باقلبِ‌شکسته‌ازحرمت‌رفتم یادته‌پشت‌درای‌بسته‌ی‌حرمت چقد درزدم؟ یادته گفتم پارسالم رام ندادی خیلی نامردی؟ یادته زجه میزدم و میگفتم درو بازکن؟ یادته خادمات دورم کردن تا آرومم کنن؟ یادته محکم میکوبیدم که دروبازکنی به روم؟ گفتم بهت نامردی علی رام نمیدی حرمت:)💔 ازحرمت بادل‌شکسته بیرون رفتم وعصرِ همون روز توکوفه دعوتم کردی خونت یادته چقد خجالت کشیدم؟ یادته موقع بوسه زدن به درِ خونت چی گفتم درگوشت؟ #خیلی‌مردی علی مارو ببخش بدگفتیم :)💔

+ باباها بچه‌هاشونومیبخشن‌مگه‌نه؟

حتی صبورِ قافله بی‌صَبر می‌شود با خاطراتِ خسته‌ترين دختری كه #نيست!!🚶‍♂

ولی وای‌ ازدل‌ام‌ البنین :) همه‌برگشتن جز یلِ ام‌البنین جزاون قامتِ زیبا دیگر‌به‌من ام‌البنین نگویید زیرا دگر بنین ندارم:)💔

_

آقا جان این قلب ما دیگه نمیکشه ! آقا حال دلامون خوب نیست:) آقا محرمت‌خیلی زود گذشت

خداشاهده خواستم و نشد :)💔 بازمحرمِ دیگه ای اومد و رفت اما؛ نشد

آقا ؛ ما تا وقتی که تو حرمتیم حالمون خوبه :) اون موقع انگار توحال خودمون نیستیم به محض اینکه ازحال و هوای حرمت دورمیشیم باز تموم غم و غصه ها آوار میشه رو سرمون

آقا این دلِ ما دیگه طاقت نداره کاش منو توهمون اشکای تو حرم توهمون شلوغیای تو حرم میبردی💔

حالا میفهمم حرم دیده ها چی میگفتن مایه سال اومده بودیم چیزی ندیدیم و برگشتیم دلمون تنگ نشد ولی امسال . . . امان از امسال💔