ولی وقتی پیامای قبلو میخونم میبینم قبلا چقد دلتنگ بودم چقد بهتر ازالان چقد نوکر تر والان چقد قساوت قلبم زیادشد چقد یادم رفته همه چیو چقد عوض شدم چقد 💔

از اولِ بازار قصاب‌ها میدید آخرِ بازار دارن گوسفند قربانی میکنن ؛ باعجله خودشو می‌رسوند میفرمود: دست‌نگه‌دار‌ مرد‌ قصاب ، بگو ببینم به این حیوان آب دادی یا نه ؟! گفت آقاجان؛ این چه حرفیه ما مُسلمانیم می‌‌دونیم قبل از ذبحِ گوسفند باید بهش آب بدیم ؛ چشماش پرِ اشک شد، مردِ قصاب بابامو همین مسلمونا با لبِ تشنه بین دو نحر #سَربُریدن .🥀

رفقا خیلی برام دعاکنین مشکل ماهم حل شه💔

نیازمندِ کمی حمایت هستیم!

تا روز حَشر، هرچه بگویم از #علی کم گفتم .

ولی‌آقای‌ #قمرالعشیره من هرموقع‌ماه‌رو‌میبینم‌ یادشما‌میوفتم‌و‌غیر‌ارادی‌ رولبام‌زمزمه‌میشه: یا #قمر‌العشیره تویی‌همون‌که‌دریابدون‌تو‌کویره:))💔

یه‌قلب‌مبتلا‌تو‌این‌سینست مریضم‌ودوام #ابلفضله❤️!

روضه تورو گوش میدم و میگیره قلبم:)💔

محشره‌رقیه:)))❤️!

ولی حالا که دارم نگاه میکنم ؛ یه جا دیگه هم از #رُقیه گفتن سخته.. چهل‌منزل هروقت تازیانه میخورد هی میگفت أينَ‌عَمّیَ‌العَبّآس؟ #عَبّآسَم‌ از رو نی هی چشماشو می‌بست ‌‌‌‌...💔(:

تو بزرگِ‌ما‌کوچیکترایی بیبی💔

بادستایِ‌کوچولوت دست مارم بگیر :))))

میشه من بمیرم برای شما بانو؟

شمر!شمر؛سیلی‌به‌رخم‌میزدو میگفت‌یتیم به‌کنیزی‌برمت‌هیچ‌خبرداری‌تو؟💔

روضه‌سنگین‌ لطمه‌زنی خونه‌سادات وکبودیای بعد از لطمه رو عشق است💔

وقتی‌تمرین‌میکنه و یهو خودش گریش میگیره:)💔

ای دوست کودکانِ‌دلشکسته رقیه:)

رودامنت راسِ‌پدر عمه‌بمیره💔

پنجمِ‌ماهِ‌صفر رقیه گشته بی‌پدر‌الله اکبر💔

عمه جان میگن باباهامون رفتن سفر راس میگن؟؟💔

زجراگه‌دخترداشت توروباسیلی‌بیدارنمیکرد💔

سلام‌خانوم‌خانوما:) دیراومدم‌میدونم💔

با گریھ مےخوابم رو خاکاے خرابہ . . بیا ببین ریحانہ ات شبا کجا مےخوابہ ؟(: #پیام‌کیانی | #مداحی‌زمینه

نگو آن گوشواره‌ای که خریدی کو ، کشید و بُرد . همین خون‌ لختهٔ گوش مرا زیور تصور کن .

روی‌خاک‌های‌خرابه‌کنار‌فرشته‌ها باناخون‌شکسته‌زپا‌خارمیکشد داردبه‌یاد‌مجلس‌نامحرمانِ‌صبح بادست‌روی‌خاک‌عکس‌علمدارمیکشد #رقیه‌خاتون💔

شنیدی آخرش صدامو دلت سوخت دیدی گریه هامو خودت دونه به دونه دادی حاجتامو💔

ان‌شاالله کربلای‌معلی دعاگوتون هستیم:)💔