eitaa logo
ستاد امر به معروف شهرستان بابلسر
364 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
934 ویدیو
16 فایل
💎 ستاد امر به معروف و نهی از منکر شهرستان بابلسر 🌱 احیای واجب فراموش شده 💥 مطالبه گری و گره گشایی 💥 دریافت گزارشات و مستندات مردمی 💥 پیگیری تخلفات ادارات و اصناف تا حصول نتیجه قانونی 🆔 @amrbemaruf_bbs 01135332465 ‏‪‏ ☎ 📲 09927304406
مشاهده در ایتا
دانلود
🔵 ششمین جلسه شورای فرهنگ عمومی در سال جاری، برگزار شد. اهداف؛ ۱- پیگیری مصوبات قبلی ۲- هم‌اندیشی و هماهنگی برای برگزاری یادبود شهدای غزه ۳_ بزرگداشت هفته مازندران و چهاردهم آبان روز فرهنگ عمومی 🗓 سه‌شنبه ۱۴۰۲/۰۸/۰۲ ‌ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📌به ما بپیوندید 🆔 @setadeabm_bbs https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💮🌷💮🌷💮🌷💮🌷💮 امروز چهارشنبه متعلق است به وجود نازنین باب الحوائج علیه السلام، علیه السلام، علیه السلام و علیه السلام و برابر است با : 🗓 3 آبان 1402ه.ش 🗓 9 ربیع الثانی 1445 ه.ق 🗓 25 اکتبر 2023 میلادی 🌷 ذڪر روز 🌷 ای زنده ، ای پاینده جهت سلامتی و و هدیه به روح صلوات https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
14.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📣 مدال نقره بر گردن فرزند ۳ ماهه «ساره جوانمردی» 🔺️ساره جوانمردی با نوزاد خود در مراسم اهدای مدال حاضر شد. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📌به ما بپیوندید 🆔 @setadeabm_bbs https://eitaa.com/joinchat/2941387025C6dd06744fc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️ تطهیر وسائل الکترونیکی 🔹سؤال:👇 آيا راهی غیر از شستن، برای پاک شدن وسایل الکترونیکی مانند تلفن همراه که نجس شده است، وجود دارد؟واگر تلفن همراهی که نجس شده، هنگام نماز، همراه مان باشد، نماز باطل است؟ ✅پاسخ:👇 فقط با آب قابل تطهیر است. نماز باطل نیست، مگر این که نمازگزار قبل از تمام شدن نماز بداند، نجاست تلفن همراه با رطوبت به بدن یا لباس او رسیده است. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📌به ما بپیوندید 🆔@setadeabm_bbs
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ستاد امر به معروف شهرستان بابلسر
🔥 #رمان_فرار_از_جهنم 👣🔥 #قسمت_سیزدهم چطور تشکر کنم؟ اون روز من و حنیف رو با هم صدا کردن ... ملاق
🔥 👣🔥 خداحافظ حنیف سریع تی شرت رو برداشتم و خداحافظی کردم ... قطعا اون دلش می خواست با همسرش تنها صحبت کنه ...  از اونجا که اومدم بیرون، از شدت خوشحالی مثل بچه ها بالا و پایین می پریدم و به اون تی شرت نگاه می کردم ... یکی از دور با تمسخر صدام زد ... هی استنلی، می بینم بالاخره دیوونه شدی ... و منم در حالی که می خندیدم بلند داد زدم ... آره یه دیوونه خوشحال ... . در حالی که اشک توی چشم هام حلقه زده بود؛ می خندیدم ... اصلا یادم نمی اومد آخرین بار که خندیده بودم یا حتی لبخند زده بودم کی بود ... . تمام شب به اون تی شرت نگاه می کردم ... برام مثل یه گنجینه طلا با ارزش بود ... . یک سال آخر هم مثل برق و باد گذشت ... روز آخر، بدجور بغض گلوم رو گرفته بود ... دلم می خواست منم مثل حنیف حبس ابد بودم و اونجا می موندم ... . بیرون از زندان، نه کسی رو داشتم که منتظرم باشه، نه جایی رو داشتم که برم ... بیرون همون جهنم همیشگی بود ... اما توی زندان یه دوست واقعی داشتم ... . پام رو از در گذاشتم بیرون ... ویل، برادر جاستین دم در ایستاده بود ... تنها چیزی که هرگز فکرش رو هم نمی کردم ...  بعد از 9 سال سر و کله اش پیدا شده بود... با ناراحتی، ژست خاصی گرفتم ... اومدم راهم رو بکشم برم که صدام زد ... همین که زنده از اونجا اومدی بیرون یعنی زبر و زرنگ تر از قبل شدی ... تا اینو گفت با مشت خوابوندم توی صورتش ... ... نویسنده: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📌به ما بپیوندید 🆔@setadeabm_bbs
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا