وسواس خُلق شخص رابسیار پائین می آورد
خُلق یعنی میزان انرژی روانی هر شخص.
علت وسواس غالباً ارثی است، به این صورت که اگر در خانواده مادری یا پدری یک نفر وسواس داشتند ممکن است یکی از فرزندان وسواس پیدا کنند.
وسواس انواعی دارد:
وسواس تقارن: این وسواس در خانم ها بیشتر است. به این صورت است که شخص می خواهد همه چیز تقارن داشته باشد، مثل خانمی که می خواهد بشقاب ها و قاشق و چنگال همه به ردیف و یک اندازه چیده شوند.
وسواس چِک کردن : به عنوان مثال خانم از خانه بیرون می رود در راه یک فکری به ذهنش خطور می کند که شیر گاز ممکن است باز باشد، اینقدر این فکر مثل خوره به ذهنش خطور می کند که برمی گردد و شیر گاز را نگاه می کند. یا مرد ماشینش تو پارکینگ خانه است، مدام می رود و چکش می کند که باز نباشد.
وسواس تمییزی : فرد فکر می کند هر چیزی که دست می زند، دستش کثیف شده و باید حتماً دست هایش را چندین مرتبه با مایع دستشویی بشوید تا از دست این فکر رها پیدا کند.
وسواس نجسی : فرد موقع طهارت کردن چندین مرتبه طهارت را انجام می دهد، فکری به ذهنش خطور می کند که هنوز نجس است به گونه ای که ممکن است یک دستشویی رفتنش نزدیک بیست دقیقه طول بکشد.
وسواس در تعداد رَکعات نماز : چندین مرتبه نماز می خواند و هر دفعه یک فکری به دهنش خطور می کند که غلط خواندی.
وسواس فکری : شخص فکر و خیالش خیلی زیاد است بخصوص فکرش مرتب خاطرات بددوران گذشته را مرور می کند و زمان حالش را خراب می کند.
راه درمان :
مواجهه یِ ذهنی : به این صورت است شخصی که وسواس دارد ابتدا عملی که نسبت به آن وسواس دارد ، از لحاظ ذهنی چندین مرتبه آن کار را در ذهنش انجام دهد. و اگر فکری در همان مواجهه ذهنی سراغش آمد به آن فکر اعتنائی نکند. چند دفعه اول سخت است اما کم کم آن فکر ازبین می رود.
مواجهه یِ عملی : بعد از مواجهه یِ ذهنی، مواجهه عملی است. در مواجهه یِ عملی فرد کاری های که نسبت به آنها وسواس داشته و قبلاً مواجهه یِ ذهنی تمرین انجام داده است، شروع به مواجهه یِ عملی کند به این صورت که اگر لباسی را دارد می شوید اگر فکری سراغش آمد که هنوز کثیف است به آن فکر اهمیت ندهد و لباس را روی بند رخت آویز کند و آنجا را رها کند.
سلام خدمت شما
آسیب شناسی متن بالا☝️
سه فرزند دارند
آن هم سه فرزند پسر
آن هم سه نفر فرزند پسر که سه بزرگ هستند،
اولی ازدواج کرده، یعنی خودش اینقدر بزرگ شده که تشکیل خانواده داده است.
دومی ۱۷ ساله هست یعنی پایان دوران نوجوانی و آغاز دوران جوانی، تقریباً شخصیت شکل گرفته است.
سومین فرزند دوران نوجوانی، آن هم دوران نوجوانی که کاملاً فضای فکری و روحی اش در خانه و بیرون از خانه کاملاً با دوران نوجوانی آن فرزند اول و دوم متفاوت بوده. به عنوان مثال در دوران نوجوانی فرزند اولی شاید گوشی لمسی آن هم با این امکانات پیشرفته امروزی نبوده، اما فرزند نوجوان امروزی نه تنها از دوران نوجوانی، بلکه قبل از دوران نوجوانی با گوشی و مسائل دیگر کاملاً آشنا است.
این سه فرزند پسر که هر کدام نیاز به دو مربی قوی و با تجربه دارند، همزمان با دو بحران در زندگی مواجه می شوند، یکی نبود پدر خود و دیگری ازدواج مجدد مادر و وجود ناپدری، آن هم در شرایطی که این مادر از فرزند اول عروس دارد، فرزند دوم اوج غرور نوجوانی و جوانی است و فرزند سوم آغاز دوران نوجوانی و بلوغ است.
پسر اول که رفته سر خونه زندگی اش. پسر دوم که ۱۷ ساله است با ازدواج مادر مشکل داره طوری که اصلاً دوست ندارد ناپدری اش را ببیند.
مادر یک سال به او مهلت داده
که با این موضوع کنار بیاید، بعد الان تغییری نکرده
مادر میگه من الان مونده ام که بین همسر و پسر دومم یکی را انتخاب کنم.
اگر همسرم را انتخاب کنم پسر دومی میره خانه مادر بزرگ مادری اش و پیش ما نمیاد.
راهکار :
_اول اینکه باید ببینیم این خانم از شوهرش طلاق گرفته یا اینکه شوهرش به رحمت خدا رفتند. اگر از شوهر طلاق گرفتند از یک طرف شوهر که به عنوان پدر فرزندان است هنوز حضور دارند، از طرف دیگر فرزندان، فرزند طلاق محسوب می شوند. ولی اگر شوهر به رحمت خدا رفته باشند، فرزندان از یک طرف غم از دست دادن پدر را دارند و از طرف دیگر با حضور ناپدری آن هم در این سن که خودشان بزرگ و بالغ هستند، بخاطر احساس و غروری که دارند با این مسئله کنار نمی آیند.
_هر کدام از این فرزندان بهتر است متناسب
سن
جنسیت
موقعیت
و ظرفیت خاص فکری ، عاطفی
که دارند، بهتر است متناسب با سن، جنسیت و ظرفیت و موقعیت شناخته شوند و با آنها برخورد معقول شود.
به عنوان مثال آن پسر دومی که ۱۷ سالش است بهتر است ابتدا شرایط روحی و فکری او در خانواده و بیرون از خانواده در نظر گرفته شود و بعد بحث به این مهمی آن هم بحث ازدواج مجدد مادر با او مطرح می شد. چون این سن در شرایطی است که آخرای تحصیلش است، هنوز سربازی نرفته، بحث شغل آینده و ازدواج آینده اش است که لازم است همه مسائل در نظر گرفته می شد.
_بهتر بود ابتدا بحث ازدواج مجدد قبل از عقد با فرزندان مطرح می شد و به یک نتیجه معقول می رسیدید، بعد اقدام می کردید. چون از یک جهت قبول کردن معقول فرزندان و از جهت دیگران بحث ازدواج مجدد مادر هر دو موضوع نیاز به یک بررسی معقول و کارشناسانه دارد که لازم است زیر نظر یک مشاور بررسی می شد و تصمیم احساسی و هیجانی ممکن است، آسیب های جدی در کانون خانواده و روابط خانوادگی ایحاد کند.