. برخی از مادرها نماز می خوانند، ‌اما پدرها اهل نماز خواندن نیستند👌 .

. برخی مادرها نماز می خوانند، اما پدرها نه تنها نماز نمی خوانند تازه نماز خواندن مادر را جلوی فرزند مسخره می کنند ⛔️ .

. برخی مادرها اهل نماز و حجاب نیستند، اما پدر اهل نماز و اعتقاد است، پدر خانمش را دوست دارد ، اما از لحاظ اعتقادی با هم متفاوت هستند، به گونه ای که روز به روز بین آنها فاصله ایجاد می شود. فرزند چون قدرت تحلیل ندارد فکر می کند اعتقاد و باورها باعث شده که بین پدر و مادرش اختلاف ایجاد شود به همین علت از اعتقادات و باورها کم کم دلسرد و دلزده می شود. ⚠️ .

. همانطوری که پدر و مادر اگر می خواهند خونه ای بخرند، میرن از راه‌های مختلفی مانند قرض و وام و پس انداز پول جور می کنند تا خونه را بخرند 👇 لازم است حساسیت های زیادی روی تربیت دینی فرزند بخصوص نماز خواندنش داشته باشند.🙏 .

. زیرا خانه ای که زیر سقف آن معنویت نباشد آرامش حقیقی نیست‌‌❌ .

. اگر در خانه ای فرزند از همان اول به نما‌ز و آداب آن آشنا شود و به مرور زمان به نماز خواندن عادت می کند به تدریج شخصیتی می شود که 👇 از دایره یِ خدا و والدین بیرون نمی رود. .

. در کل آموزش نماز همراه با آداب آن توسط والدین از همان دوران کودکی باعث می شود که فرزند حرکتش از یک مسیر مشخصی شروع و تا بزرگسالی ادامه پیدا کند‌. .

. اگر کودک از لحاظ تربیت دینی رها شود و به آداب و اعمالی به مانند نماز و ادب تعلیم و آموزش داده نشود، باید در هر سنی منتظر آسیب‌های مربوط به آن سن باشیم.😇 .

. شاید شما بگید مثلاً منتظر چه آسیب هایی🤔 .

.. آسیب هایی مانند 👇 _ بی احترامی به والدین نماز خواندن یه نوع احترام و ادب در مقابل خداست _مسئولیت پذیر نبودن در زندگی نماز خواندن یه نوع تعهد و مسئولیت پذیری بنده در برابر خداست _خود خواه بودن و روحیه ی ایثار و از خودگذشتگی نداشتن نماز خواندن تمرین بندگی و فرار از خود دیدن و خود خواهی است. _ اهل حلال و حرام نبودن به عنوان مثال آقایی به آشنایش که مشکل مادی دارد پول بصورت نزولی می دهد. یا آقای دیگر ارث برادران و خواهران خود را به نفع خود تصاحب می کند. نماز خواندن با آداب آن شخص را وادار می کند که ذره ای حرام وارد زندگیش نشود‌ ..

. سلام شب بخیر🌱 .

. ببخشید امشب یه کار برام پیش اُومد الان وقت کردم بیام سر گوشی 🌱 .

.. راه اول : شکر گذاری نعمت های که خدا به ما داده راه کار دوم : تمام مشکلاتی که در حال حاضر در زندگی دارید بنویسید و یک راهکار عقلی برای آن در نظر بگیرید. راه کار سوم : اهداف خود را در زندگی بنویسید راهکار چهارم‌‌ : برای دستیابی به هدف هایی که انتخاب کردی، باید با ارده و تدبیر موانع را برطرف کنی، برای رسیدن به اهدافت باید بجنگی👊 ..

. تا حالا چهار راه کار گفتیم 👏 .

آنهایی که مایلند راهکار پنجم را بیان کنم یه گل 🌹 برای مشارکت بفرستند. .

. یه گل 🌹 بفرستین تا من با انرژی بیشتری راهکار پنجم را خدمتتان بیان کنم🏃‍♂ .

. ممنون از این همه حضور گرمتون 🌱 .

.. و اما راهکار پنجم 👇👇 ..

. راهکار پنجم : اهدافی که انتخاب کردی سعی کن دغدغه ی ذهنی ات باشند، یعنی شب و روز ذهنت درگیر اهدافت باشد.🌱🤔 .

. چند شب پیش این فیلم 👇را اتفاقی گرفتم .

. سماجت یه مورچه برای بُردن آذوقه، چندین برابر از خودش بزرگتر و سنگین تر است👆👆 .

. بهتره برای رسیدن به اهدافت سماجت ذهنی داشته باش 🌱🌱👌 .

✨🔹شنبه ها و یک شنبه ها ارتباط با خود (خودشناسی، توسعه فردی، استعدادیابی) ✨🔹دوشنبه ها و سه شنبه ها ارتباط با خانواده( کودک، نوجوان، قبل از ازدواج، دوران نامزدی، روابط زوجین) ✨🔹چهارشنبه ها ارتباط با دیگران(مهارت‌های ارتباطی، مهارت‌های کسب کار) ✨🔹پنج شنبه ها ارتباط با خدا ✨🔹جمعه ها داستان، آسیب شناسی و راهکار برای مشکل و آسیبی که در کانال بارگذاری می شود.

﷽ ✨🔹داستان مَن و ما 🔹✨ فصل اول ✨دوران کودکی و نوجوان✨ (قسمت نوزدهم) یه روز سَر کوچه با بچه های محل گرم بازی بودیم، آن موقع چهارده سال بیشتر نداشتم، که به یکباره دیدم یک نفر از اقوام با داد و فریاد پشت سَر هم، داره منو با اسم صدا میزنه 👇 عبدالحسین پدرت خونه یِ ما بوده که یک مرتبه یِ حالش بد شده داریم می بریمش بیمارستان برو خانواده را خبر کن؟ همینطور که داشتم با عجله به‌ سمت خونه می دویدم یک لحظه پشت سَرم را نگاه کردم دیدم پدرم را پشت یه موتور سوار کردند و دارند می برند دکتر، این آخرین تصویری بود که از پدر در ذهن دارم. آمدم خونه خبر را اعلام کردم، بلافاصله رفتم یه قرآن تو خونه بود برداشتم و شروع به خواندن قرآن و دعا کردم، آنقدر غرق گریه و دعا شده بودم که نفهمیدم دور و وَرم چه خبره، من گرم بازی کودکانه خودم بودم که وقتی این خبر را شنیدم، شوکه شدم؛ خیلی ها گرم بازی کودکانه یِ دنیا هستند که مرگ سراغ خود و عزیزانشان میاد و شوکه میشن، دیدم خونه یِ ما کم کم داره شلوغ میشه و همسایگان، فامیل و آشنا دارند جمع میشن، آنجا بود که فهمیدم پدرم بر اثر سکته یِ قلبی به رحمت خدا رفتند، همه چیز غیر منتظره بود، اصلاً باورم نمی شد که بخوام فکر کنم پدرم را از دست دادم به همین علت برای تشیع جنازه پدر قبرستان نرفتم، همیشه ترس از دادن والدینم را در ذهن داشتم، الان که بزرگ شدم فهمیدم یکی از افکاری که نوجوان را درگیر و ناراحت می کنه ترس از دست دادن والدینه، چون دوران نوجوانی بودم، درک این مسئله خیلی برایم سخت بود. نمی خواستم همزمان با روز پدر این متن را بنویسم که شما عزیزان را ناراحت کنم، اما الان ساعت دو و سی و پنج دقیقه بامداد است که یاد خاطرات آن روز افتادم و دارم این متن را می نویسم. خواستم بگم که قدر پدرانی که در قید حیات هستند، بدانید، زیرا آنها به مانند شمع هایی هستند که لحظه به لحظه ذوب می شوند تا چرخ خانواده بچرخد. آنها روز به روز پیر و شکسته تر میشن تا درخت خانواده روز به روز بزرگ و تنومندتر شود. ❇️ کانال سید عبدالحسین تقوی https://eitaa.com/joinchat/293077038Cdd5f50e471