eitaa logo
سید عبدالحسین تقوی نژاد
3.5هزار دنبال‌کننده
707 عکس
368 ویدیو
8 فایل
نویسنده کتاب در زمینه کودک ، خانواده و ازدواج مشاور و پژوهشگر ☎️ : نوبت مشاوره حضوری و تلفنی، ثبت نام و خرید دوره های آموزشی👇 https://eitaa.com/ofogh1410 ⭐️: ارتباط با من : 👇 @Sayedabdolhosintaghvinajad ⭐️: ادمین 👇 @L_karimiyan2020
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
23.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ارتباط مؤثر با خدای خود (شوق کودک به نماز خواندن ) 🏳 چرا فرزندان ما بعضاً از نماز خواندن فراری هستند. 🎯 کودکان بهتر است، ابتدا لذت و شوق نماز خواندن را در والدین خود ببینند. _____________________ 🌐 کانال سید عبدالحسین تقوی https://eitaa.com/joinchat/293077038Cdd5f50e471
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام صبح بخیر ببخشید دیشب وقت نکردم ادامه داستان مَن و ما را درکانال بارگذاری کنم، چون یک مشاوره خیلی اضطراری داشتم، زن و شوهری بین‌شان اختلافاتی ایجاد شده بود، طوری که کار به طلاق کشیده می شد ، خدا را شکر فعلاً جلسه اول خوب بود ، لطف کنید دعا بفرمایید انشالله ختم به خیر شود.
🤲 سلام به لطف خدا عازم مشهد مقدس هستم. انشاالله نائب الزیاره همه عزیزان هستم، سعی می کنم یه خاطره ی جالبی که چند سال پیش مشهد مقدس برام‌ اتفاق افتاده، براتون بیان کنم.
سلام شب بخیر تو قطار داریم میریم مشهد، جایِ همه تون خالیه، همینطور گرم نوشتن مطالبی برای کانال بودم، که یکدفعه دخترم نورالزهرا صفحه گوشیش را آورد جلویِ من گفته بابا این پیامو بخون، اینقدر خندیدم، بخصوص آنجا که چمن هارو گاز میزد 😂 👇
دیروز تو تاکسی دو تا دختر همدیگرو دیدن شروع کردن احوال پرسى... اون یکى گفت: راستى نامزدت چطوره؟ دختره گفت: دیگه نامزدم نیست اون یکى شروع کرد که: آره بهتر اصلاً بهت نمیخورد، قیافش عین شتر بود ، حالم بهم میخورد میدیدمش 😤 یهو دختره گفت: نامزد نیستیم ازدواج کردیم! ☹️ هیچى دیگه، راننده زد بغل یه نیم ساعتى چمن هارو گاز میزد 😂😂
✨🔹داستان مَن و ما 🔹✨ فصل اول دوران کودکی و نوجوان (قسمت ششم) مدرسه رفتنم خیلی جالب بود ، یادمه اون موقع از شوق درس صبح ها زودتر از معمول تو سرما و یخبندان قبل از شروع زنگ مدرسه می رفتم اونجا. جلوی درب مدرسه که می رسیدم هنوز دانش آموز و معلم ها نیامده بودند. اینقدر قربون صدقه خادم مدرسه می رفتم تا منو راه بده برم توی یکی از کلاس هایی که بخاری داره بنشنیم. زمستون بود و هوا هم خیلی سرد. چقدر برام شیرین بود، وقتی سرمای وجودم را به گرمایِ داخل کلاس تقدیم می کردم و آن کلاس سرمایِ من را می گرفت و گرمای وجوش را تقدیم می کرد. ظهور آن حس شیرین تو صفحه ی خاطرات ذهن من همیشه لذت بخشه. من به شوق آموختن چیزهای جدید میرفتم.به شوق فهمیدن آنچه در دنیای بیرون از روستا و شهرمان هست و من از آن بی خبر هستم.به شوق مهارت در خواندن ونوشتن. خواندنِ علومِ گوناگون. و نوشتن آنچه یاد میگیرم. به شوق یادگرفتن قوانین طبیعت. یادگرفتن علت باران و تغییر فصل ها. به شوق حفظ کردن اشعار کودکانه ی کتابها. و خواندن دسته جمعی در کلاس. به شوق معلمی که هر وقت دانشم را میسنجید و میدید خوب یادگرفته ایم همه ی سختی های آن روزهای تدریس در روستایی دور افتاده را فراموش میکرد. من از شوق این ها سرمای راه را تحمل میکردم و بوی نفت بخاری را بخاطر گرمایی که به وجود من می داد حس نمی کردم، میشود آن مدرسه و آن کلاس را با کلماتی توصیف کرد. ( من که نمی توانم یک شعر از این ها درست کنم ولی خودتون با هر کلمه یک تصویر در ذهنتان خلق می شود 👇) ⬅️ پودر گَچ و بوی نَم و بُوی نفت بخاری ⬅️ وَلَع معلم به درس و بحث ⬅️ ذهن پاک دانش آموز مشتاق به دانستن.حالا اما ذهن دانش آموز که پُر از انواع موسیقی ، انواع بازی ، انواع فیلم های اکشن و عاشقانه شده.برخی از معلم ها هم که انگیزه و اشتیاقی برای تزریق دانایی ندارند. در سیستم آموزشی به جای اینکه لذت دانایی را در ذهن دانش آموز ایجاد کنیم ، نمره گرایی و مدرک گرایی را ایجاد کردیم. غافل از آنکه در نمره گرایی و مدرک گرایی ، نه تنها لذت دانایی به کودک تزریق نمی شود تازه ترس و دلزدگی از درس و تحصیل در وجودش ایجاد شده است .😔😴 ❇️ کانال سید عبدالحسین تقوی https://eitaa.com/joinchat/293077038Cdd5f50e471
ذهن (ذهن پاک) با خانواده (مدیریت دختران ۹ تا ۱۵ سال) (قسمت بیست و یکم) اگر متوجه شدید دختر نوجوانتان با جنس مخالفی در ارتباط است. لازم است فوراً در خانه یک اتاق فکر اضطراری تشکیل شود، اعضای این اتقاق فکر پدر و مادر هستند، اگر خواهر یا برادر بزرگتر دغدغه مند باشند، خوب است در این اتاق فکر حضور داشته باشند. در برخی از خانواده ها پدر خانواده از همان اول خیلی با تحکم برخورد کرده که اعضای خانواده از او بترسند، به گونه ای که اگر مشکلی در خانواده اتفاق افتاد از ترس، مشکل را با او در میان نمی گذارند، تازه خود پدر از این اخلاق خود، که از او حساب می برند لذت می برد. این در حالی است که این شیوه یِ رفتاری از یک طرف راه گفتمان دوستانه را در خانواده از بین می برد، و از طرف دیگر خیلی از مسائلی که در خانواده ممکن است اتفاق بیفتد، از دید او مخفیانه انجام داده می شود. ❇️ کانال سید عبدالحسین تقوی https://eitaa.com/joinchat/293077038Cdd5f50e471
ذهن (ذهن پاک) با خانواده (مدیریت دختران ۹ تا ۱۵ سال) (قسمت بیست و دوم) برخی پدران دیگه هستند، چنان خودشان را با محبت و باعاطفه نشان می دهند که اعضای خانواده بخصوص فرزندان از او حسابی نمی برند. مدیریت هر دو پدر که در بالا گفته شد صحیح نیست ، این در حالی است که پدر در یک خانواده مدیر است، لازم است از لحاظ عقلی حواسش به زیر دستانش باشد که از یه طرف به رشد عقلی، احساسی و استعدادی آنها توجه داشته باشد و از طرف دیگر، به آسیب ها و آفت های احتمالی آنها آگاهی داشته باشد، که آنها دچار آن آفت ها و آسیب ها نشوند . برخی مادران بخاطر محبت زیادی که به دختر نوجوان خود دارند ، در مدیریت آنها احساسی و هیجانی تصمیم می گیرند نتیجه این می شود که دختر آنها دچار بحران‌های روحی و روانی در آینده می شود. ❇️ کانال سید عبدالحسین تقوی https://eitaa.com/joinchat/293077038Cdd5f50e471
✨🔹داستان مَن و ما 🔹✨ فصل اول دوران کودکی و نوجوان (قسمت هفتم ) برای هر کدامیک از بازیها و تفریحات دوران کودکیم خاطره ی شیرینی دارم، که اگر نقل کنم کلی حالتون خوب میشه ، به نمونه هایی از بازی‌های دوران کودکی ام اینجا مختصراً اشاره می کنم ، _کوهنوردی به این صورت که با بچه ها می رفتیم کوه و از صخره های کوچک بالا می رفتیم بعد می گفتیم حالا کی می تونه بپره! این کار هیجان زیادی ایجاد میکرد. هم انرژیمان تخلیه می شد و هم ورزشی بود که مفاصل پاها قوی می شدند. _سُرسُره بازی یادمه دبه های پلاستیکی قدیمی را له می کردیم و بصورت یک ورق ضخیم در می آوردیم. بطوری که یک نفر بتونه بصورت نشسته روی آن قرار بگیره.در این سرسره ی دست ساز از بالای تپه ها می اومدیم پایین خیلی هیجان بالایی داشت. یادم میاد هر وقت لودری می آمد یک قسمتی از زمینی یا کوهی را خاکش را جابجا می کرد اون روز ، روز پر هیجان و بانشاط برای ما بود. چون خاکش نرم شده بود. ازطرفی بوی خاک نَم دار کل فضای آنجا را فرا می گرفت. واقعا کیف می کردیم وقتی میان این خاک ها می غلتیدیم. احساس شادی می کردیم... تجربه ی آن روزها باعث شد تا وقتی بزرگ شدم این روایت از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم را به خوبی بفهمم.و اینکه چقدر پیامبر رحمت به بازی کودک و نوع بازی کودک توجه داشته اند * خاک (تفریحگاه ) کودکان است. * معجم الکییر، ج۶ ، ص ۱۴۰ ، ۵۷۷۵ ❇️ کانال سید عبدالحسین تقوی https://eitaa.com/joinchat/293077038Cdd5f50e471
ذهن (ذهن پاک) با خود (چشم پاک) (قسمت اول) حقیقتاًخیلی مهم است که چشمان ما👇 چه کسانی و چه چیزهای را می بینند. دیدن 👇 🕌حرم امام رضا‌ علیه اسلام کبوترحرم پنجره فولاد موجب تربیت و پاکی چشم است‌. ❇️ کانال سید عبدالحسین تقوی https://eitaa.com/joinchat/293077038Cdd5f50e471
ذهن (ذهن پاک) با خود (چشم پاک) (قست دوم) تصور کنید مردی که هر شب در اینستا و تلگرام دور می زند، چهره های خانم های گوناگون را می بیند که آنها را با خانم خود مقایسه ذهنی می کند، آخر هم کم کم از خانم خود دلزده می شود و حریصانه بدنبال خانم های دیگر می رود، نتیحه این دیدن های حریصانه و شهوت گونه، طلاق عاطفی یا طلاق قانونی است.‌ ❇️ کانال سید عبدالحسین تقوی https://eitaa.com/joinchat/293077038Cdd5f50e471
ذهن (ذهن پاک) با خانواده (مدیریت پسران ۹ تا ۱۵ سال) (قسمت اول ) امروز در حرم امام رضا علیه اسلام با یک صحنه ی جالبی روبرو شدم، در یکی از صحن هایِ حرم نوجوانی را دیدم که می خواست وضو بگیرد، پدر با حوصله روبرویش ایستاده بود، از یک طرف پسر را تشویق می کرد و از طرف دیگر با خنده و شوخی ایرادت جزئی وضو گرفتنش را به او یاد می داد، دیدم مادر این نوجوان کناری ایستاده بود و به رفتارهایِ این پدر و پسر نگاه می کرد و لذت می برد... کانال سید عبدالحسین تقوی https://eitaa.com/joinchat/293077038Cdd5f50e471
ذهن (ذهن پاک) با خانواده (مدیریت پسران ۹ تا ۱۵ سال) (قسمت دوم) رفتم جلو اجازه خواستم که اگه میشه یک عکس از این صحنه بگیرم و تو کانال بزارم ، دیدم پدر با خوشروئی گفته آقاسید، ایرادی نداره ، سید علی هم ناراحت نمیشه، خیلی از این ارتباط پدر با پسر نوجوانش خوشحال شدم ، خیلی از عزیزان پیام دادند که در مورد ارتباط با نوجوان پسر هم تو کانال مطلب بزارید، نیت داشتم اول مدیریت نوجوان دختر ۹تا ۱۵ ساله را تمام کنم، اما مثل این که قسمت شد از این قاب تصویر شروع کنم. چه قاب خوبی امروز به تصویر کشیده شد👇 _ پدر با نوجوان پسرش _در حرم امام رضا علیه اسلام _ در حین آموزش وضو _ در حین حل ایرادات جزئی وضو گرفتن _ گفتمان دو نفره بین پدر و پسر همراه با خنده و ابراز هیجانات و احساسات کانال سید عبدالحسین تقوی https://eitaa.com/joinchat/293077038Cdd5f50e471
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ذهن (ذهن پاک) با خانواده (مدیریت دختران ۹ تا ۱۵ سال) (قسمت بیست و سوم) والدین لازم است متوجه باشند که ببینند دختر نوجوانشان در چه مرحله ای از ارتباط با جنس مخالف است. من مراجعه کننده داشتم، سه سال یا چهار سال با جنس مخالف در ارتباط بوده ولی پدران این دختر و پسر هنوز در جریان نبودند، ولی مادران کاملاً در جریان بودند، آن هم در جریان اصل ماجرا بودند، ولی در جریان جزئیات ماجرا نبودند، می گفتند اینا بچه اند همدیگر را دوست دارند، خیلی تحلیل غیر منطقی است که یک مادر در مورد دختر نوجوانش که با پسری در بیرون در ارتباط است، به این شيوه تحلیل کند که بگوید او بچه است ، یا جوان است ، اگر مادری به این شیوه تحلیل کند، ❌ به نسل‌های حال و آینده ظلم کرده است‌.❌ زیرا دختر نوجوان امروز و آینده یِ فرزندان ما می باشد. ❇️ کانال سید عبدالحسین تقوی https://eitaa.com/joinchat/293077038Cdd5f50e471
ذهن (ذهن پاک) با خانواده (مدیریت دختران ۹ تا ۱۵ سال) (قسمت بیست و چهارم) اگر دختری با جنس مخالف در ارتباط باشد ممکن است چند مشکل در آینده نزدیک برایش اتقاق بیفتد.👇 مشکل اول : در دورانی که دوران درس خواندنش است، فکر و حواسش به سمت این رابطه ها مشغول می شود، در آخر هم، باید یا دانشگاه آزاد یا دانشگاه غیرانتفاعی برود، خود دانشگاه رفتن حکایت دیگری دارد.یکی از مراجعه کننده ها می گفت من تازه دانشگاه قبول شده بودم، من با چند دختر هم اتاقی شدم، این هم اتاقی ها هر روز آرایش می کنند و تا آن موقعی که زمان دارند در بیرون هستند، و همه صحبت هایشان در رابطه با پسرها است. از آنطرف پدر و مادر خوشحال هستند که دخترشان دانشگاه است. این در حالی است که پدر و مادر لازم است از مدیریت خوابگاه و هم اتاقی های دخترشان اطلاع دقیقی داشته باشند و ببینند دخترشان برای مدتی که دور از خانه است، در چه وضعیتی روحی و فکری است. و مرتب مراقب آسیب های احتمالی دخترانشان باشند نه این که به او بگویند با کسی ارتباط نداشته باش ، ما آبرو داریم‌، اگر بفهمیم چنین و چنان می کنيم. این بدترین نوع گفتمان با دخترنوجوان است، زیرا از یک طرف از والدین خود می ترسد و از طرف دیگر اگر مشکلی در این زمینه برایش اتفاق افتاد، دیگر با والدین خود در میان نمی گذارد... ❇️ کانال سید عبدالحسین تقوی https://eitaa.com/joinchat/293077038Cdd5f50e471
✨🔹داستان مَن و ما 🔹✨ فصل اول دوران کودکی و نوجوان (قسمت هشتم ) یادمه طرفای ما هرگاه بارون کم می بارید، در يک شب تمامي بچه ها و نوجوانان محل جمع مي شدند و دسته جمعي می رفتیم، تك تك خانه های اهالی را در مي زدیم. با صداي بلند و هماهنگ مي گفتیم : يالا ، يالا باروني (يا الله باروني ) صاحب خانه بيرون مي اُومد و به سَر و روي ما آب مي پاشيد. وای مثل این که می رفتیم تو استخر و با بچه ها شنا می کردیم، خیلی هیجان داشت ، الان که دارم می نویسم احساس تَری بدنم را در اون شب ها، در سر و تنم احساس می کنم. مثل اینکه نگهبانان ضمیر ناخودآگاهم این خاطره را در اتاق بایگانی خوبی نگهداری کردند، چون خاطره اش خیلی تره تازه و واقعی است. بچه ها مي گفتند : 👇 ( اَوُشَ دايي ، نونِشَ بِيِه ) یعنی: آبش را دادي ، نانش را هم بده' و صاحب خانه به ما مقداري آرد مي داد. وقتي در همه خانه ها را می زدیم و مراسم تمام می شد، بعد خانمی مي اومد آردهاي جمع آوري شده را خمير مي كرد، يكي از بزرگان روستا سنگ ريزه اي را به صورت پنهانی درون يكي از چونه هاي خمير مي گذاشت. بعد چونه هاي خمير را يكي يكي به بچه ها مي داد. آنگاه بچه ها به ترتيب در حضور آن ریش سفید، چونه هاي خمير را بر سفره مي گذاشتند. باز ريش سفید با دقت چونه ها را در دست مي فشرد و روي سفره مي گذاشت. تا چونه ی مورد نظر كه حاوي سنگ ريزه بود به دستش برسد. فوري به صاحب چونه خمير مي گفت زود فرار كن. اگر می تونست فرار كند ، فرار مي كرد و همه او را دنبال مي كردند. وقتي او را مي گرفتند. آرام به كمرش مي زدند ، مي گفتند : پَره مَشكُول سياه ، بوي بارون وَش اييا. (یعنی : از تكه پاره اي مشكول يا مشك سياه بوي باران مي آيد.) اینجا آن بزرگ روستا مي اُومد، او را رها می كرد و مي گفت : من ضامن او مي شوم و اميدوارم كه به زودي باران ببارد. حالا اما نحوه ی تربیت بزرگان ما برایم جالب تر است. و هر بار به آن روزها نگاه می کنم بیشتر به عمق تجربه و سیاست آن ها پی میبرم. آنها می دانستند که دعای کودکان پاک مستجاب تر است. اما نه مثل اقوام بدوی که کودکان را قربانی دعاهای خویش قرار دهند. بلکه در یک فضای شاد و خندان ساعتی لبخند وفرح برای ما ایجاد میکردند و خود در آن شادی شریک می شدند تا به برکت آن لبخندها دعای اهالی روستا مستجاب شود. آنها میدانستند که لطف خداوند شامل اهل سخاوت است و ما این سخاوت را از اهالی یاد میگرفتیم.آن ها ما را در امری بزرگ و حیاتی یعنی دعای باران شریک خود قرار میدادند و ما واقعا خود را ماموران باران و آخرین امید مردم میدیدیم. اینچنین به ما یک هویت اجتماعی و یک اعتماد بنفس میدادند. و اگر بعد از آن بارانی می بارید برای ما احترام زیادی قائل می شدند.این احترام اهالی ما را وا میداشت تا مؤدبانه تر و نیکو تر از قبل زندگی کنیم... ❇️ کانال سید عبدالحسین تقوی https://eitaa.com/joinchat/293077038Cdd5f50e471
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ذهن (ذهن پاک) با خانواده (مدیریت دختران ۹ تا ۱۵ سال) (قسمت بیست و پنجم) مشکل دوم : دختر انتظار دارد، آن پسری که با او در ارتباط بوده است، برای خواستگاریش بیاید، اما این پسر چون خانواده اش اطلاع از این رابطه نداشتند، یا اگر اطلاعی داشتند، می گویند ازدواج با دختری که در خیابان یا فضای مجازی آشنا شده فایده ای ندارد، حالا هر چه دختر و خانواده اش خوب باشد، و شما بیایید اثبات کنید که اول پسر شما بوده که سراغ این دختر آمده و او را وارد این رابطه کرده، خانواده پسر قبول نمی کنند، تازه می گویند این دختر می خواهد خودش را به زور قالب پسر ما کند. اینجاست که این دختر تمام آرزوهایش بر باد می رود. ❇️ کانال سید عبدالحسین تقوی https://eitaa.com/joinchat/293077038Cdd5f50e471