هدایت شده از کنگره ملی بزرگداشت ۲۴هزار شهید استان اصفهان
#هویت_من
داستان نهم
برشی ازکتاب #کاک_موسته_فا_ #شهیدمصطفی_طیاره
سر سفره، فاطمه لقمۀ دومسومش بود که نان توی دستش خشک شد.
- مصطفی، من بهخاطر تو رفتم نون تازه خریدم؛ چرا نون بیاتها رو میخوری؟ چرا تخممرغ روی برنجت نمیذاری؟
مصطفی همان طور که سرش پایین بود و مشغولِ خوردن، گفت: «احتیاجی به تخممرغ و ماست نبود؛ چرا باید چند نوع غذا سر سفره باشه؟ این نونهایی رو هم که شما بهش میگی بیات، توی سنندج حکم طلا رو برای بچههای سپاه یا حتی روستاییهای اونجا داره؛ پس همینها کافیه.»
******************************
على السفرة، فاطمة كانت فی حال أکل لقمتها الثانیة أو الثالثة عندما يبس الخبز في يدها.
_مصطفى! انا ذهبت و اشتریت الخبز الطازج لاجلك؛ لماذا تاكل الخبز القديم؟ لماذا لا تضع البيض على الرز؟
مصطفى في نفس حالة في راسه المنحني و هو مشغول في الاكل قال: «لم يكن هناك حاجة للبيض و اللبن؛ لماذا يجب علينا وضع اكثر من نوع غذاء على السفرة؟ هذه الخبز الذي تقولين عنها قديمة، في سنندج لأعضاء الحرس الثوری او لاهل القرى هي بحكم الذهب، اذا فهذا فقط كافي.»
جزء من کتاب کاک موسته فا _ الشهید مصطفی طیاره
#ستارگان_درخشان
#کنگره_ملی_شهدای_استان_اصفهان
#اصفهان
@setareganederakhshan