#زندگی_به_سبک_شهدا
💠 محیط گناه
لازمهی رسیدن به مقامات بالا این است که آدم از یکسری #لذت ها و خوشی ها صرف نظر کند؛
این را محمدرضا در #عمل به ما میفهماند...
یادم می آید یک روز #جمعه با بچه ها قرار گذاشتیم که برای تفریح جایی بیرون از شهر برویم؛
زمان و محل #تفریح که مشخص شد! محمدرضا را هم خبر کردیم ولی بهانه آورد که کار دارد!
خوب که پاپیچش شدم گفت:
"محیط جایی که می خواید برید، طوریه که همه تیپ آدمی میاد؛ #خدا رو گواه میگیرم که چون #محیط_گناه آماده اس نمیام..."
🌷شهید محمدرضا ارفعی🌷
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
مادر شهید میگوید:
«درد فراق و دوری احمد برایم رنجآور شده بود و گاهی سخنان اطرافیان بر دردم میافزود😔
تا اینکه شبی در عالم رویا، احمد را در کنار بانویی پوشیه زده، خوشحال و سبکبار دیدم😍🍃. آن خانم علت بیتابی را جویا شد و خطاب به من گفت: فرزندت در جوار من و در آرامش قرار دارد و در همان لحظه با دستان خود، قلب سوزان مرا لمس کرد♥️.
از آن پس آرامش و طمأنینه بر من غالب شد و قلبم التیام یافت.
شهید مدافع حرم احمد مکیان🌹
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
#میلاد_حضرت_رقیه_س
ای خوش به حال اهل مدینه که شد عیان
در چهره تو حضرت زهرا از این به بعد
تو آمدی و لفظ عمو تازه پا گرفت
تکمیل گشت معنی بابا از این به بعد
#مهدی_رحیمی
به روایتهایی ۱۷ ویا ۲۳ شعبان سالروز ولادت حضرت رقیه (س) بوده است.
#ولادتت_مبارک_دختر_ارباب
همیشه یه زیارت عاشورای جیبی تو جیب پیراهنش با مقداری پول میذاشت🌹 ، یه شانه کوچیک که هر از چندگاهی از جیبش در میاورد و سرش رو شونه می کرد ، می گفت همیشه باید مرتب باشیم👌، پیراهن سفید به تن می کرد و روی شلوار مینداخت ، سرش پایین و لبخند همیشگی🙂 ، یه جاهایی که بویی از غیبت بود از اون جا کنار می گرفت و یه گوشه تنها خودشو با یه چیزی مشغول می کرد ، گاها با کفشاش ور می رفت👞
شهید مدافع حرم
محمد حسین سراجی🌺
شادی روحشون صلوات
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
ما ترس از شهادت نداریم و این تنهـا آرزوی مـاست ... 📎بنیانگذار لشگر ۱۰ سیدالشهدا #شهید_محسن_وزوا
#خاطرات_شـهدا
🌷او همیشه قبل از #نماز در آینه خود را می نگریست و محاسنش را شانه می کرد☺️ این بار برای مدتی در آینه خیره شد و گفت : داداشی #رفتنی شدم ، یقین دارم ساعتهای آخره ... اینو که گفت پشتم #تیر کشید ، مطمئن بودم که این پیش بینی های محسن درست از آب در می آید ،😔 حاج احمد متوسلیان بیسیم زد و گفت برید کمک عباس شعف ، #اوضاعش بی ریخته . ❌
🌷کار آنقدر #سخت شده بود که در نهایت حاج احمد مجبور شده بود محسن وزوایی علمدار 🎌رشید خود را برای حل مشکل گردان میثم که نیروهای آن از همه سو زیر #آتش شدید توپ خانه قرار گرفته بودند روانة خط مقدم کند . با روشن شدن 🌤هوا ، اوضاع منطقه بسیار #خطرناک تر از ساعت های اولیة حمله شد ؛
🌷چرا که هواپیما های ✈️دشمن بر فراز غرب کارون و سر پل تصرف شده توسط تیپ 27 محمد رسول الله به #پرواز در آمده بودند و نیروهای در حال تردد را بمباران💣 می کردند محسن همچنان برای رهایی گردان میثم در تلاش بود که گلوله توپی در کنار او #منفجر شد . یکی از نیروهای پیام تیپ 27 می گوید : «از پشت بیسیم📞 شنیدیم عباس شعف فرمانده گردان میثم می خواهد با حاج #احمد صحبت کند .» حاج همت گفت : «احمد سرش شلوغ است کارت را به من بگو » عباس شعف گفت : « نه ! باید مطلب را به خود حاجی منتقل کنم 😰» همین موقع حاج احمد گوشی بیسیم را از #همت گرفت .
🌷صدای #شعف را شنیدم که می گفت : « حاجی ... آتیش🔥 سنگینه ... آقا محسن ... » صدای #گریه اش بلند شد و دیگر نتوانست حرف بزند دیدم😭 توی صورت سبزه حاج احمد #موجی از خون دویده است . گوشی #بیسیم را توی مشت خود فشرد . چشمان حاجی به اشک نشست یک نفس عمیق کشید😔 و زیر لب گفت : « محسن ، خوشا به #سعادتت ! »
#شهید_محسن_وزوائی🌷
📎سالروز شهادت
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
#رسـم_خـوبان
به من می گفت: مامان برام #دعا کن که سال تحویل امام رضا (ع) باشم، شکر خدا نصیبش شد،😊 وقتی برگشت خیلی مهربونتر، باوقارتر و نورانی تر شده بود. هر چی نگاهش می کردم، #سیر نمی شدم؛ یک زیبایی خاصی داشت؛😇 اصلاً به فکرم هم نمی رسید که این مسافری که تازه از زیارت آقا امام رضا (ع) آمده، #شهادتش را آقا امضا کرده و دوباره راهی سفرِ😔
#شهید_ترور
#شهیده_راضیه_کشاورز🌷
#سالروز_شهادت
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ضریح امام رضا❤️
خاطره ازش میگم خودم بارها تجربش کردم. الان میگم چون بین ما نیست😔💔
یادم میاد میخواستم برم #مشهد پابوسی #امامرضا ..
اومدم با حسین خداحافظی کنم..
صحبت از شلوغی دور #ضریح شد
حسین یه حرفی زد برام خیلی عجیب بود😳 بهم گفت تو اون شلوغی دور ضریح اگه به یاد من بیفتی یه کاری میکنم دستت به ضریح برسه...😊
شاید باورش براتون سخت باشه اما امتحان کردم نه یه بار هر دفعه میرفتم سمت ضریح بی اختیار یاد حسین می افتادم و یه راه برام باز میشد..😳☺️
چند وقت پیشم که رفتم مشهد و حسین #شهید شده بود دوباره یادش افتادم...
جاتون خالی ایندفعه کلا جلو ضریح خلوت شد و بعد چند سال ضریح رو بغل کردم...🍃
واقعا عجیب بود حسین و #شهادت لیاقتش بود...🕊
شهید مدافع حرم محمد حسین سراجی 🌹
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
🌷شهید محمودرضا بیضایی🌷
مثل بچه #بسیجی ها زندگی میکرد
خیلی ساده و به دور از تجملات... 😊
نمیپذیرفت درخانه حتی مبل داشته باشد؛
نه این که بخواهد تظاهر به زهد کند و از روی تصنع باشد؛
روحیه اش این طور بود! 🍃🌸
این اواخر در میدان آرژانتین روی چمن ها نشسته بودیم که پرسیدم:
"با حقوق پاسداری زندگی چطور میگذرد؟ "
گفت:من راضی ب گرفتن همین حقوق هم نیستم؛ دنبال کاری هستم که زندگی را بچرخاند و شغل پاسداری برای تأمین زندگی نباشد!!
📚تو شهید نمیشوی؛ ص3
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
🔹رضا دامرودی فرزند حسین متولد 20 تیر 1367📆 در خانواده ای #مذهبی دیده به جهان گشود👶 وی در مدرسه راهنمایی شمس آباد تحصیل نمود و برای تحصیل در #رشته گیاه پزشکی در سال 1387به آموزشکده کشاورزی #نیشابور رفت.
🔸پس از اخذ مدرک کاردانی📜 به دانشگاه جهاد دانشگاهی #کاشمر رفت تا مدرک کارشناسی خود را اخذ نماید؛ در سال 1390 ازدواج💍 نمود و پس از بیست روز به خدمت #سربازی اعزام گردید؛ پس از پایان خدمت با خرید یک دستگاه خودرو🚗 سواری، مشغول امرار معاش گردید؛ بعد از گذشت مدتی #فروشگاه سموم و دفع آفات کشاورزی🌾 در روداب دایر نمود
🔹و به خاطر اینکه در خانه ای #استیجاری در سبزوار زندگی می کردند هر روز صبح از شهر سبزوار به #روداب می آمد🏘 در سال 93 خداوند دختری به ایشان هدیه نمود😍 و نام او را #نیایش نهاد
🔸وی پس از عضویت #بسیجی در گردان 22 امام حسین(ع) لشکرعملیاتی مردم پایه پنج نصر با مسئولیت تیربارچی💥 مشغول خدمت گردید؛ تا این که درغروب🌥 شنبه 25 مهر ماه 1394در نزدیکی شهر #حلب کشور سوریه در دفاع از شیعیان بی پناه سوریه و عقیله بنی هاشم جانمان به فیض #شهادت نائل آمدند🕊🌷
#شهید_رضا_دامرودی
🌹🍃🌹🍃
https://eitaa.com/setaregan_velayat313