیاده میخوام کمکم کنی برا هیئت مون +خب؟ ×دنبال یه سری حدیث تو زمینه خاصی میگشت دیدم داره از اینترنت مطلب برمیداره بهش گفتم منبع اینا معلوم نیست بذار از رو کتاب معتبر برات پیدا کنم که بیشتر اون حدیثایی که میخواست  نبود تو کتابای موثق ... -دنبال چه جور حدیثی میگشت؟ ×یه چیزی که مربوط به مراسم لعن  دشمنای اهل بیت باشه هرچی بشه به این جور جلسات نسبت داد.... +سر این بحث تون شد؟ ×نه...دیشب بیرون که بود رفتم سر میزشو مرتب کردم... +خاک به سرم سیگار پیدا کردی تو اتاقش؟ × نه، بذار حرفمو بزنم دختر...دوتا رمان پیدا کردم که یه مقدار از شون خوندم...بعد یهو دیدم میلاد جلو درِ اتاقش ایستاده داره با نگرانی نگاهم میکنه -کتابای نامناسبی بودن؟ مادرحلما با ناراحتی سرش را تکان داد و گفت: ×آره...بهش گفتم نباید از این چرندیات بخونه گفتم خوندن یه داستان که با جزییات صحنه فساد و راههای گناهو شرح داده حرامه اصلا با دیدن یه کلیپ مستهجن فرقی نداره.... +خب بعد میلاد چی گفت؟ ×کتابارو از دستم کشید و گفت برادر صادق گفته که وقتش شده با این سطح از مسائل آشنا بشه....این بچه نفهم... +گریه نکن مامان...حالا ... ×سرم داد زد برا اولین بار تو این بیست سال عمرش حلما رفت آن طرف سفره و مادرش را بغل کرد و رو به محمد گفت: +قرص قلب مامانمو میاری؟ -کجاست؟ +تو اتاقش جلو آیینه رو میز کوچیکه لحظاتی بعد محمد با عجله قرص ها را دست حلما داد و کنارش نشست. حلما یک قرص قرمز براق برداشت و زیر زبان مادرش گذاشت. محمد در گوش حلما گفت: مامانو ببریم دکتر؟ همان لحظه مادرحلما با دستش دست محمد را گرفت و همانطور که نفس نفس میزد، آهسته گفت: ×برا ...میلاد...برادری کن -چشم مامان جان چشم ❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀 به قلم؛ سین.کاف.غین ╔═🍃🌼🍃═════╗     @tasnim14125 ╚═════🍃🌼🍃═╝
۵ دی ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۵ دی ۱۳۹۹