eitaa logo
ستاره
98 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
1.3هزار ویدیو
61 فایل
هر کسی را که پسندی بشود خادم تو خدمت شاه کجا نوکر سربار کجا🍃 جهت ارتباط با ما👇 🌺 @Fatemeh_hoseyni 🌺
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داره كم کم تموم ميشه يه سال چشم انتظاری مون یه چند روز دیگه مونده تموم شه بی قراری مون آروم آروم توی سینه ات به پا کن خیمه غم رو داری حس میکنی یا نه صدا پای 🏴محرم🏴 رو السلام علیک یا أبا عبد الله الحسين @Setareh_1399
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸او به غایت بود و به رهبر و مقتدای خویش عشق می‌­ورزید. 🔹نگاه او به عنوان یک افسر رشید لشکر اسلام به ولی­‌امر مسلمین و فرماندهی معظم کل قوا تنها از حیث رعایت سلسله مراتب نظامی نبود بلکه نگاهی بس فراتر داشت و از جنبه اعتقادی می‌­نگریست. 🔸سخن او، نوشته او، نگاه او، تصمیمات، فعالیت­‌ها و اعمال او همه و همه تعقیب کننده بود. 🔹بی­‌جهت نیست که عبارت ولایت در وصف او به کار برده می­‌شود. @Setareh_1399
◽️یکی از بچه ها آمد پیش حبیب الله و برای اینکه خود شیرینی کند گفت: حبیب الله فلانی داشت پشت سر تو حرف می زد. یک مشت حرف پشت سرهم ردیف کرد که آن نفر درباره حبیب الله زده بود. ◽️علی القائده باید حبیب الله خیلی ناراحت می شد و از آن نفر تشکر می کرد که در جریان قرار داده اش. ✅اما حبیب الله اخم کرد و گفت: فلانی اگه پشت سر من این حرف را زده تو چرا خبرچینی می کنی و اسم اون طرف را میاری و میگی چی گفته. می خوای رابطه ما دو تا را بیشتر بهم بزنی؟ عوض اینا سعی کن کاری کنی که رابطه ی دو نفر رو به هم جوش بزنی نه با سخن چینی رابطه ها رو بیشتر خراب کنی. 🌹 📚کتاب حبیب خدا، صفحه @Setareh_1399
🔴 نه آن عبا را می‌خواهم و نه آن آبرو را.... پسر آیت‌الله فاطمی‌نیا تعریف میکند: روزی با پدر میخواستیم برویم به یک مجلس مهم... وقتی آمدند بیرون خانه، دیدم بدون عبا هستند... گفتم عبایتان کجاست؟ گفتند مادرتان خوابیده و عبا را رویشان کشیده‌ام... به ایشان گفتم بدونِ عبا رفتن، آبروریزی است... ایشان گفتند اگر آبروی من در گروی این عباست و این عبا هم به بهای از خواب پریدنِ مادرتان است، نه آن عبا را می‌خواهم، نه آن آبرو را... من از این آبرو صرف‌نظر می‌کنم! @Setareh_1399
*خدایا* ما بنده های کوچکت امسال هیچ طعمی نچشیدیم نه از عید نوروز نه از نیمه شعبان نه از ماه رمضان نه از شب های قدر نه از عید فطر تولد امام رضا نه عرفه نه حج نه از عید قربان نه از عید غدیر ما حتی طعم حرم امام رضا(ع) هم نچشیدیم امسال خنکی سنگ های مرمر حرم را حس نکردیم *خدایا ....‌* بزرگی کن و بذار طعم زندگی رو توی *محرم و صفر* بچشیم طعم گریه برای امام حسین(ع)رو ما بی *محرم و صفر* میمیریم. خدایا به یتیم کربلا به شهید کربلا به اسیر کربلا به مریض کربلا قسمت میدیم *محرم و صفر رو ازمون نگیر* گناهان ما رو ببخش این بلا رو از سرمون دور کن و بذار بازهم رو فرش امام حسین(ع) سر سفره ی امام حسین(ع) بشنیم و گریه کنیم ما رو به غلام امام حسین(ع)ببخش از ته دل از اعماق وجودت بگو *الهی امین* *خیلی التماس دعا * @Setareh_1399
🔴نامه‌نگاری آزادگان با امام خامنه‌ای در طول اسارت ♦️رهبرمعظم انقلاب:ما نامه‌هایی از بعضی از آزادگان در طول این دو سالِ بعد از آتش‌بس تا امروز داشته‌ایم که به خانواده‌هایشان مینوشتند. وقتی خانواده‌ها میفهمیدند که ما مخاطب هستیم، نامه‌ها را می‌آوردند و به ما میدادند. من هم برای خیلی از این نامه‌ها جواب مینوشتم. ♦️می‌نوشتند که شما برای آزادی ما، به دشمن باج ندهید. این را اسیر می‌نوشت. این، برای یک ملت، خیلی مهم است که اسیرش در دست دشمن، به‌جای این‌که مثل انسانهای بی‌ایمان، مرتب التماس کند که بیایید من را آزاد کنید، نامه بنویسد که من میخواهم با سربلندی آزاد بشوم؛ نمیخواهد به خاطر آزادی من، پیش دشمن کوچک بشوید. ♦️ اینها را ما داشتیم. اینها جزو اسناد شرف ملی ماست و تا ابد محفوظ خواهد بود. 🌺به‌مناسبت آغاز بازگشت آزادگان به میهن عزیز اسلامی ۲۶ مرداد ۶۹ @Setareh_1399
نصیحتهای خانوم جون 👈 خانوم جون خدابیامرز میگفت: هر وقت خواستی نمک تو غذا بریزی، پشت تو بکن به شوهرت تا نبینه چقدر ریختی! یعنی هر چیزی رو لازم نیست به شوهرت بگی! 👈 خانوم جون خدابیامرز میگفت: نونت رو واسه دل خودت میخوری لباست روو واسه دل مردم میپوشی. یعنی که توی خونه‌ات ممکنه نون خالی بخوری، کسی نمیبینه ولی لباست رو همه میبینن پس خوب و تمیز و مرتب بپوش. 👈 خانوم جون خدابیامرز میگفت: هیچوقت تعریف هیچ زنی رو جلوی شوهرت نکن. چون باعث میشه شوهرت به زنهای اطرافش دقت کنه و عادتش بشه. 👈 خانوم جون خدابیامرز میگفت: جایی نشین که ورنخیزی وحرفی بزن که ورنتیزی. یعنی حواست باشه با کی میری و با کی میای! هر کسی لایق رفت و آمد نیست! 👈 خانوم جون خدا بیامرز میگفت: تعریف دونفر رو توی جمع نکنین. یکی بچه یکی شوهر! زود چشم میخورند! 👈 خانوم جون خدابیامرز میگفت: همیشه پوستت رو بشکاف پولتو بذار توش. یعنی همیشه برای خودت پس انداز داشته باش! 👈 خانوم جون خدابیامرز میگفت: اول و آخر زندگیت فقط شوهرت برات میمونه، نه بچه هات، نه ما که پدر و مادرتیم...پس همیشه هوای شوهرت رو داشته باش!! 👈 خانوم جون خدابیامرز میگفت: اگه شوهرت دوستت باشه دنیا دشمنت باشه خیالت راحت باشه، ولی اگه دنیا دوستت باشه شوهرت دشمنت باشه فایده نداره. 👈 خانوم جون خدابیامرز ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺯﻧﻲ ﺭﻭ میدید ﻛﻪ ﺑﺎ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﻣﺸﻜﻞ ﺩاﺭﻩ میگفت: ﻧﻨﻪ "ﺗﻮی کِشتی ﻛﻪ هستی ﺑﺎ ﻧﺎﺧﺪا ستیز نکن. 👈 خانوم جون خدابیامرز میگفت: هیچ وقت نون و تخم مرغ تو خونه‌تون تموم نشه. نصفه شبی کسی بیاد خونه‌تون ازتون انتظار چلو کباب نداره اما حداقل یه نیمرو میذاری جلوش ..🌸🌺🌸🌺🌸 اين كلمات روبايد باطلا نوشت كاش جوانان امروز به اين نصايح گوش كنند 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @Setareh_1399
😔روضه ای که قبول شد 😭 مرحوم سید علی اکبر کوثری روضه خوان امام خمینی (ره ) میگه بعد از اتمام جلسه اومدم از درب مسجد بیام بیرون یکی از دختر بچه های محله اومد جلوم و گفت اقای کوثری برای ماهم روضه میخونی؟ گفتم:دخترم روز عاشوراست و من تا شب مجالس مختلفی وعده کردم و چون قول دادم باید عجله کنم که تاخیری در حضورم نداشته باشم. میگه هر چه اصرار کرده توجهی نکردم تا عبای منو گرفت و با چشمان گریان گفت مگه ما دل نداریم!؟  چه فرقی بین مجلس ما و بزرگترها هست؟ میگه پیش خودم گفتم دل این کودک رو نشکنم و قبول کردم و به دنبالش باعجله رفتم تا رسیدیم. حسینیه ی کوچک و محقری بود که به اندازه سه تا چهار نفر بچه بیشتر داخلش جا نمیشدند.  سر خم کردم و  وارد حسینیه ی کوچک روی خاکهای محله نشستم و بچه های قد و نیم قد روی خاک دور و اطرافم نشستند. سلامی محضر ارباب عالم حضرت سیدالشهدا عرضه کردم السلام علیک یاابا عبدالله... دو جمله روضه خوندم و یک بیت شعر از آب هم مضایقه کردند کوفیان... دعایی کردم و اومدم بلند بشم باعجله برم که یکی از بچه ها گفت تا چای روضه رو نخوری امکان نداره بزاریم بری ؛ رفت و تو یکی از استکانهای پلاستیکی بچه گانشون برام چای ریخت، چایی سرد که رنگ خوبی هم نداشت ، با بی میلی و اکراه استکان رو آوردم بالا و برای اینکه بچه ها ناراحت نشن بی سر و صدا از پشت سر ریختم روی زمین و بلند شدم و رفتم... شام عاشورا (شب شام غریبان امام حسین) خسته و کوفته اومدم منزل و از شدت خستگی فورا" به خواب رفتم. وجود نازنین حضرت زهرا، صدیقه ی کبری در عالم رویا بالای سرم آمدند طوری که متوجه حضور ایشان شدم  به من فرمود؛ آسید علی اکبر مجالس روضه ی امروز قبول نیست. گفتم چرا خانوم جان فرمود؛ نیتت خالص برای ما نبود. برای احترام به صاحبان مجالس و نیات دیگری روضه خواندی فقط یک مجلس بود که از تو قبول شد و ما خودمون در اونجا حضور داشتیم، و اون روضه ای بود که برای اون چند تا بچه ی کوچک دور از ریا و خالص گوشه ی محله خواندی....  آسید علی اکبر ما از تو گله و خورده ای داریم! گفتم جانم خانوم، بفرمایید چه خطایی ازم سر زده؟ خانوم حضرت زهرا با اشاره فرمودند اون چای من با دست خودم ریخته بودم چرا روی زمین ریختی!!؟ میگه از خواب بیدار شدم و از ان روز فهمیدم که توجه و عنایت اونها به مجالس با اخلاص و بی ریاست و بعد از اون هر مجلس کوچک و بی بضاعتی بود قبول میکردم و اندک صله و پاکتی که از اونها عاید و حاصلم میشد برکتی فراوان داشت و برای همه ی گرفتاری ها و مخارجم کافی بود. بنازم به بزم محبت که در آن  گدایی و شاهی برابر نشیند.   📚 منبع؛ کتاب خاطرات مرحوم کوثری (ره) @Setareh_1399
بوی عطر عجیبی داشت نام عطر را که میپرسیدیم جواب سر بالا میداد شهید که شد در وصیت‌نامه‌اش نوشته بود: به خدا قسم هیچ گاه عطری به خود نزدم هر وقت خواستم معطر بشم از ته دل میگفتم: "السلام‌علیک‌یا‌اباعبدالله‌الحسین‌علیه‌السلام" شهیدحسینعلی‌اکبری @Setareh_1399
✅توکل بر خدا ✍تمام پول هایش تمام شده و هنوز در نیمه راه سفرش بود. یکی از دوستانش از او پرسید می خواهی چه کنی؟ گفت تمام امیدم به فلانی است. دوستش گفت پس قسم می خورم که امیدت ناامید می شود. مرد با تعجب پرسید چرا؟ گفت: آخر از امام صادق علیه السلام شنیدم که می گفت: خداوند متعال می فرماید: رشته آرزوی هر کسی را که به غیر من وصل باشد قطع می کنم. آیا او در گرفتاری هایش به دیگری امید می بندد در حالی که رفع آن به دست من است؟ آیا او در خانه دیگری را می کوبد در حالی که کلید تمام درهای بسته دست من است و خانه ام به روی همه باز است! 📚باب التویض الی الله/حدیث۷،ج ۲ @Setareh_1399
☑داستانی که پدر و مادران حتما برای سعادت و نگهداری خود و خانواده ی خود از گناه مطالعه بفرمایند (بسیار تأثیرگذار) 👇👇👇 ✅زنی بود که بیشتر وقتها همسرش در مسافرت بود. این زن همیشه بخاطر همسرش و بخاطر فرزندانش می ترسید که دچار فتنه نشوند. 🔺 روزی همسرش به پیشش آمد وبه او گفت که هر بار ،در طی سفر ، حالتی به من دست می دهد که برایم عجیب است؛ انگار که چیزی مرا از انجام دادن کار حرام باز می دارد. حال چه این کار حرام، یک نگاه کردن باشد یا تلفن کردن باشد و یا چیزهای دیگر…. 🔹 و در روز دیگری پسر بزرگش به پیشش آمد و از مادرش پرسید: مادرم چه دعایی برایم می کنی؟!!!! 👈 هنگامی که با دوستانم به کنار مدارس دخترانه میرویم؛ قلبم حالت گرفتگی دارد. پس از آنجا بر می گردم… 💢و وقتی که بر روی اینترنت هستم ، چیزی مرا از انجام دادن حرام باز می دارد؛ حتی اگر یک نظر کردن به عکسی باشد… پس زن آنها را با خبر کرد به این که هر روز این دعا را میخوانده: ❤« ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺇﻧﻲ ﺃﺳﺘﻮﺩﻋﻚ ﺩﻳﻨﻲ ﻭﺍﻣﺎﻧﺘﻲ ﻭ ﺫﺭﻳﺘﻲ ﻭ ﺯﻭﺟﻲ ﻭ ﻗﻠﺒﻲ ﻭ ﻗﻠﺐ ﺫﺭﻳﺘﻲ ﻭ ﻗﻠﺐ ﺯﻭﺟﻲ ﻭ ﺳﻤﻌﻬﻢ ﻭ ﺟﻤﻴﻊ ﺟﻮﺍﺭﺣﻬﻢ » 🌺(خداوندا همانا من دینم و امانت هایم و فرزندانم و همسرم و قلبم و قلب فرزندانم و قلب همسرم و گوشهایشان را و چشم هایشان را و تمام اعضای بدنشان را در دست تو یا الله، به امانت می گذارم که نگهدارشان باشی ) 🌺@Setareh_1399🌺