🪐 خدا خیرتون بده
🔹 از بچگی تا الان هر وقت هر کار خوبی میکردیم، بهمون میگفتن انشاءالله خیر ببینی
🔹 وقتی صبح از خواب بیدار میشیم، به همدیگه میگیم :
صبح به خیر
🔹شاید در طول روز، این کلمه رو چند بار تکرار کنیم و برای همدیگه طلب خیر کنیم.
ولی واقعاً این خیری که همه در جستجوی اون هستن و از خدا میخوان چیه؟
هر کسی این خیر رو تو یه چیزی میبینه
🔺 یکی تو خونهی خوب
🔺 یکی تو ماشین خوب
🔺 یکی تو شغل خوب
🔺 یکی تو همسر و بچههای خوب
🔺 و هزار تا چیز دیگه...
ولی واقعاً خیرِ حقیقی چیه؟
میخواید بدونید خیرِ واقعی برا همه آدما چیه؟
خدا به صراحت این خیر رو تو قرآن به همه معرفی کرده:
🌹 بقِيَّةُ اللهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ؛ بقية الله خیر است برای شما، اگر از اهل ایمان باشید.
💯 خیر حقیقی چیزی نیست جز بقیهالله همون خیری که همه رهاش کردن و به بهای کمِ دنیا فروختن.
#امامزمان
#اللّهُمَّبارِکلِمَولاناصاحبِالزَّمان
__________________________________
@setad_atabat_zarand
♡••
اینجا پُر است
از هواے نبودنت
و من با هرنفس
بارها و بارها مۍمیرم...
#بارانقیصرے
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
@setad_atabat_zarand
1_3387310361.mp3
2.79M
♡••
#شاهینبنان🎤
صداڪنگاهۍ..
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
@setad_atabat_zarand
♡••
ڪسۍڪھ
زیبایۍاندیشھدارد،
زیبایۍظاهرشرا
بھنمایشنمۍگذارد..
#شھیدمطھرے
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
@setad_atabat_zarand
♡••
از آن حریمـِ قدسۍاٺ آقاۍ مھربان
آیاشود کھ گوشھچشمۍ بھ ماکنند..!؟
┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
@setad_atabat_zarand
#هر_روز_یک_داستان_کوتاه
☯️ زن جوانی به پدرش شکایت کرد که زندگی سخت و دشواری دارد.
پدرش به او گفت: با من بیا، می خواهم چیزی نشانت بدهم.
پدر دخترش را به آشپزخانه برد و آنجا سه کتری آب را روی اجاق گاز گذاشت تا حرارت بینند.
در همین حال او چند هویج را تکه کرد و آنها را درون اولین کتری ریخت تا بجوشد.
بعد در کتری دوم دو عدد تخم مرغ گذاشت و در کتری سوم مقداری قهوه ی آسیاب شده ریخت. دقایقی بعد مرد هویج ها را در کاسه ای قرار داد، تخم مرغها را پوست کند و آنها را در کاسه ی دیگری گذاشت و قهوه را هم در فنجانی ریخت و آن گاه همه را جلوی دخترش گذاشت.
دختر که حوصله اش سر رفته بود، پرسید: این کارها برای چیست؟
پدرش جواب داد: هر یک از این ها به ما درسی برای روبه رو شدن با مشکلات می دهند.
هویج ها ابتدا سخت و محکم بودند اما وقتی پخته شدند، نرم شدند.
تخم مرغ ها شل بودند و پس از آنکه جوش خوردند سخت شدند.
اما قهوه آب را به چیزی بهتر تبدیل کرد.
بعد پدر در ادامه ی صحبتش گفت: عزیزم تو می توانی برای چگونه برخورد کردن با مشکلات تصمیم بگیری. می توانی بگذاری تحت تاثیر آنها ضعیف شوی، یا می توانی آنها را به چیز مفیدی تبدیل کنی. همه چیز به تو بستگی دارد.
نتیجه ی اخلاقی:
اگر با مشکلات برخورد درستی بشود، سبب پیشرفت می گردد.
@setad_atabat_zarand
🔆🔆🔆🔆🔆
داستان کوتاه
☯️ فرهاد و هوشنگ هر دو دیوانه در یک آسایشگاه روانى بودند. یک روز همینطور که در کنار استخر قدم مى زدند فرهاد ناگهان خود را به قسمت عمیق استخر انداخت و به زیر آب فرو رفت. هوشنگ فورا به داخل استخر پرید و خود را در کف استخر به فرهاد رساند و او را از آب بیرون کشید.
وقتى دکتر آسایشگاه از این اقدام قهرمانانه هوشنگ آگاه شد، تصمیم گرفت که او را از آسایشگاه مرخص کند.
هوشنگ را صدا زد و به او گفت: من یک خبر خوب و یک خبر بد برایت دارم. خبر خوب این است که مى توانى از آسایشگاه بیرون بروى، زیرا با پریدن در استخر و نجات دادن جان یک بیمار دیگر، قابلیت عقلانى خود را براى واکنش نشان دادن به بحرانها نشان دادى و من به این نتیجه رسیدم که این عمل تو نشانه وجود اراده و تصمیم در توست.
اما خبر بد این که بیمارى که تو از غرق شدن نجاتش دادى بلافاصله بعد از این که از استخر بیرون آمد خود را با کمر بند حوله حمامش دار زده است و متاسفانه وقتى که ما خبر شدیم او مرده بود. 😔
هوشنگ که به دقت به صحبت هاى دکتر گوش مى کرد گفت: او خودش را دار نزد. من آویزونش کردم تا خشک بشه! 😁
حالا من کى مى تونم برم خونه؟
@setad_atabat_zarand