صُبح،روشنایۍنمۍخواهد؛
تـــُـــــو را مۍخواهد..✨
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
https://eitaa.com/zrnd_bhsht
♡••
اینجا پُر است
از هواے نبودنت
و من با هرنفس
بارها و بارها مۍمیرم..
#بارانقیصرے
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
https://eitaa.com/zrnd_bhsht
YEKNET.IR - shoor - hafteghi 19 aban 1401 - narimani.mp3
3.29M
⏯ #شور احساسی
🍃میدونی تو رو بی حد و اندازه دوست دارم
🍃در خونت رو که همیشه بازه دوست دارم
🎙 #سید_رضا_نریمانی
👌بسیار دلنشین
https://eitaa.com/zrnd_bhsht
امام على عليه السلام:
الفُرصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ، فانتَهِزُوا فُرَصَ الخَيرِ
فرصت ، چون ابر مى گذرد. پس، فرصتهاى كار خوب را غنيمت شمريد
حکمت 21 نهج البلاغه
لینک ورود به کانال ستاد عتبات و عالیات زرندیه
https://eitaa.com/zrnd_bhsht
📣 بر گوش جانم می رسد آوای زنگ قافله
🟢کاروان شهدای گمنام و لاله های زهرایی همزمان با ایام فاطمیه میهمان شهرستان زرندیه خواهد شد
🔸آیین های :
🔹 استقبال از شهدای گمنام
🔹تشییع مردمی ۸ شهید گمنام
🔹ویژه برنامه شبی با شهدای گمنام
🔹 دعای کمیل ،ندبه ،زیارت عاشورا و وداع
🔸با حضور آحاد شهروندان و مردم شهیدپرور شهرستان زرندیه
🔻پنجشنبه۱۶ آذر ماه ۱۴۰۲ - شهرستان زرندیه
#همه_دعوتید
#رسانه_باشید
لینک ورود به کانال ستاد عتبات و عالیات زرندیه
https://eitaa.com/zrnd_bhsht
#حکایت
روزی خورشید و باد در حال گفتگو بودند و هر کدام نسبت به دیگری احساس برتری میکرد.
باد به خورشید میگفت: «من از تو قویترم.»
خورشید هم ادعا میکرد که او قدرتمندتر است. گفتند بیاییم امتحان کنیم. خوب حالا چگونه؟
دیدند مردی در حال عبور است و کتی به تن دارد.
باد گفت: «من میتوانم کت آن مرد را از تنش در آورم.»
خورشید گفت: «پس شروع کن.»
باد وزید و وزید. با تمام قدرتی که داشت به زیر کت مرد میکوبید. در این هنگام که مرد دید ممکن است کتش را از دست بدهد، دکمه کتش را بست و با دو دستش محکم آن را چسبید. باد هر چه کرد نتوانست کت را از تن مرد خارج کند و با خستگی تمام رو به خورشید کرد و گفت: «عجب آدم سرسختی بود، هر چه سعی کردم موفق نشدم. مطمئن هستم که تو هم نمیتوانی.»
خورشید گفت تلاشش را میکند و شروع کرد به تابیدن. پرتوهای پر مهرش را بر سر مرد بارید و او را گرم کرد. مرد که تا چند لحظه قبل سعی در حفظ کت خود داشت، متوجه شد که هوا تغییر کرده و با تعجب به خورشید نگریست. دید از آن باد خبری نیست، احساس آرامش و امنیت کرد. با تلاش مداوم و پر مهر خورشید او نیز گرم شد و دید که دیگر نیازی به اینکه کت را به تن داشته باشد نیست. بلکه به تن داشتن آن باعث آزار و اذیت او می شود. به آرامی کت را از تن به در آورد و به روی دستانش قرار داد.
باد سر به زیر انداخت و فهمید که خورشید پر مهر و محبت که پرتوهای خویش را بیمنت به دیگران میبخشد از او که به زور میخواست کاری را انجام دهد بسیار قویتر است.
#حکایت
https://eitaa.com/zrnd_bhsht