eitaa logo
«صراط حق»
1هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
1.2هزار ویدیو
901 فایل
🌿𑁍› ‹#لبیــک_یامهــﷻــدے...!𑁍› بالاے سـࢪم نـام تو ࢪا نقش نمودم یعنے ڪہ سࢪ من بہ فداے قدم تو ‹ مجـمو؏ـه صــࢪاط ح‌ــق › @serat12k ‹ #شناسـنام‌ـہ‌ 📎⇣⇣› @seratehagh111 ارتباط: @Vahid_kashani ▫️▫️▫️▫️
مشاهده در ایتا
دانلود
𑁍📚 •༄𖦹 ✎ نقـد و بـررسی نظـریـه وجــودِ ✎‌ ذهنی در تبیین واقع‌نمایی علم ✎ تابستان ۱۳۹۹ ╭𑁍🔸دکتروحیدباقرپورکاشانی ╰𑁍🔸جنــاب‌مصطفـی‌رضــوانی •.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.• - دکتر وحید باقرپور کاشانی: ایشان می‌فرمایند: «بر تو پوشیده نیست که کلمات ایشان در این مرحله بحث وجود ذهنی بر محور اصالت ماهیت دور می‌زند. زیرا ماهیات را موجود در خارج و دارای آثار به حساب آورده و حصول ماهیات اشیاء در ذهن را علم به آن‌ها دانسته و وجود ذهنی را منحصر به حصول ماهیات اشیاء در ذهن کرده و وجود ذهنی را از وجود نفی کرده است. هیچ یک از این امور بنا بر قول به اصالت وجود صحیح نیست». ببینید این عبارتی هست که از استاد فیاضی است! «زیرا بر مبنای آن، ماهیات در خارج موجود نیستند که آثار بر آن‌ها مترتب باشد و اینکه حصول ماهیات در ذهن را علم به آن‌ها به حساب آوریم، سفسطه است». ببینید این امر اعتباری را بخواهیم ببریم به خارج، ایشان می‌فرمایند همین نظریه می‌شود سفسطه! «زیرا ماهیات، اموری هستند که ذهن اعتبار می‌کند و وجودی در خارج ندارد و واقعیات خارجی چیزی جز وجود نیست. پس آنچه در ذهن است، هیچ واقعیت خارجی ندارد و آن‌چه در خارج است در ذهن حاصل نمی‌شود. از آن‌چه گفتیم ظاهر می‌شود که بنابر قول به اعتباری بودن ماهیت، جایی برای ادعای علمی به اشیاء باقی نمی‌ماند، مگر به اصل وجود آن‌ها، زیرا آنچه ما بالاامتیاز اشیاست یعنی ماهیات، اعتبار ذهن است و هیچ واقعیتی در خارج ندارد». پس اگر التفات کنید، این نظریه که اتحاد ماهوی باشد، یک امر اعتباری که بنابر اصالت وجود و اعتباریت ماهیت را تسری بدهیم به خارج و همان را چه در خارج چه در ذهن بخواهیم در نظر بگیریم، این را خودش می‌فرمایند سفسطه است و این قول نظریه وجود ذهنی با اصالت وجود ناسازگار است! ✎ادامه دارد... ╭𑁍🔸پارت سیزدهم ╰𑁍🔸پارت‌قبل @serat12k
𑁍📚 •༄𖦹 ╭𑁍🔸دکتروحیدباقرپورکاشانی ╰𑁍🔸جنــاب‌مصطفـی‌رضــوانی •.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.• - جناب مصطفی رضوانی: خیلی ممنونم از فرمایش‌های شما. بحث این‌جا به نقطه اصلی‌اش رسید. یعنی من منتظر بودم که اشکالات بالاخره برسد به بحث اصالت وجود. در اولین ویسی هم که گذاشتم، به این اشاره کردم کسی در مسئله وجود ذهنی مشکل پیدا می‌کند که تلقی‌اش از اصالت وجود، آن تلقی صدرایی به قرائت علامه طباطبائی نباشد. حالا می‌رسم آن‌ها را هم توضیح می‌دهم. ببینید بنده عرض نکردم که ما برای وجود ذهنی، برهان نداریم. من این را هیچ جا نگفتم! بنده گفتم این براهین، تنبیهی‌اند. براهین تنبیهی هم تعریف مشخص دارد و در کار علامه طباطبائی بسیار پرکاربرد است. علامه حتی برهان صدیقین، حتی برهان خداشناسی‌اش را یک برهان تنبیهی می‌داند. ما در این برهان‌ها از پیش‌فرض‌ها استفاده می‌کنیم، نباید توقع داشته باشیم که در این برهان‌ها از پیش‌فرض‌ها استفاده نکنیم و نباید هم توقع داشته باشیم که نتیجه این براهین، چیز عجیب و غریبی باشد! نتیجه‌اش همان چیزی است که ما در ابتدا با شهود ابتدایی خودمان، با درک عرفی خودمان پذیرفته بودیم، یا یکی از پیش‌فرض‌های نهفته در زوایای ذهن‌مان بوده. نکته دیگر اینکه در مورد اتقان بحث کردید. ببینید من پرسیدم گفتم اتقان از نظر شما یعنی چه! من نگفتم مسائل فلسفی، اتقان ندارند! گفتم این اتقانی که شما مورد انتظارتان هست، این را ندارند. ببینید ما یک یقین‌آوربودن داریم. گزاره‌های فلسفی، نه همه‌شان، ولی اصلیات گزاره‌های فلسفی باید یقین‌آور باشند و هستند؛ در سیستم فلسفه اسلامی این وجود دارد. چه چیزی دارد تغییر می‌کند در طول تاریخ و در طول زمان؟ خیلی اوقات نگاه ما به مفاهیم تغییر می‌کند. مثلا نگاه کنید ما امکان حدوثی را داشتیم، بعدش امکان ماهوی را داشتیم، بعدش امکان فقری را داشتیم، خب این‌ها سه نظریه متفاوت است و چند قرن طول کشیده تا تکوین پیدا کند. اما آیا این‌ها نقض همدیگه‌‌اند؟ این‌ها همدیگر را نقض نمی‌کنند! این‌ها فقط می‌آیند دامنه برهان را یا مفاهیمش را توسعه می‌دهند یا تغییر می‌دهند. مثلاً در فضای ملاصدرا، مفهوم علت، مفهوم ماده، مفهوم حرکت، جوهر، ماهیت، ذهن، همه این مفاهیم تغییر پیدا کردند! مفهوم تغییر پیدا کرده! من نمی‌توانم الان دارم یک نظریه‌ای می‌دهم، ادعا بکنم که الی‌الابد دیگر کسی نمی‌آید‌ این مفاهیم را به شکل دیگری طرح بکند، یا مثلاً توسعه بدهد دامنه برهان را! فقط می‌توانم ادعا بکنم که این برهان در حدی محکم هست که به‌طور کلی نقض نشود که این را داریم. این یقین‌آور بودن به این معنا را در بعضی از گزاره‌ها آن هم نه در همه گزاره‌های فلسفی، در بعضی از گزاره‌های فلسفی داریم. فلسفه اساساً خیلی اوقات پرسش‌های بنیادین طرح می‌کند و یک منظومه مفهومی می‌سازد برای ما. گاهی اوقات هم گزاره‌های یقینی دارد که این‌ها به‌عنوان اصل موضوع در کار ما به کار می‌روند. این‌جاهاست که ما می‌توانیم بعضی از ظواهر شریعت را تأویل ببریم به مقتضای براهین عقلانی. ✎ادامه دارد... ╭𑁍🔸پارت چهاردهم ╰𑁍🔸پارت‌قبل @serat12k
𑁍📚 •༄𖦹 ✎ نقـد و بـررسی نظـریـه وجــودِ ✎‌ ذهنی در تبیین واقع‌نمایی علم ✎ تابستان ۱۳۹۹ ╭𑁍🔸دکتروحیدباقرپورکاشانی ╰𑁍🔸جنــاب‌مصطفـی‌رضــوانی •.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.• - جناب مصطفی رضوانی: شما گفتید نظریه شبح قابل دفاع است. نه! قابل دفاع نیست! یعنی پیش‌فرض‌هایش را زیر سؤال می‌برد. در همین متن نهایه، علامه درباره نظریه شبح می‌گوید: «ولو کان الموجود فی الذهن شبحاً للامر الخارجی نسبة الیه نسبة التمثال الی ذی التمثال ارتفعت العینیة من حیث الماهیة، ولزمت السفسطة». می‌گوید این حرفی که ما در نظریه شبح می‌زنیم، سفسطه را لازم می‌آورد. «لعود علومنا جهالات»، به‌خاطر اینکه علم ما جهل می‌شود وقتی که تطابق ماهوی نباشد. «علی انّ فعلیّة الانتقال من الحاکی الی المحکیّ تتوقف علی سبق علم بالمحکیّ». می‌گوید اصلاً یک حالت دُوری هم این‌جا وجود دارد. یعنی اشکال دارد! اگر نظری وجود ذهنی هم یک‌ همچین اشکالی داشته باشد، این اشکال به آن هم وارد است. اما به هر حال مسئله سر این است که ما یک‌سری پیش‌فرض‌ها داریم، این پیش‌فرض‌ها را می‌خواهیم تبیین کنیم و نباید مخدوش بشود. ببینید اصلاً در علوم هم همین است. ابتدا یک درک شهودی و عرفی ارائه می‌شود، بعد می‌گوید برویم با فرمول و معادلات ببینیم که آیا این درک شهودی و عرفی را می‌توان پشتیبانی کرد یا نه. اگر شد از آن دفاع می‌کنند، اگر نشد، حتی آن موقعی که به یک نظریه علمی دست پیدا می‌کنند، این یکی از نقاط ضعفش است که بالاخره این با درک شهودی ما فاصله دارد. گفتید که ادله‌ وجود ذهنی، برهان خلف است. نه! برهان خلف نیست! مسئله سر این نیست که حالا چون نظریه اضافه و نظریه شبح، باطل هستند، پس ثَبَتَ وجود ذهنی! اصلاً مسئله سر این نیست! مسئله تاریخی است که ما در طول تاریخ فلسفه اسلامی نظریاتی داشتیم، مهم‌ترین نظریات و قابل اعتناترین‌شان این‌هاست و بعد می‌آید مطرح می‌کند که از بین این نظریات، وجود ذهنی است که بیش از همه، سازگاری و انسجام دارد، با پیش‌فرض‌هایی که ما داریم می‌خواند و در اثنای راه، زیر میز نمی‌زند. یک نکته دیگر هم بگویم که نظریه وجود ذهنی اساساً در درجه اول، یک بحث معرفت‌شناختی نیست. زمانی که ملاصدرا این بحث را مطرح کرد، به‌عنوان یک مسئله هستی‌شناختی مطرحش کرد. حتی آن‌جا وقتی که در اسفار، بحث وجود ذهنی را مطرح می‌کند، مقدماتی می‌آورد که آن مقدمات کاملاً نشان می‌دهد که بحث، بحث هستی‌شناختی است و مقدماتی از علم‌النفس فلسفی می‌آید وسط. مسئله تطابق عوالمی که از عرفا گرفته شده، قیام صدوری، اتحاد عالم و معلوم، این‌ها مسائل وجودشناختی‌اند. حالا ما در دیدگاه علامه، این را داریم که ایشان برای مسئله واقع‌نمایی ادراکات و علم حصولی، استفاده می‌کند از وجود ذهنی، بله! ولی می‌خواهم بگویم در درجه اول این نیست. این‌طور نیست که ما فکر کنیم واقع‌نمایی علم را فقط و فقط با وجود ذهنی می‌شود. یکی از راه‌هایی که می‌شود واقع‌نمایی علم را که از نظر ما بدیهی است و علامه در مقاله دوم فکر می‌کنم در اصول فلسفه توضیح می‌دهد که چرا بدیهی است و آن‌جا تحلیل می‌کند که حتی کسی که شکاک است، حتی در رادیکال‌ترین شکاکیت‌ها کاشفیت از واقع خوابیده. به این تحلیل می‌توانند دوستان مراجعه بکنند. اما با این حال، ما می‌خواهیم یک تبیینی از آن ارائه بدهیم. یکی از تبیین‌ها که فعلاً دارد کار می‌کند در یک حدی کار می‌کند با یک تقریر خوبی می‌تواند ما را قانع کند، مسئله وجود ذهنی است و این مسئله وجود ذهنی هم چکش‌کاری نیاز دارد، می‌شود در مورد جاهای مختلفش بحث کرد و ارتقاء داد. ✎ادامه دارد... ╭𑁍🔸پارت پانزدهم ╰𑁍🔸پارت‌قبل @serat12k
𑁍📚 •༄𖦹 ╭𑁍🔸دکتروحیدباقرپورکاشانی ╰𑁍🔸جنــاب‌مصطفـی‌رضــوانی •.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.• - جناب مصطفی رضوانی: اما در مورد مهم‌ترین مسئله‌ای که در گفتگوی امشب داریم و شما مطرح کردید؛ ببینید شما مسئله را ربط دادید به اصالت وجود و حقیقتاً این شکلی است؛ یعنی وجود ذهنی و اصالت وجود، به شدت با هم گره خوردند و اگر کسی آن‌جا نتواند اصالت وجود را تلقی بکند، مثل استاد بزرگوار ما حضرت آقای فیاضی، در مسئله وجود ذهنی هم به مشکل می‌خوریم و شما هم تا جایی که می‌دانم تلقی‌تان از اصالت وجود یک چیز دیگر است. حالا من نمی‌دانم و تبیینی از شما ندیدم، به‌خاطر همین نسبت نمی‌دهم که قائل به نظریه اصالت هویت هستید با چه خوانش و تقریری؛ این را نمی‌دانم. اما اصالت وجود را آن‌طور که آقای طباطبائی می‌گویند، قبول ندارید. مشکل همین جاست. خوب شد که روی همین دست گذاشتید. شما فرمودید که ماهیت تنها موطنش در ذهن است و این را گفتید که اصالت وجود، این را می‌گوید که ماهیت فقط در ذهن است. خب این نگاه را ما قبول نداریم! طبق تقریر علامه طباطبائی، ماهیت، نه در خارج است و نه در ذهن. ماهیت اساساً پوچ و باطل است. خود ملاصدرا هم عباراتی در این قضیه دارد، عباراتی هم البته مخالفش دارد. یعنی یک جاهایی در یک‌سری از مباحث، دقیقاً ملتزم به مبنایش نبوده. ولی مبنایش و برد استدلالی که در اصالت وجود اقامه می‌کند، این را می‌رساند که ماهیت، باطل، پوچ و هلاک سرمدی است، بطلان محض است. این‌ها عبارات خود ملاصدرا است! نه در ذهن و نه در خارج، هیچ‌گونه تحقق و شیئیتی ندارد و منشأ اثر نیست. کاملاً بی‌اثر و پوچ است. و بعد فرمودید که اتحاد ماهوی که ما در وجود ذهنی مطرح می‌کنیم، یعنی مسئله تطابق ماهوی که مطرح می‌کنیم، به معنای خارجیت دادن به ماهیت است. این هم یک نگاه به شدت غلط است و همین است که مسئله برای ما درست می‌کند! ما در اصالت وجود داریم پای ماهیت را کلاً از خارج و ذهن قطع می‌کنیم، بعد در وجود ذهنی بیاییم به آن خارجیت بدهیم؟ این یعنی اینکه اصالت وجود را آن شکلی که باید تصور کنیم، تصور نکردیم. ببینید اساساً اگر ماهیت می‌تواند حیث التفاتی داشته باشد، می‌تواند یک چیز دیگر را بازنمایی کند، می‌تواند هم در ذهن باشد هم در خارج باشد، اساساً به این دلیل است که نه در خارج و نه در ذهن، شیئیتی ندارد. چرا؟! چون اگر عینیت داشت در خارج که نمی‌توانست بیاید در ذهن؛ اگر عینیت داشت در ذهن که نمی‌توانست بیاید در خارج! اصلاً وجود انتقال پیدا نمی‌کند! اصلاً بحث مطابقت دیگر مطرح نمی‌شود! اصلاً چه چیزی با چه چیز دیگری مطابق باشد؟! اگر یک چیزی در خارج شیئیت و تحقق دارد و اگر در ذهن هم تحقق دارد، دیگر این دوتا چه شکلی می‌خواهند با هم تطابق پیدا کنند؟! به‌خاطر همین است که ما اصلاً چیزی به نام تطابق وجودی نداریم. یک وجود نمی‌تواند بر وجود دیگر تطابق پیدا کند و مسئله علم را حل کند. تنها و تنها تطابق ماهوی مطرح است. حالا تطابق ماهوی که این‌جا داریم مطرح می‌کنیم، یک مسئله مصداقی نیست، یک امر معناشناختی است. ✎ادامه دارد... ╭𑁍🔸پارت شانزدهم ╰𑁍🔸پارت‌قبل @serat12k
𑁍📚 •༄𖦹 ╭𑁍🔸دکتروحیدباقرپورکاشانی ╰𑁍🔸جنــاب‌مصطفـی‌رضــوانی •.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.• - جناب مصطفی رضوانی: ببینید ما این‌جا یک بحث هستی‌شناختی داریم که اصالت وجود است. در اصالت وجود می‌آییم ماهیت را کلاً ابطال می‌کنیم. برخلاف نظریه استاد بزرگوار، آقای فیاضی و حضرت آیت‌الله مصباح که من طبق دیدگاه این بزرگواران نمی‌توانم وجود ذهنی را تقریر بکنم، اما طبق دیدگاه علامه می‌توانم. پس در درجه اول، یک بحث هستی‌شناختی داریم که ابطال ماهیت است. می‌آییم کلاً می‌گوییم ما تمایز متافیزیکی بین وجود و ماهیت به این معنا که وجود تحقق داشته باشد و ماهیت هم تحقق داشته باشد، حالا یکی اصل یکی فرع، اصلاً نداریم. اصلاً ماهیت کلاً باطل و پوچ است! نیست! اصلاً ماهیت نداریم! این یک درجه. یک بحث معرفت‌شناختی داریم که حالا این تصور و ماهیتی که در ذهن من هست، اجمالاً کاشف از واقع است، اجمالاً یعنی نه در همه مصادیق. اصلاً بحث ما مصداقی نیست. ببینید ما در منطق جدید یک تفکیکی را داریم که فرگه روی آن دست می‌گذارد و خیلی تفکیک مهمی است. گاهی‌اوقات در سنت فلسفی خودمان، این‌ها با هم خلط شده و اشتباهاتی را به وجود آورده. ما یک منطق مفهومی داریم، و یک منطق مصداقی، که همان مثالی که فرگه می‌زند، ستاره صبحگاهی و این‌ها، ببینید این‌جا هم مسئله این شکلی است که ما در مورد مصادیق امور صحبت نمی‌کنیم. من نمی‌خواهم بگویم اگر یک سیبی در خارج هست و من این را دارم می‌شناسم، یک تصوری از آن در ذهنم دارم، همین که یک تصوری در ذهنم داشتم، پس دیگر این وجود خارجی دارد. به اصطلاح منطقی‌اش تعهد وجودی دارد، من می‌توانم از تصور کردن یک ماهیت، نتیجه بگیرم که پس این حتماً مطابق با یک وجود خارجی است و آن وجود خارجی تحقق دارد. اگر این‌طور بود، پس چرا ما اصلاً بحث وجود ذهنی را با تصور معدومات داریم شروع می‌کنیم؟! یعنی ما داریم می‌گوییم شما مفهوم غول را در ذهنت داری، سیمرغ را داری، اجتماع نقیضین را داری، و این‌ها وجود ذهنی دارند. اگر این‌طور که شما می‌گویید بخواهیم تقریر بکنیم وجود ذهنی را، یعنی همه این‌ها باید تحقق خارجی داشته باشند، باید برایشان مصداق فرض بکنیم. خب این غلط است! ما اصلاً در بحث وجود ذهنی دنبال این نیستیم. ما دنبال این هستیم که بگوییم اگر یک تصور ذهنی داریم و یک ماهیتی در ذهن‌مان هست، این وجود ذهنی با یک وجود خارجی، هم معناست؛ هم معناست یعنی تطابق ماهوی دارد. حالا اینکه وجود خارجی‌اش بالفعل هست یا نیست، عین این سیبی که دارم می‌بینم که هست برخلاف سیمرغ یا غول که نیست، این یک بحث دیگر است. من فقط دارم در مورد هم‌معنایی این‌ها صحبت می‌کنم. می‌خواهم بگویم بین وجود ذهنی و وجود خارجی، تطابق ماهوی است و این‌ها هم‌معنا هستند و این هم‌معنایی همان ملاک کاشفیت است. انطباق اساساً این‌گونه بین ذهن و خارج نیست. اینکه من بیایم بگویم هر چیزی در ذهن دارم، دقیقاً عینش یک چیزی هم در خارج دارم. بحث وجود ذهنی این نیست! اصلاً تطابق ماهوی این نیست! حالا اگر لازم شد باز هم در مورد این باید صحبت بکنیم و بنده توضیح بدهم. ✎ادامه دارد... ╭𑁍🔸پارت هفدهم ╰𑁍🔸پارت‌قبل @serat12k
𑁍📚 •༄𖦹 ╭𑁍🔸دکتروحیدباقرپورکاشانی ╰𑁍🔸جنــاب‌مصطفـی‌رضــوانی •.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.• - دکتر وحید باقرپور کاشانی: عرض تشکر دارم خدمت حضرتعالی. فرمودید براهینی که بر وجود ذهنی اقامه شده، براهینی تنبیهی است. براهین تنبیهی، براهینی است که نسبت به یک امر بدیهی باشد. مثلاً در خصوص تسلسل، می‌گویند یک امر بدیهی است. براهینی که ارائه می‌شود، می‌گویند این براهین، براهین تنبیهی هست. کجا وجود ذهنی یک امر بدیهی هست؟ بله یک چیزی در خارج، صورتی در ذهن است، چیزی در ذهن است، یک امر بدیهی است که هم قول به شبح قبول کرده هم قول به اضافه قبول کرده و اقوال دیگر. اما کجا پذیرش وجود ذهنی، امر بدیهی هست که براهینش هم بخواهد تنبیهی باشد؟ این یک نکته. نکته دیگر خدمت شما عارضم که می‌فرمایید بنا به تلقی که مرحوم علامه طباطبائی دارند از اصالت وجود، اینکه اساساً می‌گویند ماهیت پوچ و باطل است. یعنی حتی در ذهن هم نیست؛ خارجیت که ندارد، در ذهن هم نیست! به چه مبنایی این حرف را زدید؟! گفتید اگر چنان‌چه ماهیت پوچ و باطل نباشد، خب این تعارض پیدا می‌کند با نظریه وجود ذهنی. خدمت برادر بزرگوارم عارضم که ما مستند باید حرف بزنیم. کجا علامه طباطبائی گفته ماهیت کلاً پوچ و باطل است؟! حتی ماهیت به‌عنوان حد وجود ذهنی هم محسوب نمی‌شود! کجا چنین حرفی زدند؟! آن چیزی که در آثار ایشان است، چه در بدایه چه در نهایه، صریح آوردند که: «الوجود موجودا بالذات و الماهیة موجودة بالعرض». بله بالعرض است. ماهیت، موجود است، در ذهن است. بعد می‌فرمایند که آقای مصباح اشتباه کرده! آقای فیاضی اشتباه کرده! خب حضرتعالی درست می‌گویید، بر چه مبنایی دارید این حرف را می‌زنید؟! کجا علامه طباطبائی گفتند که بنا به تقریر اصالت وجود ایشان، ماهیت پوچ و باطل است؟! رو هوا که نمی‌توانیم حرف بزنیم! ایشان خودش کتاب دارد، متن دارد! الان در کدام قسمت بدایه و نهایه گفته که ماهیت پوچ و باطل است؟! بعد شما این نتیجه را می‌خواهید بگیرید از باب اینکه مسئله وجود ذهنی را مشکلش را بتوانید حل کنید؛ یک ان‌قلتی که من گرفتم از چند ان‌قلتی که هست، بتوانید حل بکنید، اساساً ماهیت را منکر می‌شوید! یعنی شجر و حجر و انسان و حیوان را کلاً انکار کردید! این‌ها ماهیت است دیگر! غیر ماهیت که چیزی نیست! حتی در ذهن هم آن را انکار کردید و کلاً ماهیت را یک امر پوچ و باطل دانستید! بر اساس چه مبنایی؟! روی کدام متن؟! ✎ادامه دارد... ╭𑁍🔸پارت هجدهم ╰𑁍🔸پارت‌قبل @serat12k
𑁍📚 •༄𖦹 ✎ نقـد و بـررسی نظـریـه وجــودِ ✎‌ ذهنی در تبیین واقع‌نمایی علم ✎ تابستان ۱۳۹۹ ╭𑁍🔸دکتروحیدباقرپورکاشانی ╰𑁍🔸جنــاب‌مصطفـی‌رضــوانی •.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.• - دکتر وحید باقرپور کاشانی: ببینید من قسمت به قسمت که ادعا می‌کنم، از فرمایشات بزرگان، عبارت می‌خوانم. اولاً بنا نبود روی اقوال مرحوم علامه طباطبایی بحث بشود. بنا شده بود نسبت به فیلسوفان صدرایی باشد، می‌توانستید اقوال را بیان کنید به بررسی بپردازیم. اما فرمودید که علامه طباطبائی باشد. بدایه و نهایه را من آوردم. از روی بدایه و نهایه برایتان خواندم. قسمت به قسمت، تقریراتی که علامه طباطبائی داشت دلیل آوردم. در کجای بدایه و نهایه و دیگر آثار علامه، صراحتاً آورده ماهیت اساساً پوچ و باطل است؟! حتی کسانی که مخالف نظر استاد فیاضی هستند، که حالا استاد فیاضی هم می‌گویند ماهیت هم خارجیت دارد به تبع وجود است. ولی ماهیت را گروهی به‌عنوان حد وجود لحاظ کردند، یا گروهی به‌عنوان حد وجود ذهنی لحاظ کردند. اگر از نگاه محروم علامه طباطبائی، ماهیت پوچ و باطل بود در ذهن هم نبود، به عنوان حد وجود ذهنی هم نبود، چرا صراحتاً گفتند که: «الماهیات الموجودة فی الخارج المترتبة علیها آثارها وجودا». از اول می‌آمدند می‌گفتند ماهیت باطل است! چرا بگویند ماهیات، موجودی که در خارج است؟ چرا بگویند: «طریق معروف حکما این است که این ماهیات موجود در خارج که آثارشان بر آن‌ها مترتب است وجود دیگری دارند که در آن آثار خارجی عیناً با آن‌ها مترتب نیست. هرچند آثار دیگر غیر از آثار خارجی بر آن‌ها مترتب است». این همه عبارت‌هایی که ایشان صریح مطرح کردند! یا در بدایه: «المشهور بين الحكماء أن للماهيات وراء الوجود الخارجي - وهو الوجود الذي یترتب عليها فيه الآثار المطلوبة منها - وجودا آخر لا یترتب عليها فيه الآثار، ويسمى: وجودا ذهنيا». صراحتاً دارند صحبت از ماهیت می‌کنند! اصلاً چرا بگویند، همان اول می‌گفتند ماهیت باطل است! تمام تعریفی که حکما نه تنها ایشان، مرحوم آخوند ملاصدرا هم گفته‌اند، شما اگر رجوع بکنید در جلد اول اسفار، می‌بینید صراحتاً این مسئله را ایشان مطرح کردند‌. ✎ادامه دارد... ╭𑁍🔸پارت نوزدهم ╰𑁍🔸پارت‌قبل @serat12k
𑁍📚 •༄𖦹 ✎ نقـد و بـررسی نظـریـه وجــودِ ✎‌ ذهنی در تبیین واقع‌نمایی علم ✎ تابستان ۱۳۹۹ ╭𑁍🔸دکتروحیدباقرپورکاشانی ╰𑁍🔸جنــاب‌مصطفـی‌رضــوانی •.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.• - دکتر وحید باقرپور کاشانی: بعد حضرتعالی می‌آیید این را استناد می‌دهید به مرحوم علامه طباطبائی، خب مرحوم علامه طباطبائی گفتند که ماهیت پوچ و باطل است، پس اصلاً ماهیت را کنار بگذاریم، دو تا وجود است، یک وجود ذهنی، یک وجود خارجی! این‌جا اول بحث است! رابطه این وجود ذهنی با وجود خارجی چیست؟! چگونه وجود ذهنی من، علم به حقیقت خارجی به وجود خارجی است؟! ببینید نکته این‌جاست! اگر چنانچه این وجود ذهنی من، منشأ نفس من است و قیام صدوری به نفس من دارد، خب یک پروسه داخلی است، این چه ربطی به وجود خارجی دارد؟! این‌جا باز گیر می‌کنیم! ببینید نظریه وجود ذهنی چه چیزی را می‌خواهد بگوید؟ نظریه وجود ذهنی همه حرفش این است که این وجود ذهنی یک وجود است که ما در نظر می‌گیریم، این حکایت‌گری از این وجود خارجی و حقیقت خارجی دارد. خب چگونه حکایت‌گری دارد؟! اگر شما ماهیت را انکار کنید، مگر در نظریه شبح، اشکالی که به نظریه شبح وارد می‌کردید چه بود؟! می‌گفتید عینیت ماهوی نیست، چون عینیت ماهوی نیست، نظریه شبح باطل است. خب الان به من بگویید بین وجود خارجی و وجود ذهنی، عینیت وجودی است؟! یعنی بنده الان در مقابل این درخت خارجی که معلوم است بالعرض من قرار گرفته و این صورتی که در ذهن من است معقول بالذات است در نگاه مرحوم علامه طباطبائی، آیا بین این، وجود و وجود خارجی، اتحاد وجود دارد؟! این‌ها یکی هستند؟! کسی که این را نگفته! حتی بنا به قول اتحاد عقل و عاقل و معقول هم این را نمی‌گویند! بحثی که مطرح می‌کنند می‌گویند که بله آن صورت ذهنی می‌شود معلوم بالذات و اتحاد بین معلوم بالذات با نفس است! کسی نگفته بین وجود خارجی و نفس من و این وجود ذهنی، اتحاد و عینیت وجود دارد! خب وقتی این نباشد، همان اشکالاتی که نسبت به نظریه شبح مطرح است که عینیت ماهوی، عینیت خارج و ذهن برایش مطرح نیست، این‌جا هم مطرح نیست! پس این‌ها را باید توجه داشته باشید و من خدمت دوست بزرگوارم عارضم که تقریر شما این است که ماهیت پوچ و باطل است، نسبت می‌دهید به علامه طباطبائی! اما کجا علامه طباطبائی این را گفتند؟! در آخر تشکر دارم از حضرتعالی، اساتید محترم، مدیران گروه و در این‌جا عرایضم را به اتمام می‌رسانم با صلوات بر محمد و آل محمد. والسلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته. ✎ادامه دارد... ╭𑁍🔸پارت بیستم ╰𑁍🔸پارت‌قبل @serat12k
𑁍📚 •༄𖦹 ╭𑁍🔸دکتروحیدباقرپورکاشانی ╰𑁍🔸جنــاب‌مصطفـی‌رضــوانی •.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.• - جناب مصطفی رضوانی: خیلی ممنونم. کاش فرصت بیشتر بود چون الان بحث به جایی رسید که یک‌سری مسائل رد و بدل شد و خوب بود که بشود این‌ها را مطرح بکنیم. حالا من دیگر می‌گذرم. یک نکاتی الان وجود داشت که همین الان می‌شد به آن اشاره بکنیم ولی می‌گذرم حالا ان‌شاءالله در فرصت‌های بعدی. تنها نکته‌ای که الان لازم است بگویم این است که علامه در بدایه و نهایه و در حاشیه اسفار و در همه آثارشان این مسئله را بیان می‌کند که ماهیت، بطلان محض است و عدم و پوچ است و منشأ اثر نیست. همین عبارتی که شما اشاره کردید گفتید که علامه می‌گوید ماهیت موجود بالعرض است، این عبارت الاخریٰ این است که معدوم بالذات است. موجود بالعرض مساوی است با معدوم بالذات. در حاشیه اسفار هم علامه عباراتی دارد صریح در مورد این. خود ملاصدرا عباراتی دارد که حالا اگر سرچ بکنید مثلاً: «الماهیه لم تشم ماشمت و لم تشم رائحه الوجود اصلا و ابدا»، که در ذهن نه در خارج تحققی پیدا نمی‌کند‌. البته اینکه ما داریم می‌گوییم تحقق ندارد، حد بودن را نفی نمی‌کنیم. یعنی اینکه حد هست ولی حد کاملاً اعتبار ذهن است، حد در خارج نیست؛ حد در ذهن است. اصلاً اعتباریت ماهیت به همین معناست. به هر حال، ماهیت منشأ اثر نیست. یک بحثی در اصالت وجود است و در مورد دیدگاه آقای فیاضی و حضرت آیت‌الله مصباح هم کلی بحث وجود دارد. اگر قرار شد ان‌شاءالله در مورد اصالت وجود و اصالت ماهیت صحبت بکنیم، می‌شود در مورد آن‌ها سخن بگوییم. خیلی ممنونم از این فرصتی که فراهم کردید. از جناب آقای کاشانی هم خیلی ممنونم که جزئی و مشخص و واضح صحبت کردیم. اما مباحثی که الان باز مانده در این حد می‌خواهم بگویم که خیلی‌اوقات خیلی از آن‌ها مربوط به مبادی تصوری‌اند. یعنی ما تا وقتی که این تصورات را درست، آن گونه که مثلاً علامه یا ملاصدرا مطرح کردند، اگر به آن شکل تصور نکنیم، این گزاره‌ها را می‌توانیم تصدیق بکنیم. خیلی ممنونم. ان‌شاءالله سلامت و موفق و مؤید باشید. یا علی. ✎پــایـــان ╭𑁍🔸پارت بیست‌و‌یکم ╰𑁍🔸پارت‌قبل @serat12k
𑁍📚 •༄𖦹 ✎ نقـد و بـررسی نظـریـه وجــودِ ✎‌ ذهنی در تبیین واقع‌نمایی علم ✎ تابستان ۱۳۹۹ ╭𑁍🔸دکتروحیدباقرپورکاشانی ╰𑁍🔸جنــاب‌مصطفـی‌رضــوانی •.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.• صــوت | پی‌دی‌اف | سایــت ╭𑁍🔸صـراط حـق ╰𑁍🔸@serat12k
باقرپورکاشانی - رضوانیمناظره-نظریه‌وجود‌ذهنی.ogg
زمان: حجم: 44.14M
𑁍🎙 •༄𖦹 ✎ نقـد و بـررسی نظـریـه وجــودِ ✎‌ ذهنی در تبیین واقع‌نمایی علم ✎ تابستان ۱۳۹۹ ╭𑁍🔸دکتروحیدباقرپورکاشانی ╰𑁍🔸جنــاب‌مصطفـی‌رضــوانی •.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.• پی‌دی‌اف - سـایـت - ╭𑁍🔸صـراط حـق ╰𑁍🔸@serat12k
مناظره-نظریه‌وجود‌ذهنی.pdf
حجم: 1.03M
𑁍📃 •༄𖦹 ✎ نقـد و بـررسی نظـریـه وجــودِ ✎‌ ذهنی در تبیین واقع‌نمایی علم ✎ تابستان ۱۳۹۹ ╭𑁍🔸دکتروحیدباقرپورکاشانی ╰𑁍🔸جنــاب‌مصطفـی‌رضــوانی •.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.•.• صــوت | سـایـت | ╭𑁍🔸صـراط حـق ╰𑁍🔸@serat12k