بسمه تعالی، وإلی الله المُشْتَکَی
«وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَ نَلْعَبُ قُلْ أَ بِاللَّهِ وَ آيَاتِهِ وَ رَسُولِهِ كُنْتُمْ تَسْتَهْزِءُونَ» (توبه: 65)
منافق، منافق است، چه دیروز، چه امروز، و چه فردا...
همانان که خدا و رسول را به سخره میگیرند و وقتی عتاب میشوند و بازخواست، با وقاحت و بیشرمی پاسخ میدهند: شوخی نمودیم و بازی کردیم! ولی آیا استهزای خدا و رسول، شوخی و بازی است؟!
همانان که مطاعنشان از شمار و حساب افزون و از دایرۀ تعديد و تحديد بيرون است و اگرچه گفتههاشان سراسر بىاعتبار و غير لایق اِصغاى اُولي الأسماع والأبصار، ولی نمیتوان خاموش بود که باطل در این خیال که اکسیر میکند!
یک روز به سان عربانیْ جاهلی و سرگردان وادی حیرانی، به أیّوب نبی _علی نبیّنا و آله و علیه السلام_ جسارت میکنند و روز دیگر به علمای دین میتازند که چرا مانند این قاعدین پرده نشین و عافیتطلبان حجرهنشین و فراری از هر گونه دلیری و مردانگی، در پسِ پرده و کنج حجره نمینشینند و برای وادادگی در برابر دشمن غدّار و دلدادگی به خصم خونخوار، نسخۀ سازش و نازش نمیپیچند؟!
«قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ» (توبه: 30)
آری، خدایشان بکشد! به کدامین سو منحرف میشوند؟!
کسی نیست به این جماعتِ هزار رنگِ بوقلمون صفت بگوید که ای جماعت مدّعیِ همه چیز و تهی از همه چیز! به سامان کردن اقتصاد و دلار و مسکن و هزار ضرورت دیگرِ بر زمین مانده را رها کردید و تمام همّ و غمّتان رفع فیلترینگ است؟!
بگذریم...، که زبان قلم را به مخاطبۀ این جماعت معلوم الحالِ سَیِئ المآل فرسودن، چون نقش زدن بر آب است و از جمل توقّع شیر دادن! و به تكرار و اِكثار به معرض اثبات و اظهار رسيده که دشمنی این جماعت با خدا و رسول را پایانی نیست و انتهایی نه، ولی به یقین، این بیدینی و بیحیایی را مهمل نیز نتوان گذاشت.
ختام الکلام... در مقام صدور حکم فقهی نیستم که آیا توهین به آن نبی الاهی، ارتداد است یا نصب، و آیا حکمش سنگسار است یا اعدام، ولی آشکار است که توهین به ساحت عُلیای انبیای الاهی، شایسته و بل بایستۀ عقوبتی در خور است؛ اقدامی که به واقع حاسم اين ابتذال باشد و قاطع هر قيل و قال.
والله الهادي إلی الصواب والرَّشاد
طاهر عزیزوکیلی
طلبۀ حوزۀ علمیۀ قم
1403/7/26
@serajevahhaj
۲۶ مهر ۱۴۰۳
گفتن سنوار توی تونلها پنهان شده و نفوذیه، ولی تو خط مقدم مثل یه سرباز شهید شد
گفتن سید حسن فرار کرده ایران ، ولی وسط لبنان شهید شد
گفتن هنیه بچههاش رو فرستاده قطر ، ولی همه بچه و نوههاش وسط غزه شهید شدن
قهرمانهای واقعی این جهان رو قبل از ترور فیزیکی، ترور شخصیتی کردن...
🆔 @moje_siasi
۲۷ مهر ۱۴۰۳
۲۷ مهر ۱۴۰۳
بسم الله
برای یحیی، برای سنوار...
برای افسانه، برای اسطوره، برای قهرمان...
برای شجاعت، برای شهامت، برای دلیری...
برای مردانگی، آزادگی، آزادی...
برای صبر، برای ایثار...
برای طوفان، برای خالق طوفان...
برای فلسطین، برای قدس، برای اسلام...
برای مجاهد، برای شهید...
برای یحیی سنوار!
چه نام بزرگی! چه بزرگی! به راستی برای بزرگ بودن، بزرگ شدن، قهرمان بودن و قهرمان شدن، اسطوره شدن، افسانه بودن، شاید تنها چند دقیقه کافی است! نه، شاید تنها چند لحظه کافی است!
تنها به اندازۀ اندک رمقی برای جمع کردن همۀ توان در بازویی مجروح...
برای مبارزه تا آخرین قطرۀ خون، آخرین نفس، آخرین توان...
شاید تنها به اندازۀ یک تیر باقی مانده در خشاب...
شاید تنها به اندازۀ یک اسلحۀ خسته همچون دلاور خستهاش...
شاید تنها به اندازۀ یک قوت لا یموت، به اندازۀ چند آب نبات...
به اندازۀ یک شیشه عطر، یک تسبیح چوبی، یک کتابچۀ مندرس مناجات...
به اندازۀ باور از سرِ صدق به این دو بیت از امیر المؤمنین علیه السلام:
أَيَّ يَوْمَيَّ مِنَ الْمَوْتِ أَفِرُّ / يَوْمَ لَمْ يُقْدَرْ أَمْ يَوْمَ قُدِرَ؟!
يَوْمَ مَا قُدِّرَ لَا أَخْشَى الرَّدَى / وَ إِذَا قُدِّرَ لَمْ يُغْنِ الْحَذِرُ
شاید تنها کافی است «کربلایی جدید» بیافرینی، «کربلایی کوچک»، به اندازۀ یک یا دو یا سه نفر...
به همین اندازه: «علينا أن نَمضيَ قَدَماً على نفسِ المَسار الذي بَدأناه، أو فلتكنْ كربلاءَ جديدة!»
آری، برای اسطوره بودن، افسانه بودن، مجاهد بودن، برای شهید شدن، حتی تنها چند لحظه کافی است...
به یاد یحیی، به یاد سنوار...
طاهر عزیزوکیلی
سحرگاه ۰۳/۷/۲۹
@serajevahhaj
۲۸ مهر ۱۴۰۳
بسم الله
«الإمامة والسیاسة» تألیف أبومحمّد عبد الله بن مسلم بن قُتَيبَة الدِّينَوَري (متوفّای 276 ق.) یکی از کتابهای مهمّ در تاریخ اسلامی است. گزارشهای موجود در این کتاب در آشکارسازی وقایع مهم دوران خلافت خلفای اربعه، بسیار بسیار راهگشا است؛ گزارشهای منحصر به فردی که گویا در دیگر کتب تاریخی عامّه یا تحریف شدهاند و یا از اساس حذف گشتهاند! اگرچه ردّپای برخی از این گزارشها را میتوان در منابع مختلف عامّه یافت.
وجود چنین گزارشهایی در این کتاب سبب شده که در میان جامعۀ علمی و نخبگانی عامّه، مهجور باشد و از همین رو، تا کنون تحقیق مناسب و درخوری از این کتاب ارزشمند در دست نیست!
به مناسبتی، امروز به این گزارش در این کتاب برخوردم که چرایی شورش صحابه بر عثمان را تا حدّی به تفصیل شرح میدهد!
از میان جمع صحابه 10 نفر انتخاب میشوند که نامۀ اعتراضی ایشان را به عثمان تحویل دهند، نکتۀ جالب ماجرا آن جا است که از میان آن 10 نفر، تنها عمّار بی ترس از سطوت و شوکت خلیفه، نامه را به بارگاه خلیفه میبرد و با شجاعت و جسارت نامه را بر عثمان عرضه میکند!
خلیفۀ ملعون به اشارت و مشورت مروان ملعونتر فرمان ضرب این صحابی جلیل را صادر میکند و خود نیز با لگد چنان بر پهلوی او میزند که بر اثر آن، بطن او مجروح و شکافته میشود...
و پس از این ماجرا، زمانی که خلیفۀ شجاع (!) را بر قتل عمّار تهدید میکنند، به دروغ مشارکت خود در مضروب ساختن جناب عمّار را انکار میکند!
ما أنكر الناس على عثمان رحمه الله
قال [عبد الله بن مسلم، مصنّف هذا الکتاب]: وذكروا أنّه اجتمع ناس من أصحاب النبي عليه (الصلاة و) السلام، فكتبوا كتاباً ذكروا فيه ما خالف فيه عثمان من سنّة رسول الله وسنّة صاحبَيه، وما كان من هبته خمس إفريقيّة لمروان وفيه حقّ الله ورسول الله وسهم ذوي القُربَىٰ واليتامى والمساكين، وما كان من تطاوله في البنيان حتّى عدّوا سبع دور بناها بالمدينة: داراً لنائلة وداراً لعائشة وغيرهما من أهله وبناته، وبنيان مروان القصور بذي خشب، وعمارة الأموال بها من الخمس الواجب للّه ولرسوله، وما كان من إفشائه العمل والولايات في أهله وبني عمّه من بني اُميّة أحداثٌ وغِلمَةٌ لا صحبة لهم من الرسول ولا تجربة لهم بالاُمور، وما كان من الوليد بن عُقبة بالكوفة إذ صلّى بهم الصبح _وهو أمير عليها_ سكران أربع ركعات ثمّ قال لهم: «إن شئتم أن أزيدكم صلاةً زدتكم!»، وتعطيله إقامة الحدّ عليه وتأخيره ذلك عنه، وتركه المهاجرين والأنصار لا يستعملهم على شيء ولا يستشيرهم واستغنى برأيه عن رأيهم، وما كان من الحمى الّذي حمى حول المدينة، وما كان من إدراره القطائع والأرزاق والاُعطيات على أقوامٍ بالمدينة ليست لهم صحبة من النبي عليه (الصلاة و) السلام ثمّ لا يغزون ولا يذبّون، وما كان من مجاوزته الخيزران إلى السُّوط وأنّه أوّل من ضرب بالسياط ظهور الناس وإنّما كان ضرب الخليفتين قبله بالدِّرَّة والخيزران.
ثم تعاهد القوم ليدفعنّ الكتاب في يد عثمان، وكان ممّن حضر الكتاب عمّار بن ياسر والمقداد بن الأسود وكانوا عشرة، فلمّا خرجوا بالكتاب ليدفعوه إلى عثمان _والكتاب في يد عمّار_ جعلوا يتسلّلون عن عمّار حتّى بقي وحده! فمضى حتّى جاء دار عثمان، فاستأذن عليه، فأذن له في يوم شاتٍ ، فدخل عليه وعنده مروان بن الحكم وأهله من بني اُميّة، فدفع إليه الكتاب فقرأه، <فـ>قال له: أنت كتبتَ هذا الكتاب؟! قال: نعم. قال: ومن كان معك؟! قال: كان معي نفر تفرّقوا فَرَقاً منك! قال: <و>من هم؟! قال: لا اُخبرك بهم! قال: فلِمَ اجترأتَ عليّ من بينهم؟!
فقال مروان: يا أمير المؤمنين! إنّ هذا العبد الأسود _يعني عمّاراً_ قد جرأ عليك الناس، وإنّك إن قتلتَه نكلت به من ورائه! ننن قال عثمان: أضربوه! فضربوه وضربه عثمان معهم حتّى فتقوا بطنه، فغُشي عليه، فجرّوه حتّى طرحوه على باب الدار! فأمرت به اُمّ سَلَمَة زوج النبي عليه (الصلاة و) السلام، فأدخل منزلها.
وغضب فيه بنو المُغِيرة وكان حليفهم، فلمّا خرج عثمان لصلاة الظهر عرض له هشام بن الوليد بن المُغِيرة، فقال: أما والله لئن مات عمّار من ضربه هذا لأقتلنّ به رجلاً عظيماً من بني اُميّة! فقال عثمان: لستُ هناك!
الإمامة والسياسة: 31 و 32.
توضیح واژگان:
الشِّتاء: معروف، الواحدة شَتوَة، والموضع: المَشتىٰ والمَشتاة، شتا يشتُو فهو شات. المحیط في اللغة 7: 364 «شتو».
الفَرَق _بالتحريك_: الخوف؛ وقد فَرِقَ _بالكسر_. تقول: فرِقتُ منك، ولا تقل: فرِقتُك. الصحاح ۴: ۱۵۴۱ «فرق».
@serajevahhaj
۳ آبان ۱۴۰۳
گزارشی خواندنی در العِقد الفرید
همان ماجرای جسارت خلیفۀ ثالث علیه لعان الله و ملائکته به جناب عمّار است در ماجرای تحویل نامۀ اصحاب...
عثمان در مخاطبۀ جناب عمّار، او را چنین دشنام میدهد: «أرغم الله أنفک!» و جالب این جاست که عمّار در پاسخ، با همان دشنام، نه خود او، بلکه دو خلیفۀ پیش از او را دشنام میدهد!
خلیفه پشیمان میشود، احتمالا از روی ترس از قبیلۀ عمّار، و در فکر چاره میافتد، ولی جناب عمّار رضي الله عنه پوزش خواهی خلیفۀ منافق را نمیپذیرد و او را به داوری روز جزا حواله میدهد...
ومن حديث الأعمش يرويه أبوبكر بن أبي شَيْبَة، قال: كتب أصحاب عثمان عيبه وما ينقم الناس عليه في صحيفة فقالوا: من يذهب بها إليه؟ قال عمّار: أنا! فذهب بها إليه. فلمّا قرأها قال: أرغم الله أنفك! قال: وبأنف أبي بكر وعمر! قال: فقام إليه فوطئه حتّى غُشي عليه!
ثمّ ندم عثمان، وبعث إليه طلحة والزبير يقولان: اختر إحدى ثلاث: إمّا أن تعفو، وإمّا أن تأخذ الأرش، وإمّا أن تقتص! فقال: والله لا قبلتُ واحدة منها حتّى ألقى الله!
قال أبوبكر: فذكرت هذا الحديث لحسن بن صالح، فقال: ما كان على عثمان أكثر ممّا صنع!
العِقد الفريد ۵: ۵۷
@serajevahhaj
۵ آبان ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پزشکیان و نتانیاهو در سازمان ملل!
#وعدهی_صادق_۳
۷ آبان ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻کمک امیرالمومنین (ع) به مجاهدان لبنانی!
خاطره جالب استاد رحیم پور ازغدی از عملیات تاریخ ساز جهاد اسلامی لبنان علیه مقر تفنگداران نیروی دریایی آمریکا در بیروت
⭕️در ۲۳ اکتبر سال ۱۹۸۳ در بیروت حمله انتحاری نیروی جهاد اسلامی لبنان به مقر نظامیان آمریکایی و فرانسوی ۲۹۹ کشته بر جای گذاشت.
ابراهیم عقیل یکی از رهبران ارشد حزب الله لبنان که چند هفته قبل به شهادت رسید یکی از طراحان این عملیات بود.
💢 @vahab313
۸ آبان ۱۴۰۳
سراجِ وهّاج
🔻کمک امیرالمومنین (ع) به مجاهدان لبنانی! خاطره جالب استاد رحیم پور ازغدی از عملیات تاریخ ساز جهاد
بسم الله
جناب عمّار _علیه رضوان الله الملک الغفّار_ در دفاع از حقّ زبانی گویا داشت و در وقت خود، آبدار و گاهی نیش دار!
این گفت و گویی است خواندنی میان او و عایشه پس از فروکش کردن آتش جنگ جمل، و کشته شدن همۀ اصحاب جمل!
كتب إليّ السَّرِيّ، عن شعيب، عن سيف، عن محمّد وطلحة، قالا: أمر عليٌّ <نفراً> بحمل الهودج من بين القتلى، وقد كان القعقاع وزُفَر بن الحارث أنزلاه عن ظهر البعير، فوضعاه إلى جنب البعير، فأقبل محمّد بن أبي بكر إليه ومعه نفر، فأدخل يده فيه، فقالت: من هذا؟ قال: أخوك البرّ! قالت: عُقوق!
قال عمّار بن ياسر: كيف رأيتِ ضرب بنيك اليوم يا اُمّه؟! قالت: من أنت؟! قال: أنا ابنك البارّ عمّار! قالت: لستُ لك باُمّ! قال: بلى وإن كرهتِ! قالت: فخرتم أن ظفرتم، وأتيتم مثل ما نقَمتم، هيهات! والله لن يظفر من كان هذا دأبه!
تاریخ الطبري 3: 55.
@serajevahhaj
۹ آبان ۱۴۰۳
هدایت شده از خبرگزاری فارس
8.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 رهبر انقلاب در تقریظ کتاب «ایستگاه خیابان روزولت»: به جنگ روایتها توجه لازم را نکردهایم؛ این کتاب پُرکننده یک خلأ رسانهای تبلیغاتی است
🔹متن تقریظ رهبر انقلاب بر این کتاب:
🔹این، گزارشی متقن و پرفایده از یک حادثهی مهم در تاریخ انقلاب یعنی تسخیر لانهی جاسوسی در سال ۵۸ است.
🔹این کتاب پُرکنندهی یکی از خلأهای رسانهئی و تبلیغاتی ما است. ما به جنگ روایتها در پیکارهای جهانی توجه لازم را نکردهایم و دشمنان و بدخواهان ما از غفلت ما بهره برده و بسیاری از حوادث را وارونه نشان دادهاند.
🔹باید از نویسندهی این کتاب و تلاش ارزشمندش قدردانی شود بخاطر اقدام هشیارانهاش در این عرصهی مهم. نثر کتاب روان و رسا و تحقیق و تحلیلهای آن منطقی و صادقانه و قانعکننده است.
🔹نام انتخاب شده برای کتاب عالی است.
@Farsna
۹ آبان ۱۴۰۳