eitaa logo
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
153 دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
465 ویدیو
28 فایل
بسم رب الشهداء🌹 بااین ستاره‌هامیشود #راه راپیداکردبه شرطها وشروطها.. #کمی_خلوص #کمی_تقوا #کمی_امید #کمی_اعتقاد میخواهد. به نیابت از #شهیدان #سعیدبیاضےزاده #احسان_فتحی (یگانه شهیدمدافع حرم شهرستان بهبهان) ارتباط با مدیر @sh_bayazi_fathi313
مشاهده در ایتا
دانلود
جگر تشنهٔ او ذکر أَنَا الْعَطْشٰان داشت از دل حجرہ به گودال گذر افتاده #یا_جوادالائمه_ادرکنی #شهادت_ابن‌الرضا_تسلیت_باد https://eitaa.com/setaregan_velayat313
seyedrezanarimani-@yaa_hossein.mp3
5.01M
شهادت #امام_جواد (ع) 🎵کنج حجره بی کس و تنها 🎙سیدرضا #نریمانی #شور https://eitaa.com/setaregan_velayat313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روی دیوار عکس یک مرد است گرچه خاکی ست، آسمان گرد است هر کسی دیده است، می گوید عشق با این جوان چه ها کرده ست... #فرمانده_دلها #شهید_جواد_علی_حسناوی #روزتون_شهدایی🌹 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
روی دیوار عکس یک مرد است گرچه خاکی ست، آسمان گرد است هر کسی دیده است، می گوید عشق با این جوان چه ه
📎خاطره ی آموزنده از 🌷جواد حسناوی🌷 اقا جواد یه اخلاقی داشت که از روح بزرگش نشأت می گرفت. جاهایی که باهاش بودم گه گاه می دیدم کسی دست نیاز به سمتش دراز میکنه، دست خالی بر نمی گشت. یک بار در بازار کربلا غذا خوردیم که شخصی آمد و گفت: من گشنه هستم و او همه ی آنچه برای خودمان سفارش داده بود، بدون کاستی برایش سفارش داد. بهش گفتم: آخه تو از کجا میدونی یارو فیلم بازی نمیکنه؟ گفت: من به فیلمش کاری ندارم، مگه وقتی ما از خدا چیزی می خواهیم، او نگاه میکنه که ما لیاقتش را داریم یا نه؟ خدا کریمه و به کرمش می بخشه نه لیاقت ما. - تمام محاسباتم از دنیا به هم ریخت... 📎راوى: دوست شهید https://eitaa.com/setaregan_velayat313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 وقتی نبود، وقتی منطقه بود و مدتها می‌شد که من و بچّه‌ها نمی‌دیدمش، دلم😔 می‌گرفت. توی #خیابان زنها👩 و مردها 👨را می‌دیدم که دست در دست👫 هم راه می‌روند، غصّه‌ام می‌شد. زن، شوهر می‌خواهد بالای سرش باشد. می‌گفتم: «تو اصلاً می‌خواستی این کاره بشوی چرا آمدی مرا گرفتی؟😞» می‌گفت: «پس ما باید بی‌زن می‌ماندیم؟» می‌گفتم: «اگر سر تو نخواهم نق بزنم پس باید سر چه کسی بزنم؟» می‌گفت: «اشکال ندارد ولی کاری نکن #اجر زحمتهایت را کم کنی، اصلاً پشت پرده‌ی همه‌ی این کارهای من، بودن توست که قدم‌هایم را محکم‌تر می‌کند🙂.» نمی‌گذاشت اخمم باقی بماند😔. کاری می‌کرد که #بخندم☺ و آن وقت همه‌ی مشکلاتم تمام می‌شد. #شهید_عباس_بابایی 🌹 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
🔸وقتی #پدر شهید رضا کارگربرزی خاطره ای از سفر پدرش با پای پیاده👣 از کرمان به #کربلا را تعریف می کرد، ناگهان #حاج_قاسم با حالت تعجب😧 از پدر شهید پرسید: مگر شما اهل کرمان هستید⁉️ گفتند: بله 🔹حاج قاسم به فرمانده گفت: چرا به من نگفته بودید که #رضا همشهری ماست⁉️ فرمانده گفتند: رضا خودش خواسته بود که این موضوع هیچ جا مطرح نشه⛔️ ومخصوصاً به #حضرتعالی گفته نشود. ⚜آری او #اخلاص را در جزئیات هم میدانست👌 #شهید_رضا_کارگر #سالروز_شهادت🌷 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
میگفت؛ [روضه‌ے ارباب ما مثل قرآن میمونه، تڪرار میشه ؛ اما تڪرارے نمیشه...!] 🕊 (: ♥️«لاعِشْقُ اِلا حُسَیْݩ»♥️
🏴 السلام علیک یا جوادالائمه علیه‌السلام🏴 سیاهی رفت چشمانت، زبانم از سخن افتاد شنیدم مقتلت شد خانه، اشک از چشم من افتاد چه مکّارانه أم‌ّالفضل میشد جعده‌ای دیگر همین که زهر نوشیدی دلت یادِ حسن افتاد شهادت امام جواد علیه‌السلام تسلیت باد... https://eitaa.com/setaregan_velayat313
13980511000145_Test.mp3
8.66M
🎙تو جوادی و من گدای توام... با نوای سید مجید بنی فاطمه 🏴شهادت امام محمدجواد(ع) تسلیت باد. https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
❣﷽❣ #کتاب_عارفانه💖(فوق العاده زیبا) #خاطرات_شهید_احمدعلی_نیری #قسمت_سی_وهفتم 7⃣3⃣ آیینه ورزان (را
💖(فوق العاده زیبا) 8⃣3⃣ دو حـاجـت (راوی: دکتر محسن نوری) به جرئت می توانم بگویم که احمد آقا خودیت نداشت. نفسانیتی نداشت که بخواهد بین او و معبودش حجاب شود. برای همین به نظر می آمد که به برخی اسرار غیب دست پیدا کرده. گاهی اوقات مسائلی برای ما مطرح می کرد که در رابطه با هدایت ما مفید بود. پیش بینی ها و خبر از آینده می داد که برای ما بسیار با ارزش بود. ✨✨✨✨✨✨✨ من از دوستان احمد آقا بودم. خاطرم هست یک روز در این سال های آخر، در جایی به من حرفی زد که خیلی عجیب بود! من یک سر مخفی بین خود و خدا داشتم که کسی از آن خبر نداشت. احمد آقا مخفیانه به من گفت: شما دو تا حاجت داری که این دو تا حاجت را از خدا طلب کردی. اینکه خداوند حاجت شما را بدهد یا نه موکول کرده به اینکه شما در روز عاشورا مراقبه ی خوبی از اعمال و نفس خود داشته باشی یا نه من خیلی تعجب کردم. ایشان به من توصیه کرد: اگر می خواهی احتیاط کرده باشی، یک روز قبل از عاشورا و یک روز بعد از عاشورا مراقبه ی خوبی از اعمالت داشته باش و مواظب باش غفلتی از شما سر نزند. بعد ایشان ادامه داد: یکی از این حاجت ها را خدا برای این عاشورا روا خواهد کرد به شرط مراقبه خدا راشکر، من آن سال حال خوبی داشتم. خیلی مراقبت کردم تا گناهی از من سر نزند. محرم آغاز شد. در روزهای دهه ی اول مراقبه ی خودم را بیشتر کردم. در روز عاشورا و روز بعدش خیلی مراقب بودم که خطایی از من سر نزند. بعد از دو سه روز احمد آقا من را در مسجد امین الدوله دید و طبق آن اخلاقی که داشت دستم را فشرد و به من گفت: بارک الله وظیفه ات را خوب انجام دادی. خداوند یکی از آن حاجت هایت را به تو می دهد. بعد به من گفت: می خواهی بگویم چه حاجتی داری!؟ من روی اعتمادی که به او داشتم و از شدت علاقه ای که به ایشان داشتم گفتم: نه نیازی نیست. چند روز بعد حاجت اول من روا شد. گذشت تا ایام اربعین ایشان مجددا به من گفت: خداوند می خواهد حاجت دوم را به شما بدهد. منتهی منتظر است ببیند در اربعین چگونه از اعمالت مراقبت می کنی. من باز هم خیلی مراقب بودم تا روز اربعین، اما در روز اربعین یک اشتباهی از من سر زد. آن هم این بود که یک شخصی شروع کرد به غیبت کردن و من آنجا وظیفه داشتم جلوی این حرکت زشت را بگیرم. اما به دلیل ملاحظه ای که داشتم چیزی نگفتم و ایستادم و حتی یک مقداری هم خندیدم. خیلی سریع به خودم آمدم و متوجه اشتباهم شدم. بعد از آن خیلی مراقب بودم تا دیگر اشتباهی در اعمالم نباشد. روز بعد از اربعین هم مراقبت خوبی از اعمالم داشتم. بعد از اربعین به خدمت احمد آقا رسیدم. از ایشان درباره ی خودم سوال کردم؟ گفت: متاسفانه وضعیت خوب نیست. خدا آن حاجت را فعلا به شما نمی دهد. بعد با اشاره به مجلس غیبت گفت: نتوانستی آن مراقبه ای که باید داشته باشی. ✨✨✨✨✨✨✨✨✨ این تسلط روحی ایشان بر دوستانش باعث شده بود که احمد آقا بیشتر از یک دوست برای ما باشد. او برای ما یک مربی بود. یک استاد اخلاق بود. و ما و سایر دوستان خیلی احمد آقا را دوست داشتیم. ما علاقه ی شدیدی نسبت به احمد آقا داشتیم. من و همه ی بچه های مسجد خیلی ایشان را دوست داشتیم. منتهی احمد آقا آن قدر تکامل پیدا کرده بود، آن قدر مدارج عالیه را طی کرده بود، آن قدر این اواخر به حضرت حق تقرب پیدا کرده بود که دیگر ماندنش در دنیا خیلی سخت به نظر می آمد. ... 📚منبع: کتاب عارفانه از انتشارات شهید هادی تایپ با کسب اجازه از انتشارات و مولف می باشد. https://eitaa.com/setaregan_velayat313