💢 نشسته خواندن نماز از طرف اموات
💠 سوال:
اگر اجیر(نایب در خواندن نماز میت) بعد از اینکه پول را تحویل گرفت از خواندن نماز به صورت ایستاده معذور شد و نتواند ایستاده بخواند تکلیف چیست؟
✍🏻 پاسخ:
❇️ در فرض مذکور اگر مباشرت در بجا آوردن شرط نشده باشد، می تواند به دیگری واگذار نماید، و در صورت شرط مباشرت، با رجوع به صاحب پول برای واگذاری به دیگری کسب تکلیف نماید.
💠 نکته: بعد از مرگ انسان، میشود برای نماز و عبادتهای دیگر او كه در زندگی به جا نیاورده، دیگری را اجیر كنند، یعنی به او مزد دهند كه آن ها را به جا آورد، و اگر كسی بدون مزد هم آن ها را انجام دهد صحیح است.
🔺 استفتا از سایت آیت الله خامنه ای / شماره استفتاء: p2rp2kz
📎 #احکام_نماز
📎 #احکام_اموات
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📌به ما بپیوندید
🆔@setadeabm_bbs
3.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 رهبر انقلاب: در رقابتهای پیشروی انتخابات باید اخلاق حاکم شود
🔹بدگویی، تهمت و لجنپراکنی کمکی به پیشرفت کار نمیکند بلکه به آبروی ملی هم لطمه میزند.
🔹صحنۀ انتخابات صحنۀ رقابت برای خدمت است، صحنۀ کشواکش برای بهدستآوردنِ قدرت نیست.
🔹برادرانی که وارد میدان رقابت انتخاباتی میشوند به وظیفهشان عمل کنند خدا هم دلهای مردم را بهسوی بهترین گزینه هدایت خواهد کرد و یک رئیسجمهور شایسته برای ملت ایران تعیین خواهد شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📌به ما بپیوندید
🆔@setadeabm_bbs
https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc
جزء ۸ ✨
💞📖هر روز با یک صفحه قرآن ✨
نورانیت چشم و دل و قلبمان را افزون کنیم
🤲🏻اللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن
✨اللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن
✨اللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن
✨اللّهُمَّ اغْفِرلَنا ذُنُوبَنا بِالْقُرآن
✨اللّهُمَّ ارْحَمْنا بِالْقُرآن
✨اللّهُمَّ اخْذُلِ الْکُفّارَ وَالْمُنافِقینَ بِالْقُرآن
✨اللّهُمَّ اشْفِ مَرضانا بِالْقُرآن
✨اللّهُمَّ ارْحَم مَوْتانا بِالْقُرآن
✨اللّهُمَّ تَقَبَّل صَلاتَنا بِالْقُرآن
✨اللّهُمَّ اسْتَجِب دُعاءَنا بِالْقُرآن
اللهمصلعلیمحمدوالمحمدوعجلفرجهم
🌹🌹🌹🌹
┏━━━🍃🌷🔰🌷🍃━━━┓
📌به ما بپیوندید 👇👇
🆔 @setadeabm_bbs
https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc
┗━━━🍃🌷♻️🌷🍃━━━┛
5.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅به کسی رأی بدید که این ۹ ویژگی رو داشته باشه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📌به ما بپیوندید
🆔@setadeabm_bbs
https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc
✅ ابلاغ دستورالعمل ملی البسه ویژه بیماران
🔻 مجید محمدیان، مسئول دبیرخانه عفاف و حجاب وزارت بهداشت:
🔹 پوشش موجود و فعلی بیماران یا در شأن و منزلت آنان نبوده و یا اساساً لباس و پوششی استاندارد برای پوشاندن نقاط مختلف بدن وجود ندارد، لذا اکثر بیماران خصوصاً بانوان سالها است که از این شرایط نگران و گله مند هستند.
🔹 بر اساس قانون، جهت رعایت اخلاق حرفهای، پزشکی، حقوق بیماران و حفظ امنیت بیماران و همراهان او، در ابتکار عملی چندین مدل لباس جدید استاندارد بعد از اخذ مشورتهای فنی متخصصان امر برای ۲۳ نوع خدمت در ۱۰ رشته تخصصی طراحی، تولید و ابلاغ شد.
🔹 با توجه به وجود خدمات مختلفی که در بیمارستانها و مراکز بهداشتی و درمانی برای انجام بررسیهای تشخیصی و یا اعمال جراحی وجود دارد، بیماران باید از لباسهای مخصوصی که با نوع خدمات مربوطه مطابقت دارد، استفاده کنند.
📝 جهت مطالعه خبر به لینک مراجعه نمایید:https://setad-abm.ir/fa/13521
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📌به ما بپیوندید
🆔@setadeabm_bbs
https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc
7.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 شرایط امر به معروف و نهی از منکر
🕌 شرایط امر به معروف و نهی از منکر چیست؟
نکته: جهت کسب اطلاعات بیشتر به رساله توضیحالمسائل مراجع تقلید مراجعه شود.
📎 #کلیپ_احکام
📎 #کلیپ_آموزشی
📎 #امر_به_معروف
📎 #نهی_از_منکر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📌به ما بپیوندید
🆔@setadeabm_bbs
تو مظلوم بودی
تو رفتی میآید صدایت هنوز
تو رفتی ولی خندههایت هنوز...
ستاره ستاره درخشنده است
در این آسمان ردّ پایت هنوز
تو را خاک هر چند در بر کشید
ولی آه، عطر عبایت هنوز...
تو مظلوم بودی و بر سینههاست
غم صبر بیانتهایت هنوز
دل رهبرت هم برای تو سوخت
که تنگ است دلها برایت هنوز
برای غریبیِ ما میتپد
دل خون دردآشنایت هنوز
تو رفتی و سرخ است چشمان ما
تو رفتی و سبز است جایت هنوز
✍🏻 #حسین_عباسپور
🏷 #شهید_آیتالله_رئیسی | #رئیسی_عزیز
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📌به ما بپیوندید
🆔@setadeabm_bbs
https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc
ستاد امربه معروف شهرستان بابلسر
رمان واقعی«تجسم شیطان» #قسمت_سوم🎬: فاطمه دو دستش را بالا برد و می خواست بر سرش بکوبد که روح الله مت
رمان واقعی«تجسم شیطان»
#قسمت_چهارم🎬:
صدیقه که لحنش حاکی از تعجب بود گفت: چی میگی فاطمه؟! حالت خوبه؟! روح الله زن گرفته؟!! اصلا باورم نمیشه، مگه میشه با وجود زن زیبا و مومن و هنرمندی مثل تو به طرف زن دیگه ای بره؟ اصلا این وصله ها به همسرت نمیچسبه، مراقب باش دچار تهمت زدن به یک مومن، نشی عزیزم
فاطمه بینی اش را بالا کشید و گفت: چه تهمتی صدیقه؟! خودش امروز اومده با گردنی برافراشته و با افتخار میگه زن گرفته...اونم کی...شراره...زن داداش محمدش که خودش را کشت...صدیقه تو در جریان هستی من به خاطر حمایت از شراره چه حرف ها و بد و بیراه هایی را که تحمل نکردم، چقدر از فتانه، زن بابای روح الله زخم زبان شنیدم و به خاطره شراره رابطه ام با خانواده روح الله بهم ریخت، شراره هم چه مظلوم نمایی ها که پیش من نمی کرد، هر چی فکرش را میکنم صدیقه، با عقلم جور در نماید روح الله بره شراره را بگیره..
صدیقه از اونور خط حرف فاطمه را تایید کرد و گفت: به نظر من روح الله یا باهات شوخی کرده، یا اینکه می خواد تو رو امتحان کنه وگرنه گروه خونی روح الله و شراره بهم نمی خوره روح الله معمم و طلبه و مذهبی ،اونم با این پست و مقامی که داره، هرگز به طرف شراره که یک زن آزاد و رها و تقریبا بی بند و بار هست نمیره...
حرفهای صدیقه انگار آبی بود بر آتشی که در وجود فاطمه برافروخته شده بود، فاطمه که اندکی آرام شده بود، از صدیقه تشکری کرد و گوشی را قطع کرد.
از اتاق بیرون رفت و تا چشمش به بچه ها که با نگاه مظلومانه و اشک آلودشان، مادرشان را نگاه می کردند، لبخندی زد و یکی یکی بچه ها را بوسید و بعد رو به عباس و زینب گفت: نگران نباشید بچه ها، چیزی نشده ، انگار باباتون با من شوخیش گرفته، الانم شما برین بخوابین و بعد به حسین گفت: برو توی اتاق من و بابا، رو تخت بخواب من الان میام..
حسین با اینکه سنش کم بود، اما انگار موقعیت های خطیر را خوب درک می کرد، سری تکان داد و به سمت اتاق رفت.
فاطمه که از خوابیدن زینب و عباس مطمئن شد به طرف سرویس ها رفت تا وضو بگیرد.
فاطمه در حالیکه آب وضو از دست هایش می چکید از سرویس ها بیرون آمد، آهسته به سمت اتاق رفت، داخل اتاقش شد و متوجه شد که حسین روی تخت خواب رفته است، نگاهی به چهره مظلوم حسین انداخت و زیر لب گفت: تو چقدر سختی کشیدی! نمی دونم از وقتی به دنیا آمدی چت بود؟! شبها یکسره بی قراری می کردی، به چهل روز هم نشده دیگه سینه مادر را نمیگرفتی و حتی شیر خشک هم نمی خوردی، انگار یکی طلسمت کرده بود و بعد به سمت چادر سفید نمازش رفت چادر را بر سر انداخت و زیر لب تکرار کرد: انگار نه حسین که همهٔ خانواده من را طلسم کردند، اما هیچ طلسمی نمی تونه رابطه من و خدایم را از هم پاره کند و به نماز ایستاد، فاطمه می خواست دو رکعت نماز برای آرامش خود و خانواده اش بخواند و امیدوار بود که هر چه روح الله گفته،همه اش یک شوخی تلخ باشد،یک امتحان برای فاطمه تا میزان محبتش را بسنجد.
نماز فاطمه تمام شد که صدای درب هال ،خبر از آمدن روح الله میداد.
فاطمه مشغول جمع کردن سجاده بود که روح الله وارد اتاق شد..
فاطمه در حالیکه سجاده را روی پاتختی می گذاشت، لبخند زنان به سمت روح الله رفت، دستان سرد روح الله را در دستش گرفت و روی تخت نشاند و خودش هم کنارش نشست و گفت: روح الله، من میدونم که باهام شوخی کردی، اصلا امکان نداره تو همچی کاری کرده باشی، بعدم شراره تهران هست و ما تبریز، تو اصلا وقت همچی کاری را نداشتی...
روح الله که انگار خالی از احساسات و عواطف انسانی شده بود، دست فاطمه را کناری زد و گفت: هر چی گفتم راست گفتم، من شراره را عقد کردم، همون روزی که برای شرکت در کلاس دکترا به تهران رفتم، اونو عقد کردم.
ذهن فاطمه برگشت به عقب، اون روز را خوب به خاطر داشت، بعد از مدتها کلاس مجازی به خاطر کرونا، روح الله امد و گفت که استثنائا کلاسش یه مدت حضوری برگزار میشود، فاطمه که خوب میدانست همسرش تازه خانه خریده و پولی در بساط نداره، پول های عیدی بچه ها را که خاله و مامان بزرگ و بابابزرگ بهشون داده بودند و بیش از پونصد هزارتومان هم نمیشد، توی جیب همسرش گذاشت و خودش با دست خودش پیراهن به تن روح الله کرد،دکمه ها را یکی یکی با عشق بست و کت را روی شانه هاش قرار داد و نمیدانست که همسرش نه برای شرکت در کلاس دانشگاه بلکه به مجلس عقد خودش و شراره میرود.
عرق از سر و روی فاطمه می چکید ، لرزشی عجیب سراسر وجودش را گرفته بود، فاطمه از جا بلند شد، بی هدف بیرون اتاق رفت و یکراست به سمت آشپزخانه رفت، بدون اینکه بفهمد در کابینت ها را باز می کرد و دسته دسته ظرفهای چینی و بلور و کریستال را که روزی با عشق خریده بود بر میداشت و روی سرامیک های کف آشپزخانه خورد و خمیر می کرد، از صدای شکستن ظرفها عباس و زینب که انگار خودشون را به خواب زده بودند داخل هال آمدند، روح الله که حرکات جنون آمیز فاطمه متعجبش کرده بود..